اگر بخواهیم مسیر حرکت ایران در تجارت، صادرات و همکاری با بازار جهانی را آسیب شناسی کنیم، کدام مولفه های اصلی را باید بیشتر مدنظر قرار داد؟ دکتر حیدر مستخدمین حسینی با تجربه عضویت در هیئت مدیره سازمان صنایع ملی ایران و کارشناسی و تدریس بانکداری و همچنین با سابقه معاونت وزارت اقتصاد و دارایی در دولت های هشتم تا یازدهم طی سالهای گذشته از جنبه های گوناگون به مساله بازرگانی و تاثیرات تراز تجاری ایران بر قدرت اقتصاد کشور پرداخته است. دکتر مستخدمین حسینی در گفت و گو با "
مردم سالاری آنلاین"با مرور جنبه های گوناگون سیاست و رویکرد دولت ها به بازرگانی و صادرات، رویکرد کشور طی دهه های اخیر را دچار ضعف شدید می داند و مولفه های کلیدی متفاوت و متنوعی را برای تحقق همکاری با بازار جهانی مطرح می کند:
انقلاب اسلامی چه مولفه هایی از قوت و ضعف نقش آفرینی و حضور بازرگانی ایران را برجسته تر نشان می دهد؟
ابتدا این را می گویم که در شرایط فعلی، اقتصاد ایران وضعیت خوبی ندارد و سرحال نیست؛ اقتصاد ما بیمار است و بیماری آن هم عود کرده است؛ دلیل این عود کردن بیماری که من قبل تر هم درباره وضعیت اقتصادی این را گفته ام که «اقتصاد ایران را باید به CCU برد و تحت مراقبت های ویژه قرار داد» در چند نکته و مولفه کلیدی قابل فهم است:
اولین نکته این است که ما در حوزه اقتصاد ایران که پرسش شما درباره مواجهه اقتصاد ایران با بازار جهانی هم ذیل آن جای می گیرد، باید در نظر داشته باشیم که اقتصاد ایران تا به امروز یک استراتژی مناسب که ابعاد جامع و عملیاتی متناظر به واقعیت ها داشته باشد، به خود نگرفته است؛ یعنی تحت شرایط مختلف جهت گیری های اقتصادی را تغییر داده اند و با تغییر جهت گیری های کلان در اقتصاد کشور شرایط بازرگانی و تجارت چه در داخل و چه در مواجهه با بازار جهانی دچار تغییرات اساسی و جدی شده اند که عمدتا بیشتر آنها هم ناشی از یک اراده و یک سیاست گذاری درست و منطقی نبوده است.
بنابراین اگر بخواهیم یک الگو و رویکرد روشن را برای پرهیز از تکرار این وقفه ها در تجارت و بازرگانی ایران در نظر بگیریم، باید یک استراتژی کاملا روش مند را تدوین کنیم که تجارت کنندگان داخلی که هم مسائل بسیاری در بعد داخلی دارند و هم طیف وسیع و متنوعی از مسائل جدی را در تعامل با بازار جهانی پیش روی خود دارند تکلیف خود را در موارد مختلف بدانند. امروز صبح من در جلسه ای حضور داشتم و دیدم که مسئولین در مورد واردات خودرو گله داشتند از دولت و می گفتند مدتهاست که جلوی واردات خودرو را گرفته اند، در حالی که شرکت های واردکننده خودرو وجوهی را از مردم جمع آوری کرده اند و مدتها هم سپری شده و مشمول جرایم شده اند و باید جریمه ها را به مردم و خریداران پرداخت کنند، در صورتی که اساس مساله یک اتفاق ناخواسته ای بوده است. توجه داشته باشید که ما مسائل و اتفاقاتی از این دست را بسیار زیاد داریم که یکباره تغییری صورت می گیرد و بسیاری از فعالیت ها در بخش بازرگانی را دچار اشکالات و موانع می کند. کسانی که به حوزه بازرگانی ورود پیدا می کنند و ارتباط کاری پیدا می کنند با خارج از کشور یعنی وقتی رفته اند صحبت کرده اند و اتمام حجت کرده اند بعد برمی گردند و می بینند در داخل جلوی واردات خودرو یا در موارد دیگر بسیاری از اقلام کالا ممنوع شده اند، این بهرصورت یک لطمه اساسی به حوزه بازرگانی ما می زند. من در این مورد اصلا با گزاره اینکه آیا واردات خودرو درست است یا غلط است کاری ندارم، بلکه می خواهم بگویم وقتی تصویر روشن و واضح از بازار جهانی و بازرگانی و رویکردهای رسمی وجود نداشته باشد، می تواند چنین تبعات و اشکالاتی را هم به دنبال داشته باشد که بازرگانان خارجی و فعالین بازار بین المللی هم اعتماد خودشان به بازار ایران و بازرگانان ایرانی را از دست می دهند و نتیجه این می شود
زمانی که اتحاد جماهیر شوروی تجزیه و به جمهوری های کوچک تر تبدیل شد، بسیاری از آنها به طیف وسیع و متنوعی از اقلام تولیدات و محصولات آماده صادرات ایران در زمینه مواد غذایی، پوشاک، خودرو، نفت و همین طور بسیاری اقلام دیگر نیاز داشتند که از جمله ترکمنستان در هدف گذاری بازار کشاورزی واقعا مستعد بود و تاجران ما می توانستند اقلام بسیار وسیع و متنوعی را به آذربایجان بفرستند، اما وقتی ورود به بازار آذربایجان شروع شد از بسیاری جنبه ها اعتماد بازار این کشور به ما صدمه دید بخاطر اینکه بر روی جعبه ها اقلام درشت و چشمگیر و آرم ها وجود داشت اما در تعداد و همین طور در کف جعبه ها اقلام نادرست بود و از حیث کیفیت و استانداردها واقعا اعتمادسوزی اتفاق افتاد که تجربه تلخی برای اقتصاد ایران بود
بی اعتمادی بازار جهانی به ایران. البته ما متاسفانه از این دست موارد را در حوزه صادرات کشور هم داریم و از جمله در صادرات محصولات کشاورزی (گوجه فرنگی، سیب زمینی، محصولات باغداری و ... ) هم شاهد بوده ایم که مذاکرات صورت می گیرد و یکباره در وسط کار جلوی صادرات اقلام مواد غذایی و محصولات کشاورزی گرفته می شود. نتیجه این رفتارها هم تبدیل پل اعتماد به دیوار بی اعتمادی است.
بنابراین، نکته و مولفه اولیه در حوزه ارتباط و همکاری با بازار جهانی و به ویژه در بازرگانی و صادرات کشور در این هست که اصل اعتمادسازی به هیچ عنوان خدشه دار نشود. این اصل مهم زمانی تحقق پیدا می کند که یک استراتژی دقیق و مدون با شفافیت همه جانبه برقرار باشد و همه بازرگانان ایرانی بدانند که شیوه و مسیرشان در همکاری با بازار جهانی چگونه است. مثلا فرض کنید اگر بحث صادرات محصولات کشاورزی یا در مثال های دیگر محصولات نفت و پتروشیمی یا فولاد یا فرآورده های بخش معدن اگر در هر مورد شرایط ویژه ای پیش آمد که دولت بنا به مجموعه ملاحظاتی یکباره تصمیم بگیرد که جلوی صادرات این اقلام محصولات و تولیدات کشور را بگیرد به نفع تثبیت و تحکیم شرایط داخلی، خوب است که اجازه بدهد صادرکننده کار خودش را انجام بدهد و اقلام مورد نیاز را به کمک شبکه بازرگانی و مجموعه تاجران دیگری مدیریت بکند تا اعتماد در بازار جهانی به مجموعه فعالین حوزه صادرات ایران بالا برود.
طی سالهای گذشته و زمانی که اتحاد جماهیر شوروی تجزیه شد و به جمهوری های کوچک تر تبدیل شد، بسیاری از آنها به طیف وسیع و متنوعی از اقلام تولیدات و محصولات آماده صادرات ایران در زمینه مواد غذایی، پوشاک، خودرو، نفت و همین طور بسیاری اقلام دیگر نیاز داشتند که از جمله ترکمنستان در هدف گذاری بازار کشاورزی واقعا مستعد بود و تاجران ما می توانستند اقلام بسیار وسیع و متنوعی را به آذربایجان بفرستند، اما وقتی ورود به بازار آذربایجان شروع شد از بسیاری جنبه ها اعتماد بازار این کشور به ما صدمه دید بخاطر اینکه بر روی جعبه ها اقلام درشت و چشمگیر و آرم ها وجود داشت اما در تعداد و همین طور در کف جعبه ها اقلام نادرست بود و از حیث کیفیت و استانداردها واقعا اعتمادسوزی اتفاق افتاد که تجربه تلخی برای اقتصاد ایران بود!
نکته دوم این است که ما در حوزه بازرگانی و تجارت خارجی کشور باید واقعا «اعتماد سازی» را با همه اقتضائات و زمینه های آن معیار و هدف بدانیم و مسیر و منطق صادرات را در ذهن مان داشته باشیم که متاسفانه امروز فاقد این پیش زمینه هستیم: در حال حاضر در دانشگاه ما مدیریت بازرگانی به مثابه یک رشته تدریس می شود اما بیشتر متمرکز بر واردات است و ما در حوزه صادرات حتما باید کار کنیم و مدارس آموزش صادرات و هنرستان های صادرات داشته باشیم و در مورد آموزش عالی هم رویکردها و آموزش هایی را داشته باشیم که مسائل و فنون و آموزش های مرتبط با حوزه صادرات را در جامعه نهادینه کنند تا بتوانیم به نقطه ای برسیم که این پل ارتباطی بازرگانان ایرانی و بازرگانان خارجی فقط روی محور واردات متمرکز نباشد. ما در زمینه واردات بسیار استاد هستیم و مسلط به همه رموز و تکنیک ها هستیم که جزء واردکنندگان خوب دنیا هستیم، اما در حوزه صادرات هم باید قدم برداریم و در این زمینه باید قبول کنیم که آموزش رسمی و علمی و دانایی های مورد نیاز در این حوزه را در جامعه ترویج کنیم. باید تلاش کنیم برای تاسیس مدارس صادراتی که ابتدا با واحدهای درسی مناسب بتوانند همچون مساله واردات اقلام مورد نیاز کشور، واقعا بتوانند صادرات هدفمند را در شرایط فعلی برنامه ریزی کنند تا به تولید و رونق اقتصادی در کشور هم کمک موثر داشته باشیم. مساله واردات در نفس خود پدیده مذمومی نیست، اما تمرکز و گسترش واردات در شرایط امروز به نظرم نمی تواند اولویت باشد، بلکه وقتی شرایط اقتصاد ایران
مساله واردات در نفس خود پدیده مذمومی نیست، اما تمرکز و گسترش واردات در شرایط امروز به نظرم نمی تواند اولویت باشد، بلکه وقتی شرایط اقتصاد ایران تقویت شد و جایگاه و اقتضائات تولید داخل تثبیت شد و امکان رقابت واقعی شکل گرفت، آن زمان می توانیم واردات جنس مشابه و با کیفیت مشابه برای رقابت در بازار داخلی را داشته باشیم که آن زمان واقعا اشکالی هم ندارد اما امروز شرایط و مقتضیات بخش تولید در ایران متناسب و مستعد پذیرش چنین رقابتی در داخل نیست و باید قدم های بسیاری را برای تقویت تولید و صادرات ایران برداریم
تقویت شد و جایگاه و اقتضائات تولید داخل تثبیت شد و امکان رقابت واقعی شکل گرفت، آن زمان می توانیم واردات جنس مشابه و با کیفیت مشابه برای رقابت در بازار داخلی را داشته باشیم که آن زمان واقعا اشکالی هم ندارد اما امروز شرایط و مقتضیات بخش تولید در ایران متناسب و مستعد پذیرش چنین رقابتی در داخل نیست و باید قدم های بسیاری را برای تقویت تولید و صادرات ایران برداریم.
مولفه مهم دیگر در توجه به صادرات و تعامل و همکاری با بازار جهانی این است که رویکرد و هدف گذاری تولیدکنندگان ما هم از ابتدای تولید به این سمت و سو باشد؛ ما الان در بخش تولید بسیاری از اقلام را در کشور تولید می کنیم. اگر در مورد وضعیت بازار و تولیدات مورد نیاز جامعه بخواهیم بررسی موردی داشته باشیم، برای مثال تا حدود بیست سال قبل در لبنیات بسیاری از فرآورده ها را وارد می کردیم و همین طور در صنایع غذایی برای مثال ماکارونی را وارد می کردیم. اما امروز و زمانی که آنقدر کارخانه لبنیات داریم که به مازاد محصولات رسیده ایم و در حال حاضر کارخانه های خوب لبنیات کشور نوآوری های وسیعی در ارائه محصولات تازه دارند، می توانند علاوه بر مصرف داخلی در حوزه صادرات هم حضور فعالانه داشته باشند و حتی در مورد ابرقدرت ها مثل روسیه واقعا توانسته ایم با صادرات محصولات لبنی به آنها نفوذ کنیم. وقتی تاثیرات این مساله را بررسی کنیم، می بینیم به نوعی رشد اقتصادی و تاثیرگذاری بیشتر ما در حوزه دریای خزر را هم به دنبال داشته است. نظیر این مساله در بسیاری از صنایع دیگر و از جمله مواد غذایی تولید ایران هم وجود دارد و آنها به مازاد تولید رسیده اند؛ می توانیم به مورد صنایع کاشی و سرامیک اشاره کنیم که نیاز کشور به کاشی و سرامیک هست و البته بیش از صدهزار متر مربع ذخیره کاشی و سرامیک را همین الان در انبارهای کشور داریم که بخشی از این دپوی وسیع در انبارها مربوط به رکود است و بخشی هم به عدم سازمان دهی صادرات و ارائه محصول به بازار جهانی. نظیر همین مساله را در واحدهای تولید فولاد کشور هم می بینیم، در زمینه صنعت بسته بندی و عرضه آب معدنی هم می بینیم، در تولید مواد غذایی و به ویژه تولید ماکارونی هم می بینیم و بالاخره حتی در زمینه فرش یا برای مثال در زمینه صنایه پلاستیک که تعدادشان هم زیاد است و این صنایع را در نقاط مختلف کشور شاهد هستیم که گسترش پیدا کرده اند یا صنایع لوستر و بسیاری اقلام دیگر از تولیدات ایران که به طور کلی در جایی قرار گرفته ایم که وضعیت خوبی داریم و در بین کشورهای همسایه جایگاه خوب و مناسبی را به لحاظ تولید توانسته ایم سامان دهی بکنیم، اما این تولیدات نیازی نیست که بازار مصرف و تقاضای خود را فقط معطوف به داخل کشور تعریف بکنند و می توانند رویکرد صادرات محور را در پیش بگیرند. باید بپذیریم که متاسفانه در این مورد داریم بسیار کند عمل می کنیم و به لحاظ همان ضعف هایی که داریم نتوانسته ایم جایگاه تولیدات خود را در بازار کشورهای همسایه مشخص کنیم. در همسایگی ایران هم شاهد هستیم که کشوری مثل افغانستان برای تولید محصولات و پوشش بازار خود در مورد هر یک از اقلامی که ما آن را در سطح بسیار وسیع تولید می کنیم باید از یک کشور دیگری وارد بکند، در صورتی که ما در همسایگی این کشور قرار داریم!
تولیدکنندگان ما باید در قالب سرمایه گذاری مشترک که در وهله نخست بین خودشان باشد، یک صادرات وسیع و بسیار پویا به بازار افغانستان و بازارهای منطقه را آغاز کنند. درعین حال در افغانستان هم سرمایه گذارانی هستند که آمادگی سرمایه گذاری در تولید هر یک از اقلام کالای مورد نیاز بازار خودشان را دارند و می توانند در تولیدات ایران سرمایه گذاری را آغاز کنند. اما متاسفانه ما بسیار ضعیف عمل می کنیم و آنها به سمت سرمایه گذاری در تولید کشورهای دیگر می روند. ما نباید اهمیت استفاده از این فرصت ها را
ما سیاست های کلان و اسناد بالادستی در اقتصاد و صنایع کشور را تا همین الان هم کم نداریم و از جمله سند چشم انداز بیست ساله یا سیاست های اقتصاد مقاومتی که اتفاقا هر دو مورد را رهبری امضاء و ابلاغ کرده اند مسائل این حوزه را هم مدنظر داشته اند؛ منتهی مساله اینجاست که بسیاری از مسائل را ما در حرف های زیبا می گوییم و تمام آرمان ها و آرزوهایمان را می نویسیم اما جهت گیری ها با عمل و مسائلی که در سیاست های جزیره ای دنبال می شوند کاملا متفاوت پیش می روند!
نادیده بگیریم و می توانیم در صورت داشتن یک رویکرد درست حتما بخش قابل توجهی از این سرمایه گذاری را در اختیار تولیدکنندگان ایرانی قرار بدهیم و خود آنها هم باید با بررسی دقیق شرایط پیشگام بشوند برای جذب این سرمایه گذاری و ورود به بازار افغانستان در قالب یک برنامه و استراتژی صادرات محور.
این مساله و عرصه های مستعد مشابه بسیاری را در مورد سایر همسایگان ایران از جمله در بازار عراق، بازار کویت، بازار امارات، بازار ترکمنستان و حتی در مورد بازار ترکیه هم داریم؛ پیوند سرمایه گذاری مشترک بین داخل و سرمایه گذاران فعال در کشورهای منطقه می تواند حتی در مورد سرمایه گذاران ترکیه هم دنبال بشود و ما سرمایه گذاران ترکیه را در ایران می بینیم که برای مثال در شهرک کاسپین در صنایع بهداشتی ما سرمایه گذاری کلانی را هم داشته اند و قدرت بالایی برای حضور و مشارکت در تولید همه بخش ها دارند.
نکته و مولفه دیگری که امروز قابل بررسی و حائز اهمیت است، این مساله را باید در نظر بگیریم که وقتی به طور فردی در حوزه تولید و پخش کار می کنیم بسیاری از موقعیت ها در بازار منطقه و بازار جهانی را از دست می دهیم و فرصت های بسیار مناسب را به رقبای غیرایرانی واگذار می کنیم. یکی از مسائلی که در تقویت حوزه بازرگانی و تجارت خارجی ایران حتما باید دنبال بشود این است که تولیدکنندگان ایران در هر صنف و هر مجموعه از اقلام و کالاها بتوانند اتحادیه های تولیدی تشکیل بدهند و اگر تشکیل این اتحادیه ها و شرکت های متمرکز در حوزه صادرات انجام بشود، ما هم با بازار کشورهای همسایه و بعد یک قدم آنسوتر با بازارهای اروپایی و همه بازار جهانی که زمینه های اولیه وجود دارد می توانیم ارتباط فعالانه و همکاری سازنده را داشته باشیم. در این مورد هم متاسفانه وزارت صنعت، معدن و تجارت قوی برخورد نکرده است و هم وزارت اقتصاد ما که حوزه جذب سرمایه گذاری خارجی را باید دنبال کند. برای مثال شاهد هستیم از نفراتی در آن مجموعه شرکت استفاده می کند که متاسفانه تجربه کاری در زمینه مسائل مرتبط با سرمایه گذاری خارجی نداشته اند و بعضا در حوزه فرهنگی توانمند بودند، اما الزامات و مختصات این حوزه را نمی شناسند!
مساله و نکته دیگری که باید حتما ذیل ایران و بازار جهانی در نظر گرفت، این است که ما در جذب سرمایه گذاری خارجی واقعا به دنبال یک سرمایه مشخص از مجموعه ایرانیانی که در حوزه های اقتصادی و تولیدی کشورهای مختلف فعالیت دارند، باشیم و بخواهیم این افراد و مسیر سرمایه گذاری اینها را به ایران برگردانیم. متاسفانه فراموش کرده ایم و اصلا نداریم!
نکته و مولفه دیگر که باید مورد توجه قرار بگیرد برای تقویت پل ارتباطی بازرگانان ایرانی با بازار جهانی، اولویت دادن به پیمان نامه های منطقه ای و به ویژه پیمان نامه های پولی و ارزی و همین طور در زمینه همکاری های بانکی و بیمه ای با کشورهای منطقه است که زمینه بسیار وسیع تری برای تحقق سرمایه گذاری های مشترک در بخش تولید ایران فراهم می کند. اینها بخشی از همکاری های منطقه ای است که متاسفانه در این مورد هم ما دچار فراموشی شده ایم و کار نکرده ایم.
باید متاسفانه این را بگوییم که دولت در این مولفه های مهم و موثر در رابطه و همکاری با بازار جهانی بسیار ضعیف عمل می کند؛ دولت باید پیشتاز باشد و حمایت و سیاست گذاری کند تا بتواند به دنبال خودش بخش خصوصی را وارد این ظرفیت ها و توانمندی ها بکند و به جایگاه کشور در بازار جهانی و نقش آفرینی صادرات و بازرگانی ایران در منطقه و جهان کمک بکند. پیمان نامه های منطقه ای مشخصا می تواند جلوی بسیاری از ابعاد و زمینه های تحریم ها را بگیرد و باید بررسی کنیم که کارنامه ما طی چهار دهه پس از پیروزی انقلاب تا به امروز در این زمینه ها چگونه بوده است؟ به نظر می رسد که اگر بخواهیم برای مثال دفتر مشق دولت ها طی چهار دهه در بازرگانی
همین امروز هم وقتی از صادرات غیر نفتی صحبت می کنیم، بلافاصله اولین حرفی که می شنوید این است که دلار را ببریم بالا که با افزایش قیمت دلار انجام صادرات به صرفه می شود در حالی که در تجارب کشورهای دنیا و از جمله برای مثال در مورد ترکیه مسیرهای متفاوتی را می بینید که یکی از متناسب ترین آنها می تواند جایزه های ریالی به صادرکنندگان باشد و نه اینکه تصور کنیم با افزایش قیمت دلار، به قیمت تمام شده واردات فشار بیاوریم و از جمله مواد اولیه ای که در تولید و برخی اقلام هدف در صادرات هم داریم افزایش قیمت اتفاق بیفتد که نهایتا همان آش و همان کاسه می شود. باز هم مدتی سپری می شود و صادرکننده اعلام می کند برای من صرفه واقعی ندارد و باز دلار را به سود صادرات بالا ببرید و یک سیکل معیوبی تحمیل می شود به اقتصاد و بازرگانی ما که انگار از علم اقتصاد هیچ چیزی را بلد نیستیم و خود این هم یک نوع بیماری است!
را مطرح کنیم، می بینیم که این دفتر سفید است و در این زمینه ها قدمی برنداشته ایم!
با مجموعه موانعی که مورد اشاره قرار گرفت، تقویت بازرگانی و صادرات ایران از مختصات فعلی را آیا باید به تدوین یک سند جامع و راهبردی تازه منوط کرد یا تعاملات پویاتر اتاق های بازرگانی می تواند از جهاتی مسیر بازار جهانی را برای ما تسهیل کند؟
من فکر می کنم در مورد بازنگری در مسائل و عواملی که دست ما را بسته اند و حضور و همکاری صادرکنندگان و تجار ایرانی در بازار جهانی را محدود کرده اند، باید و می توانیم در ازای نقش هایی که دولت بر عهده نگرفته است برخی وظایف و پیشبرد یکسری از این حوزه ها را در سطح اتاق های بازرگانی دنبال بکنیم. طی دوره قبل یک پیشنهادی درباره حضور من در استانداری سمنان مطرح شد که البته نهایتا بحث منابع طلایی مطرح شد و من تصمیم گرفتم از صحنه کناره گیری کنم؛ اما ذیل برنامه هایی که در مورد استان سمنان نوشته بودم، یکی همین بود که بستر همین پیمان ها و همکاری های اقتصادی را بتوانیم در استان سمنان دنبال بکنیم و سرمایه گذارانی را در کشورهای منطقه مدنظر داشتم که آنها را به سمنان دعوت کنیم و بالعکس؛ این مساله در حوزه استانی می توانست حتی بدون نیاز به مبادلات دلاری سامان دهی بشود و می توانست یک جایگاه مشخص را برای فعالیت های اقتصادی و جذب سرمایه گذاری در استان سمنان به همراه داشته باشد. این شیوه می تواند برای همه استان ها و برای همه کشور پیگیری بشود و مسیر مراودات و همکاری های موثر و فعالانه با بازار جهانی را هم تسهیل بکنند.
در این مورد هم که برای حوزه صادرات و بازرگانی ایران نیاز به یک سند راهبرد تازه و جداگانه باشیم، توجه کنید که ما سیاست های کلان و اسناد بالادستی در اقتصاد و صنایع کشور را تا همین الان هم کم نداریم و از جمله سند چشم انداز بیست ساله یا سیاست های اقتصاد مقاومتی که اتفاقا هر دو مورد را رهبری امضاء و ابلاغ کرده اند مسائل این حوزه را هم مدنظر داشته اند؛ منتهی مساله اینجاست که بسیاری از مسائل را ما در حرف های زیبا می گوییم و تمام آرمان ها و آرزوهایمان را می نویسیم اما جهت گیری ها با عمل و مسائلی که در سیاست های جزیره ای دنبال می شوند کاملا متفاوت پیش می روند!
این باور بودن که باعث می شود شما بتوانید یک هدف را دنبال کنید و محقق بشود یک کلید اصلی و موثر در فهم چرایی وضعیت موجود در اقتصاد و مدیریت ماست؛ امروز چون درآمدهای نفتی هست دولت ها تا به امروز مساله صادرات و تاکید روی حضور تولیدات غیرنفتی در بازار جهانی را اساسا جدی نگرفته اند. همین امروز هم وقتی از صادرات غیر نفتی صحبت می کنیم، بلافاصله اولین حرفی که می شنوید این است که دلار را ببریم بالا که با افزایش قیمت دلار انجام صادرات به صرفه می شود در حالی که در تجارب کشورهای دنیا و از جمله برای مثال در مورد ترکیه مسیرهای متفاوتی را می بینید که یکی از متناسب ترین آنها می تواند جایزه های ریالی به صادرکنندگان باشد و نه اینکه تصور کنیم با افزایش قیمت دلار، به قیمت تمام شده واردات فشار بیاوریم و از جمله مواد اولیه ای که در تولید و برخی اقلام هدف در صادرات هم داریم افزایش قیمت اتفاق بیفتد که نهایتا همان آش و همان کاسه می شود. باز هم مدتی سپری می شود و صادرکننده اعلام می کند برای من صرفه واقعی ندارد و باز دلار را به سود صادرات بالا ببرید و یک سیکل معیوبی تحمیل می شود به اقتصاد و بازرگانی ما که انگار از علم اقتصاد هیچ چیزی را بلد نیستیم و خود این هم یک نوع بیماری است!
اقتصاد ما مریض است و اگر این را پذیرفتیم، مریض را می بریم تحت مراقبت های ویژه بستری می کنیم؛ در غیر اینصورت با تصمیمات موسمی هیچ چیز بهبود پیدا نمی کند. بهر صورت حوزه بازرگانی یک پل ارتباطی است و همانطور که پل را برای تردد در مسیر نصب می کنند تا مبدا و مقصد را به هم وصل کند در بازرگانی
وقتی الان با این وضعیت یک سرمایه گذار خارجی بیاید نه فقط بیزینس پلان پروژه ها به شکل کارشناسی شده و به زبان های مختلف، بلکه حتی سیاست های ارزی را هم نداریم و نمی توانیم یک برآورد و تحلیل مشخص از وضعیت ارزی ایران در اختیار آنها قرار بدهیم که بگوییم اصلا مقررات ارزی ما چیست؟ همین الان اگر از بانک مرکزی تقاضا کنیم که برای مثال، من را یک سرمایه گذار خارجی فرض کنید و یک نسخه از مقررات و قوانین ارزی را حالا نه به انگلیسی و فرانسه، حتی به همین زبان فارسی به من بدهید که مطالعه و محاسبه کنم با چه شرایط و احتمالاتی در سرمایه گذاری پروژه های کوچک و بزرگ ایران مواجه می شوم متاسفانه چنین چیزی ندارند که در اختیار من و شما قرار بدهند!
هم باید همین گونه باشد تا بازرگانان ایرانی و خارجی ارتباط و همکاری متقابل داشته باشند. اگر الان و بعد از برجام یکی از مسائلی که مطرح می شود این است که می گوییم سفر هیئت های اقتصادی و همکاری های تجاری، واقعیت این بوده که ما پول داده ایم و از ایتالیا و فرانسه و آلمان جنس خریده ایم اما آنها هنوز خریدی از ما نداشته اند و هنوز اتفاقی در اقتصاد و تولید ایران نیفتاده است!
سهم و تاثیر عدم آمادگی و از جمله نبود بیزینس پلان و برآورد کارشناسی از پروژه ها را در عدم تحقق سرمایه گذاری که از سفر هیئت های اقتصادی انتظار داشتیم، چقدر می دانید؟
من اتفاقا همین مسائل را طی دو سال گذشته چند نوبت مطرح کرده ام و صریح و روشن هم بیان کرده ام که وقتی الان با این وضعیت یک سرمایه گذار خارجی بیاید نه فقط بیزینس پلان پروژه ها به شکل کارشناسی شده و به زبان های مختلف، بلکه حتی سیاست های ارزی را هم نداریم و نمی توانیم یک برآورد و تحلیل مشخص از وضعیت ارزی ایران در اختیار آنها قرار بدهیم که بگوییم اصلا مقررات ارزی ما چیست؟
همین الان اگر از بانک مرکزی تقاضا کنیم که برای مثال، من را یک سرمایه گذار خارجی فرض کنید و یک نسخه از مقررات و قوانین ارزی را حالا نه به انگلیسی و فرانسه، حتی به همین زبان فارسی به من بدهید که مطالعه و محاسبه کنم با چه شرایط و احتمالاتی در سرمایه گذاری پروژه های کوچک و بزرگ ایران مواجه می شوم متاسفانه چنین چیزی ندارند که در اختیار من و شما قرار بدهند!
مجموعه این عوامل باعث می شود نتوانیم به هدف اعلام شده در مورد سفر هیئت های اروپایی و جذب سرمایه گذاری خارجی برسیم و فرصت ها را از دست می دهیم؛ به این دلیل ساده که اقتصاد نفتی اصلا باعث می شود ما به اهمیت صادرات برای گسترش تولید و رونق اقتصادی و به تاثیر همکاری با بازار جهانی و اهمیتی که جذب سرمایه گذاری خارجی در تولید و صادرات ایران می تواند داشته باشد، فکر نکنیم. دولت منابع نفتی را دارد و استحصال و فروش نفت خام هم ادامه دارد که خیلی کم زحمت تر از توسعه صادرات است و بودجه کشور را هم با کم و زیاد بهای نفت پوشش می دهد. این مدیریت در کشور اشتباه و هزینه بر است و باعث می شود کسی دنبال این نباشد که توانمندی کشور چیست و ظرفیت های تولید و صادرات خارج از نفت خام چیست، چون واقعا زحمت دارد.
باید در نظر بگیریم که آمریکا، اروپایی ها و ژاپن یا حتی ترکیه و مالزی زحمت کشیدند تا توانستند از تولید و صادرات شان حمایت کنند و سهم شان از بازار را گسترش بدهند. ما می خواهیم بدون زحمت به همان جایگاه رفیعی که آنها رسیده اند برسیم و این شدنی نیست!
نیاز به بازنگری در نرخ سود بانکی و همگرایی سیاست های ارزی و بانکی با نیاز صادرکنندگان به نظر شما چقدر در تقویت بازرگانی ما حائز اولویت است؟
باید قبول کنیم که بخشی از بیمار بودن اقتصاد ایران بخاطر بانک محور بودن آن است و چون بانک محور شده همه سیاست های اقتصادی خرد و کلان را از ریشه مناسبات بانکی می بیند. نظام بانکی ما هم در وضعیت فعلی بخش عمده قوانین خود را از سالهای 1351 و تازه ترین قوانین خود را از سال 1362 دارد و شرایط اقتصادی و بازرگانی بین المللی در دوره جدید در بانکداری امروز ما لحاظ نشده است. بدترین رویکردی که بانک و بانکداری ما می تواند نسبت به تولید و صادرات داشته باشد و تا زمانی که این نگاه عوض نشود واقعا هیچ اتفاق خوب و مثبتی در تولید و صادرات ایران نمی تواند بیفتد.
در مورد ارز هم با وضعیت فعلی برخی اشتباهات که از دوره قبل شروع شده و ادامه پیدا کرده است، واقعا تعادل در گشایش و سامان دهی LC برای تجارت ما را به هم زده است و وقتی می بینید اتفاقاتی که در سالهای گذشته پیش آمد برای بسیاری چقدر گران تمام شد، اینها پاسخگوی نیاز امروز نیست و باید بازنگری در این زمینه ها را قبول کنیم!
گفت و گو : احمد عسگری