هر انقلابی در پی یک سری نارضایتی از حکومت مستقر و در پی به دست آوردن یک سری اهداف و به تعبیری آرمانها شکل میگیرد.انقلاب اسلامیسال 57 مردم ایران هم با اهداف و آرمانهایی شکل گرفت.در میان این آرمانها که در بین تمام نیروها مشترک بود استقلال، آزادی و به تعبیر بچه مسلمانان آن زمان حکومت عدل علی مشترک بود که در بین نیروهایی مختلف با ادبیات خاصی مطرح میشد.اما اینکه جامعه تا چه اندازه به آن آرمانها رسیده است خود جای بحث دارد. امروز در آغاز چهلمین سال پیروزی انقلاب هستیم که پرسشهایی از آرمانهای انقلاب در جامعه مطرح است.آیا جامعه به آرمانهایی که در سال 57 به خاطر آنها انقلاب کرد رسیده است یا اینکه هنوز آنها را به صورت آرمان در پس ذهن و ضمیر مردمان خود یدک میکشد؟ اساسا اگر به آنها رسیده است تا چه اندازه و در چه زمینه ای بیشتر و در چه زمینه ای کمتر به آنها رسیده است؟ همه این پرسشها پرسشهایی که امروز با صورتهای مختلف در بین مردم و اندیشمندان حوزههای مختلف مشاهده میشود را با حجتالاسلام رسول منتجبنیا در میان گذاشتیم. گفت و گوی «مردمسالاری» با منتجبنیا را میخوانید:
آرمانهای انقلاب اسلامیچه مواردی بود و چه مقداری از آنها محقق شد؟
اگر بخواهیم آرمانها واهداف انقلاب و نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی را بررسی کنیم، بهتربن جمله ای که میتواند گویای آن آرمانها و اهداف باشد، شعاری است که مردم در آستانه پیروزی انقلاب اسلامیدادند و تا امروز هم بر این شعار استوار هستند و پافشاری میکنند. آن شعار عبارت از استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی این سه بخش شعار مردم گویای آن است که این انقلاب اولین کاری که میکند؛ رابطه استعماری را که قدرتمندان با کشور و ملت ایران برقرار کرده بودند قطع میکند و در زمینههای مختلف کشور را به سمت استقلال سیاسی، اجتماعی و اقتصادی سوق میدهد. دوم آزادی است. فضایی که در کشور وجود داشت، فضای اختناق بود که حکومت و قدرتمندان به جای مردم تصمیم میگرفتند و مردم هیچ گونه اختیاری در سرنوشت خودشان نداشتند. مردم قلم قرمزی روی آن کشیدند تا آزادانه با حفظ کرامت انسانی و با آگاهی کامل نسبت به سرنوشت خودشان تصمیمگیری و کشور را اداره کنند و حتی نسبت به سرنوشت فردی و خانوادگی خودشان ابتکار به دست خود آنها باشد و هیچ کس به جای افراد تصمیم نگیرد و هیچ کس اراده مردم را تحتالشعاع اراده خودش قرار ندهد.همانطور که اسلام به ما آموخته و عقل و وجدان هم بر آن شهادت میدهد که مردم آزاد باشند.
اما بخش سوم، نظام جمهوری اسلامیاست که مردم نظام ستم شاهی را به دلیل فجایع و جنایتهایی که پادشاهان در طول تاریخ مرتکب شدند نمیپسندیدند.اگر تاریخ را ورق بزنیم مملو از ظلم و ستم و بیعدالتی و تضیع حقوق ملتها در نظامهای پادشاهای بوده است.مردم این نظام را نپسندیدند و طومار نظام پادشاهی را بستند و خودشان نظامیرا به نام جمهوری اسلامیبرپا کردند که این نظام مظهر اراده مردم در سرنوشت خودشان است.
بنابراین میتوان گفت آرمانهای انقلاب و آرمانهای ملت و رهبر کبیر انقلاب در این سه بخش خلاصه شده که به حمدالله تا حد زیادی جامه عمل پوشیده است.
هر انقلابی آرمانهایی دارد که مردم به دنبال آنها هستند که شما هم فرمودید.حالا به تعبیری مارکسیستها میگفتند نان، مسکن، آزادی یا بچه مسلمانها این سه شعار را با عنوان برابری، برادری، حکومت عدل علی مطرح میکردند و در آن زمان به یک وفاق هم رسیدند. بعد از چهار دهه که از آن روزها میگذرد شاید خصلت خیلی از انقلابها این باشد که مردم بعد از انقلاب آرزوی قبل از انقلاب را داشتهاند مانند اتفاقی که در انقلاب فرانسه رخ داد. به نظر شما نرسیدن جامعه به آن اهداف نارضایتیها را تقویت میکند، یا اینکه اعتراضات، گذرا است و همانطور که فرمودید به بخش زیادی از این اهداف و آرمانها دست یافته است و این اعتراضات سطحی است؟
این شعارهایی که بعضا در اعتراضات و تظاهرات و اظهار نظرها داده میشود که شما هم به آنها اشاره کردید، نوعا از سر احساسات و عصبانیت است
برخی از مسئولان خودشان تجلی و تجسم جمهوری اسلامیو حتی بالاتر، خود را نماد انقلاب اسلامیمیدانند و معرفی میکنند و مردم هم این را نمیپسندند. مردم معتقدند که باید انقلاب را از مسئولان جدا کرد.مردم معتقدند که انقلاب یک حرکت مردمیبود و آرمانهایی هم داشت.ممکن است که مسئولان با آرمانهای انقلاب همراه باشند یا اینکه همراه نباشند.مسئولان را باید از نظام جدا کرد.ما نمیتوانیم بگوئیم که نظام جمهوری اسلامییعنی من یا شما یا فلان مسئول. درست است که وجود مسئولان لیاقت و عدم لیاقت آنها در کارآمدی یا خدای نکرده ناکارآمدی نظام موثر است.اما نمیتوان گفت که نظام یعنی مسئولان. اما برخی از مسئولان اصرار دارند که بگویند ما نظام هستیم.ما خلاصه انقلاب هستیم. یا اینکه برخی پا را فراتر میگذارند و خودشان را تجسم اسلام میدانند.تبلور خدا و پیغمبر میدانند.این ظلم بزرگی است
که نسبت به شرایط موجود و عملکرد بعضی از مسئولان وجود دارد. عدهای از مردم یا اکثریت مردم اعتراض دارند و میخواهند اعتراضشان را به نوعی اعلام و ابراز کنند. لذا گاهی جملاتی را بر زبان جاری میکنند که در واقع این یک دهن کجی نسبت به برخی مسئولان و ابراز نارضایی و حتی انزجار نسبت به برخی مسئولان است.والا همان افراد اگر پای تحلیل و بررسی بنشینند خواهند گفت که این دو نظام قابل مقایسه نیست و نمیشود از رژیمهای شاهنشاهی که براساس ظلم و ستم بر مردم استوار بوده است در مقایسه با نظامیکه خود مردم بوجود آوردهاند دفاع کرد.
ثانیا یک دلیل دیگر این است که برخی از مسئولان خودشان تجلی و تجسم جمهوری اسلامیو حتی بالاتر، خود را نماد انقلاب اسلامیمیدانند و معرفی میکنند و مردم هم این را نمیپسندند.
مردم معتقدند که باید انقلاب را از مسئولان جدا کرد.مردم معتقدند که انقلاب یک حرکت مردمیبود و آرمانهایی هم داشت.ممکن است که مسئولان با آرمانهای انقلاب همراه باشند یا اینکه همراه نباشند.مسئولان را باید از نظام جدا کرد.ما نمیتوانیم بگوئیم که نظام جمهوری اسلامییعنی من یا شما یا فلان مسئول.
درست است که وجود مسئولان لیاقت و عدم لیاقت آنها در کارآمدی یا خدای نکرده ناکارآمدی نظام موثر است.اما نمیتوان گفت که نظام یعنی مسئولان. اما برخی از مسئولان اصرار دارند که بگویند ما نظام هستیم.ما خلاصه انقلاب هستیم. یا اینکه برخی پا را فراتر میگذارند و خودشان را تجسم اسلام میدانند.تبلور خدا و پیغمبر میدانند.این ظلم بزرگی است و ما نباید اینچنین تصوری داشته باشیم که مردم هم که به ما اعتراض دارند، سنگ را به سمت نظام یا انقلاب یا اینکه خدای نکرده به سمت دین و مذهب پرتاب کنند.ما باید انقلاب، نظام و اسلام را به عنوان آئینه ای قرار دهیم و بگوئیم که ای مردم این آئینه و تابلو نظام است، اینکه ما خودمان را با آن منطبق نکرده ایم، این اشکال به ما وارد است.یعنی خودشان را برای نظام و انقلاب سپر بلا قرار بدهند، نه اینکه نظام و انقلاب را برای خودشان و تثبیت موقعیت خودشان سپر قرار بدهند.
علت دیگر این است که بسیاری از جوانانی که گاهی چنین قضاوتی دارند به دلیل آن است که شرایط قبل از انقلاب را درک نکرده اند.نمیدانند که در فضای قبل از انقلاب چه بر ما و ملت ما گذشته است.آنهایی میتوانند درک کنند که شرایط زمان شاه و شاهان را درک کرده باشند که برای ملت پشیزی ارزش قائل نبودند.در این کشور نه انتخابات معنی داشت، نه انتصابات شایسته سالارانه معنا داشت، نه از دین واقعی خبری بود و نه از عقلانیت خبری بود. هرچه که بود منافع استعماری بود، همه آن منافع خاندان هزار فامیل رژیم بود و امثال ذالک. اختناق و فضای بسته سیاسی آنچنان مردم را خفه کرده بود که نفسشان در نمیآمد. این موارد را افرادی که در آن فضا و شرایط نبوده اند نمیتوانند درک کنند.افرادی میتوانند درک کنند که اولا در آن فضا بوده اند و دوم اینکه فعال سیاسی بوده اند.حتی افرادی که درک کردند ولی در آن رژیم هماهنگ با آن بودند، طبیعی است که نمیآیند آن را نفی کنند و حمایت میکنند و میگویند که فضای آن زمان بهتر از الان بود چرا که این افراد آن زمان دستشان باز بوده و هرکاری میتوانستهاند انجام میدادند.
خلاصه آنچه که گاهی ما در اعتراضها و اظهارات مشاهده میکنیم و یک مقایسه و قیاس مع الفارق میکنند و اعلام میکنند، به دلایلی است که چند تا از آنها را خدمتتان بیان کردم.
همین موضوع که به قبل از انقلاب پرداختید بهانه ای شد که به قبل از انقلاب بپردازم.بحث این است که ریشههای انقلاب یا عواملی را که باعث شد انقلاب در سال 57 به وقوع بپیوندد و پیروز شود در چه میدانید و اساسا چه عواملی موجب این انقلاب شد؟
انقلاب اسلامیعلل و عواملی داشته که همه دست به دست هم داده اند، معمار انقلاب توانست از همه مولفهها برای تقویت نهضت و به پیروزی رساندن آن استفاده کند.یکی از این عوامل مسئله نارضایتی مردم بود.مردم از رژیم ناراضی بودند چون که آن رژیم مردم را قبول نداشت و برای مردم هیچ گونه حرمتی قائل نبود.
همان جملهای که معروف است که شاه صدای مردم را دیر شنید...
بله، مردم را اساسا قبول نداشتند و
به مردم و به ویژه قشر جوانان عزیز تذکر میدهم و تقاضا میکنم که واقع بینانه قضاوت کنند و عجولانه و احساسی قضاوت نکنند. به مردم و به ویژه جوانان میگوئیم که این انقلاب از آن خود شماست، این انقلاب آمده است که نسلهای امروز و آینده و آیندگان را نجات بدهد و حفظ کند. این نظام متعلق به فرد فرد ملت است و متعلق به هیچ مسئولی نیست.کاری نشود که عصبانیت تان نسبت به مسئولان موجب قضاوت غیر واقع بینانه باشد و خدا ناخواسته شما یک نظام سیاه و تاریک و ظالمانهای را تائید کنید و آن را بر نظامیکه خود شما یا پدران و برادران و خواهران شما انتخاب کردهاند برتر بدانید. واقع بینانه نظر بدهیم و حتما هم نظر بدهیم، حتما هم اعتراض کنیم و حتما هم مسئولان باید بپذیرند و انتقاد پذیر باشند
یکی از کارهایی که امام کرد، این بود که مردم را به خودشان برگرداند.یعنی با هشدارهای امام و آموزشهای امام، مردم متوجه شدند که دارند تحقیر میشوند و مورد توهین قرار میگیرند.نارضایتیهای دیگر در زمینههایی مانند مسائل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی همه در کنار هم قرار گرفته بود، ابتدا برای خواص و در نهایت عامه مردم.عامل دیگر که امام به عنوان یک مولفه موثر ازآن استفاده کرد، مسئله دین و آموزههای وحیانی و دینی است.امام درابتدای نهضتش بر روی آیات قرآن و روایات و توصیههای دینی و مذهبی که شده توصیه کرد و همچنین مقایسه کردن بین حکومتی که خدا میخواهد با حکومتی که وجود دارد. ایشان توانست از حس مذهبی و دینی مردم به اضافه نارضایتیهایی که در مردم وجود داشت و احساس حقارتی که میکردند استفاده کند و وحدتی را در بین مردم ایجاد کند که این وحدت درواقع خیزش متعهدانه و آگاهانه ای به شمار میآمد تا انقلابی به ثمر برسد و در بیست و دوم بهمن 57 به پیروزی نائل شود.
بعضیها معتقدند که انقلاب 57 ادامه مشروطه است، شما چقدر با این دیدگاه موافق هستید؟
در اینکه مشروطیت یک خیزش و حرکت انسانی در کشور ما، بلکه در جامعه معاصر بود هیچ تردیدی در آن نیست.به هر حال رجال و بزرگانی آمدند و حرکتهایی انجام دادند و درواقع ضربه اصلی را به پیکر استعمار همان زمان زدند و خلاصه به ملت نشان دادند که میتوانند یک نظام مورد علاقه و پسند خودشان را به وجود بیاورند و آنچه که پادشاهان گفته بودند که ما نظاممان نظام مورثی است و خدا خواسته است که ما بر شما مسلط باشیم و هرچه ما میگوئیم باید شما از آن اطاعت کنید، در این مسئله که این تفکر را شکستند تردیدی وجود ندارد.
امام هم از این بستر استفاده کرد.امام در نامهها و کتابهایشان که در قبل از انقلاب نوشته بودند هم به مسئله مشروطیت اشاره کرده بودند و مشروطیت را به عنوان یک بستر ارزشمند برای آگاهی و خیزش و قیام مردم قلمداد کردند.اما کسی که توانست از این بستر استفاده کند و مولفهها را در کنار هم قرار بدهد، تا بتواند یک میوه مناسبی از آن به ثمر برساند، هنر امام و نزدیکان امام و بعد هم حضورمردم بود.یعنی اگر امام و یاران ایشان و این مردم با این آگاهی و تعهد وارد صحنه نشده نبودند، هرگز نه مشروطیت و نه حرکتهای دیگر این انقلاب را به ثمر نمیرساند.بنابراین نهضت مشروطیت زمینه ساز و موثر بوده، اما فردی که توانست از همه این بسترها و مولفهها استفاده کند، امام بزرگوار بود که معمار انقلاب و موسس نظام بود.
فکر میکنید اصلا مقایسه نظام فعلی با حکومت قبلی صحیح است؟
چون بحث مقایسه دو نظام شد، دو تذکر میدهم. یکی تذکر به نخبگان و به ویژه به مسئولان است که خواهش میکنم، تقاضا میکنم و التماس میکنم که دست بردارند و خودشان را تجلی اسلام ندانند، خودشان را خلاصه انقلاب معرفی نکنند، خودشان را تجسم نظام قلمداد نکنند، بگذارند که مردم به آنها انتقاد کنند، بگذارند مردم اشتباهات آنها را بازگو کنند و خودشان هم گهگاهی تجدید نظر کنند و با شجاعت و شهامت اشتباهات خودشان را بپذیرند و به مردم تذکر بدهند و از مردم عذرخواهی کنند.
دوم اینکه به مردم و به ویژه قشر جوانان عزیز تذکر میدهم و تقاضا میکنم که واقع بینانه قضاوت کنند و عجولانه و احساسی قضاوت نکنند. به مردم و به ویژه جوانان میگوئیم که این انقلاب از آن خود شماست، این انقلاب آمده است که نسلهای امروز و آینده و آیندگان را نجات بدهد و حفظ کند. این نظام متعلق به فرد فرد ملت است و متعلق به هیچ مسئولی نیست.کاری نشود که عصبانیت تان نسبت به مسئولان موجب قضاوت غیر واقع بینانه باشد و خدا ناخواسته شما یک نظام سیاه و تاریک و ظالمانهای را تائید کنید و آن را بر نظامیکه خود شما یا پدران و برادران و خواهران شما انتخاب کردهاند برتر بدانید. واقع بینانه نظر بدهیم و حتما هم نظر بدهیم، حتما هم اعتراض کنیم و حتما هم مسئولان باید بپذیرند و انتقاد پذیر باشند.
احدی در این کشور نیست که فراتر از انتقاد و پاسخگویی باشد. همه باید پاسخگو باشند. ما باید به منظور اصلاح کردن کشور انتقاد کنیم و اصولا یکی از راههای اصلاح، اصلاح مسئولان با انتقاد است.
گفت و گو : اسدالله خادم