شاید بهترین راوی ارتباط نزدیک و صمیمی بین آیت الله هاشمی و حجت الاسلام سیدمهدی طباطبایی، محمد هاشمی باشد، ارتباطی که از روزگار جوانی آن دو روحانی شکل گرفته بود و تا آخرین روزهای حیات شان ادامه یافت.محمد هاشمی می گوید؛ آقای طباطبایی یکی از شخصیت های محوری مهمی بودند که بعد از سال 88 و مسائلی که بر آقای هاشمی گذشت، از ایشان بسیار حمایت و طرفداری می کردند.
محمد هاشمی در گفت و گو با خبرنگار «انتخاب»، برایمان از روزگار طلبگی و مبارزاتی آسیدمهدی و برادرش تا مواضع اعتدالی آن دو در سیاست سخن گفت. او گریزی به اتفاقات سال 88 و دفاعیاتی که مرحوم طباطبایی از آیت الله هاشمی کرد هم زد و گفت« حاج آقا طباطبایی در شب رحلت آیت الله هاشمی اعلام کردند با تمام ظلم و ستم و اجحافی که در حق آقای هاشمی بعد از 88 از سوی آقای احمدی نژاد و حامیان او صورت گرفت،ایشان شهید هستند».
آقای هاشمی! خاطرات مرحوم طباطبایی و برخی گفتگوهایی که داشتند حکایت از آشنایی دیرینه آن مرحوم با خانواده هاشمی دارد، برای آغاز گفتگو برایمان از گذشته و مراوداتی که خصوصا ایشان با آیت الله هاشمی داشتند بفرمایید؟
دو برادر دوقلوی مرعشی به نام های آقاسیدصادق و سیدکاظم بودند که پدرشان مرحوم شده بود و با مادرشان در خانهای بزرگ در قم زندگی می کردند. در سال 1327 آقای هاشمی به اتفاق پسرعمویشان که طلبه بودند در یکی از بخش های همین خانه سکنی گزیدند. یک طرف آن خانه هم در اختیار علامه کرباسی و خانواده اش بود. آقای سید مهدی طباطبایی هم که اصالتا رفسنجانی هستند، در مشهد تحصیل می کردند و گاهی برای دیدن اقوامشان یعنی همین اخوان مرعشی به قم می آمدند، در همین دیدارها با آقای هاشمی آشنا شدند و با یکدیگر مراوده و ارتباط برقرار کردند. در واقع داستان خاطره همسایگی آقای هاشمی رفسجانی با اقوام حاج آقا طباطبایی بدین شرح بوده است. من هم حدود 70 روز به همراه خانواده ام در مسیر رفت و برگشت به مشهد در این خانه ساکن بودم.
رابطه آیت الله هاشمی رفسنجانی با مرحوم طباطبایی چطور بود؟
از آنجایی که آقای طباطبایی هم اهل رفسنجان بودند، نحوه ارتباط با آقای هاشمی رفسنجانی از همان ابتدا خوب بود. به طوری که آقای هاشمی یکی از همین اقوام آقای مرعشی را به عنوان همسرشان انتخاب کردند. در واقع همسر آقای هاشمی از اقوام آسید مهدی طباطبایی محسوب می شوند. خانم عفت مرعشی دختر مرحوم سید صادق مرعشی هستند که با اخوان مرعشی پسرعمو بودند. در واقع مادر اینها عمه مرحوم سیدمهدی طباطبایی بود و از طریق این منسوبات فامیلی نیز ارتباط آقای طباطبایی با آقای هاشمی بیشتر، گسترده تر و نزدیکتر شد.هم نسبت فامیلی و همسایگی بود و هم نسبت تحصیلی بین این دو برقرار بود. مرحوم طباطبایی جزو کسانی بودند که آقای هاشمی روی ملاقات با ایشان بسیار حساسیت داشتند و بسیار با هم دیدار داشتند، با یکدیگر بسیار صحبت می کردند و در بیرون از جلسات با آقای هاشمی هم مواضع خود را شفاف بیان می کردند. در واقع آسید مهدی جزو کسانی بودند که به راه و روش آقای هاشمی اعتقاد داشتند و از ایشان به نیکی یاد می کردند و مورد توجه آقای هاشمی بودند.
آسیدمهدی طباطبایی مواضعی صریح و شفاف درباره آیت الله هاشمی داشتند تا آنجا که حتی مورد هجمه منتقدان هم قرار می گرفتند، خود ایشان تاکید داشت من طرفدار حق هستم، مثلا بعد از اتفاقات سال 88 ایشان بارها در دفاع از آیت الله هاشمی وارد میدان شد و آن را در جهت حمایت از حق می دانست نه شخص خاص. نگاه تان به این قسم مواضع ایشان چه بود؟ آن را صادقانه می دانستید یا فکر می کنید در چارچوب تفکرات سیاسی فقط این موضع گیری ها صورت می گرفت؟
آقای طباطبایی یکی از شخصیت های محوری مهمی بودند که بعد از سال 88 و مسائلی که بر آقای هاشمی گذشت، از ایشان بسیار حمایت و طرفداری می کردند و جزو موافقان ایشان و از ارادتمندان بیت آقای هاشمی بودند. در واقع آسید مهدی طباطبایی بعد از ارتحال آقای هاشمی در تلویزیون که برنامه زنده داشت،از ایشان به عنوان "شهید" یاد کردند و توضیح دادند شهید فقط این نیست که فردی در جنگی با شمشیر و...کشته شود. در واقع معنای شهادت را وسعت دادند و اعلام کردند با تمام ظلم و ستم و اجحافی که در حق آقای هاشمی بعد از 88 از سوی آقای احمدی نژاد و حامیان او صورت گرفت،ایشان شهید هستند.در واقع رفتارهایی که دو سال پس از رحلت آقای هاشمی نیز هنوز علیه ایشان صورت می گیرد. البته این نکته را هم بگویم در کنار همه این حمایت ها زمانی بود که مثلا آقای سید مهدی طباطبایی نسبت به رفتارهای دختر آقای هاشمی در زندان و پس از آن هم نقدهایی داشتند و آنها را بیان می کردند و این طور نبود که همه چیز را حسن بدانند و اشتباهی به زعم خودشان را کتمان کنند.آنجا که حق را می دیدند از آقای هاشمی دفاع می کردند، جایی هم لازم می دیدند نقد می کردند. من معتقدم مرحوم سید مهدی طباطبایی فردی آزاده بودند و این گونه نبود که فقط مرید یا مخالف صرف باشند.
دقیقا بعد از حمایت های سال 88 بود که آقای سید مهدی طباطبایی بیشتر مورد هجمه احمدی نژادی ها قرار گرفتند. به طوری که آنها معتقد بودند آقای طباطبایی شیفته خاندان هاشمی شده است.آیا از آن دوران خاطره ای در ذهن دارید؟
بالاخره آن دسته از افراد و کسانی که حامی شان نبودند و یا بودند و بعدا از حمایت خود عدول کردند تصورشان این بود که رفتارهای آقای هاشمی و طرفدارانش مناسب نیست، بر این اساس با آنها در جاهایی که می توانستند برخورد می کردند. اگر امکاناتی در اختیار حامیان آقای هاشمی بود که امکانات آنها را گرفتند و اگر هم این طور نبود،در رسانه ها علیه آنها مطالب زیادی منتشر می کردند و حملات خود را نسبت به آقای هاشمی بیشتر می کردند و هنوز هم در مجلس برخی ها علیه ایشان، سم پاشی و توهین و فحاشی می کنند. یا برخی از مداحان فحاش هم هستند که در مناسبت ها و فرصت هایی که به دست می آورند، همچنان به آقای هاشمی و آقای طباطبایی فحاشی می کنند. در واقع حاج آقای طباطبایی هم از این نوع حملاتی که ذکر کردم، دور نماندند . این افراد آداب اسلامی را زیر پا گذاشته اند و تبدیل به اتهام زنانی دروغگو شده اند. کاری هم به این ندارند که این روحانیان هم اکنون فوت کرده اند و دیگر حتی زنده نیستند و چه کرده اند. اما همین که بتوانند نام این افراد حامی مردم را تخریب کنند، جزء ماموریتشان و وابستگی هایشان است.
به نظر شما این رفاقت و نزدیکی که بین مرحوم سید مهدی طباطبایی و برادر شما وجود داشت فارغ از آن آشنایی فامیلی و مراودات طلبگی و مبارزاتی، چقدر ناشی از نگاه ها و تفکرات اعتدالی آنها بود؟
دلیل اصلی،همان نوع رفتارها و مواضع مردمی و نوع قرائت معتدلشان از اسلام و حق و حقوق مردم بود که باعث می شد این دو با یکدیگر مشابهت زیادی داشته باشند و نامشان در بیشتر مواقع کنار هم ذکر شود.به عنوان نمونه همان خطبه ای که آقای هاشمی در نماز جمعه از حضرت علی نقل کردند که اگر مردم مرا نخواهند، من نمی آیم و حکومت نمی کنم. نمونه ای از این مواضع اعتدالی مردمی است.در واقع این نوع موضع گیری ها و مردمی بودن خود آقای مهدی طباطبایی نیز باعث شد که رویکرد مردم نسبت به آنها متفاوت باشد و به عنون حکومت گر به آنها نگاه نشود.
آقای طباطبایی جزو طلاب فاضلی بودند که مطالعات و تحقیقات زیادی در خصوص مسائل دینی و قرآنی داشتند و این نوع موضع گیری های آقای هاشمی در مقابل مواضع تند گروه های افراطی،به نظرش صحیح تر بود.بر این اساس، مجموعه اینها باعث می شد افکار آقای طباطبایی و آقای هاشمی به یکدیگر نزدیک تر باشد و این مواضع را در خط اعتدال ببینند.شما در حوزه های گوناگون زنان و کودکان و اقتصاد و فرهنگ و سیاست و انتخابات مواضع اعتدالی آقای هاشمی را می توانید ببینید که آسید مهدی طباطبایی هم به این نوع رویکردها و مواضع اعتدالی در نظر ایشان توجه کرده است و این مسئله را در جاهای مختلف بیان می کرد و باعث می شد نامشان بیش از هر کسی در کنار یگدیگر قرار گیرد.
از حاج آقا طباطبایی به عنوان یک روحانی مردمی که بی واسطه و خط کشی با مردم ارتباط داشت یاد می شود، خلاء شخصیت های این چنینی در نظام را چقدر جدی و نگران کننده می بینید؟
هر شخصیت مطرح مردمی در هر موقعیتی که داشته، زمانی که نباشد، طبعا آثار حضور نداشتن و نبودنش در جامعه روشن می شود و در جامعه تاثیرات خود را بر جای می گذارد.معمولا هم نه تنها در کشور ما و در قشر روحانیت، به طور کلی هیچ فردی جایگزینی به معنای کامل ندارد که بگوییم اگر آن فرد نبود، فرد دیگری جای او را می گیرد. به عنوان نمونه اوایل انقلاب که آیت الله بهشتی را شهید کردند،مردم شعار می دادند:دشمن در چه فکریه، ایران پر از بهشتیه. اما در عمل دیدیم که یک بهشتی دیگر با آن سطح از اندیشه ها و صلابت و شجاعت و بیان به وجود نیامد. زمانی که یک شخصیت مطرحی نباشد، به نظر من جای گزینی ندارد.همین عدم حضور و عدم جای گزینی اش باعث خسارت هایی می شود.به عنوان مثال زمانی که آقای هاشمی در نماز جمعه حضور داشت، میدیدم که نماز جمعه به خصوص همان نماز جمعه آخر ایشان با جمعیت عظیمی برگزار می شد. اما حالا با امام جمعه های دیگر جمعیت نماز جمعه به یک دهم تقلیل پیدا کرده است. یا مثلا قبلا در خطبه های نماز جمعه مطالبی مطرح می شد که برای مردم آگاهی ایجاد کرده و مردم را امیدوار می کرد.اما حالا می بینیم امامان جمعه بر اساس طیف فکری اشان،در خطبه ها دائم نسبت به دولت حمله می کنند، مردم را ناامید می کنند. در واقع خطبه ها بیشتر جناحی شده تا مردمی.
شما روزنامه کیهان و جوان و صدا و سیما و رویکردهای آنان را می خوانید می بینید همین حرفها از خطبه نماز جمعه هم پخش و تکرار می شود.در واقع حرف جدیدی در حمایت از مردم و مشکلاتشان بیان نمی شود. مردم از نماز جمعه این توقع را ندارند و وقتی پرهیزکاری که شعار اولیه خطبه هاست را نمی بینند، توجه بایسته را به نماز جمعه ندارند. اینها خسارت و لطمه است. نبود روحانیونی همچون آقای سید مهدی طبطبایی نیز که بسیار مردمی و اخلاق مدار بودند، همین خسارات را به بار می آورد.چرا که انقلاب ما از ابتدا مبنا و تکیه گاهش بر مردم استوار بوده و امام هم روی حضور مردم بسیار تاکید داشته است.هر چقدر مردم از انقلاب و نظام فاصله بگیرند، شادی دشمن بیشتر می شود و به زیان انقلاب است.مسائلی از این دست باعث می شود که مردم نسبت به نظام دلسرد شوند.