بی شک یکی از قربانیان المپیک آتلانتا، اکبر فلاح است، قهرمانی که نامش تا ابد در لیست بدشانس های کشتی قرار می گیرد. کمتر کسی است که این اعتقاد را نداشته باشد که حق او حداقل کسب یک مدال برنز و چند مدال جهانی دیگر بود که تنها به یک طلا و نقره جهانی بسنده کرد.
فلاح که بیش از یک دهه است که از تیم های ملی فاصله گرفته و سازندگی اش را در باشگاه ها دنبال می کند، به صراحت کلام شهره است. در سال های اخیر او همواره از منتقدان فدراسیون کشتی بوده است.
گفت وگوی مردم سالاری با قهرمان سابق کشتی جهان و مربی سازنده و بی ادعای امروز را می خوانید:
** کشتی دوستان و اهالی این رشته همیشه اکبر فلاح را به عنوان یک منتقد می شناسند، منتقدی که هرگاه احساس کند منافع کشتی به خطر افتاده و مسیری اشتباه دنبال می شود خیلی صریح و جسورانه صحبت می کند.
همیشه سعی کرده ام واقعیات را بگویم، آنچه که به نظرم درست آمده، هیچ وقت هم اینطور نگاه نکرده ام که چون فلانی دوستم هست ملاحظه اش را بکنم و یا اگر دشمنم هست، از روی دشمنی حرفی بزنم که غیرمنطقی باشد. همیشه سعی کردم منطقی انتقاد کنم و در مورد مسائل صحبت کنم. این هم توی وجودم هست و اصلا دست خودم نیست. من حتی در خیابان هم اگر ببینم کسی کار بدی انجام می دهد حتما دخالت می کنم.
** خب این واکنش از نظر اجتماعی و مسئولیتی که همه ما در جامعه داریم، خیلی خوب است، اما خب خیلی جاها ممکن است برایتان بد تمام شود.
بله کاملا درست است. خیلی اوقات این اخلاق به ضررم تمام شده، من هم نمی خواهم همه حرف من را قبول کنند و قبولم داشته باشند اما خیلی جاها می بینم که دید مثبتی نسبت به حرف ها و نوع نقدهایم وجود دارد. خیلی ها هم شاید مخالفم باشند، اما دست خودم نیست جایی احساس کنم باید حرف بزنم و انتقاد کنم حتما می گویم، البته در جهت اصلاح آن هم می گویم. می گویند که حرف راست را نباید همه جا گفت، یک جاهایی باید مصلحت سنجی کرد، شاید این حرف درست باشد، ولی من همه جا حقیقت را گفته ام و در این یک دهه هم تاوانش را می دهم. گفتن حقیقت سختی هایی هم به همراه دارد اما اصلا ناراحت نیستم.
** همین را می خواستم بگویم که برخی معتقدند شما سالهاست که به خاطر انتقاد از تیم های ملی دور هستید.
من شاید خیلی از این بابت ضرر کرده باشم. مسافرت نرفتم، پستی نگرفتم، در تیم های ملی حضور نداشتم و... اما به جایش هر شبی که حرف حق را گفته ام حتی برای خودم نوشابه هم باز کرده ام! حداقل با وجدان راحت می خوابم که بی خودی از کسی تعریف نکرده ام، آدم بی خودی را بالا نبرده ام برای اینکه پست بگیرم و به چیزی برسم. به خاطر همین همیشه آرامش دارم، رنگ عوض نکرده ام، اهل سیاه کاری نبوده ام، به کسی ظلم نکرده ام و درعین حال همیشه حرف راست را گفته ام.
** خیلی ها معتقدند بچه های جنوب شهر، مرام هایی دارند که هیچوقت آنها را کنار نمی گذارند.
نه، این مهم نیست که بچه شمال شهر باشی یا جنوب و شرق و غرب، خیلی این چیزها فرقی نمی کند. یک چیزهایی باید در ذات آدم باشد، چند بچه پای یک سفره بزرگ می شوند اما هر یک از آنها به سمتی می رود و راهی متفاوت را برای خود انتخاب می کنند. نمی خواهم از خودم تعریف کنم اما من تلاش می کنم به آن چیزی که انسانیت می گوید عمل کنم. سعی می کنم انسان خوبی باشم و به خاطر پست و مقام و سفر و پول خودم را خراب نکنم. اینکه در این سال ها دیده ام کسی که کنار آقا تختی بوده و هم دوره او، می آید به خاطر یک پست و یا سفر خارجی، جلوی یک مدیر دولا راست می شود ناراحتم می کند، حالا اگر از روی احتیاج بود، باز یک توجیهی دارد، اما احتیاج مالی هم در کار نیست.
** شما در دو دهه اخیر فدراسیون های زیادی را نقد کرده اید، می توانید بهترین و بدترین فدراسیون ها را انتخاب کنید؟
به نظر من برادران خادم جزو بهترین ها بوده اند چون برای کشتی برنامه دارند، اگر برنامه داشته باشی می دانی چطور باید حرکت کنی. پرویز سیروس پور هم خوب بود، طالقانی هم از جنس کشتی بود، همه اینها داشتند خدمت می کردند و دوران طلایی کشتی را رقم زدند. در دوره طالقاتی که تیم های ملی ما از رده نوجوانان تا بزرگسالان قهرمان جهان شدند و این عالی بود. من همیشه می گویم وقتی گوش شکسته ها مسئولیت کشتی را برعهده دارند یعنی افراد متخصص در رأس کار هستند و باید از آنها دفاع کرد تا افرادی مثل یزدانی خرم نیایند که چیزی از این رشته نمی دانند. ما باید از گوش شکسته ها دفاع کنیم اما این موضوع به این معنا نیست که در مدیریت کسانی که از جنس کشتی هستند هیچ مشکل و انتقادی نیست. منِ نوعی اگر انتقاد می کنم برای این است که می خواهم مدیریت شان بهتر از این باشد، می خواهم کشتی در جایگاهی که حقش هست قرار بگیرد. البته اگر ایرادم را قبول کنند، اصلا دوست ندارم کار به رسانه ها بکشد اما وقتی توجهی به آن نمی کنند، وقتی دوستان رسانه ای تماس می گیرند، نظرم را در مورد مشکلات می گویم و کار را نقد می کنم. البته من سال هاست از تیم های ملی دور هستم و از فاصله دورکشتی را دنبال می کنم.
** شما یکی از منتقدان فدراسیون رسول خادم هم بوده اید.
اگر چند ایراد را گفتم، به خاطر سربلندی کشتی بوده.
** که البته با نقدهای تان برخورد خوبی هم نشده.
بله، اصلا برخورد خوبی از طرف فدراسیون نشده، من می گویم کشتی با مدیریت خادم باید خیلی بهتر از این هم باشد، چون اگر رسول برود یکی را می آورند که اهل کشتی نیست، شاید دوباره یک فرد سیاسی را بیاورند که تخصصی در این رشته ندارد. پس منِ اهل کشتی، باید از رسول دفاع کنم، و اینکه می گویم بهتر است درهر کاری دخالت نکند، برای این است که دوست دارم فدراسیونش از همه نظر نمره خوبی بگیرد. متاسفانه امروز همه کمیته های ما بی کار شده
بارها گفته ام که رئیس فدراسیون باید کت و شلوار بپوشد و از روی سکو کشتی ها را ببیند نه اینکه کنار تشک باشد و کچ کند. این در شأن رسول خادم نیست و این حرفی هم که می گویم حرف بدی نیست. مگر رئیس فدراسیون روسیه همین کار را نمی کند؟ بهترین کت و شلوار را می پوشد و می رود کنار رئیس اتحادیه جهانی می نشیند و وقتی هم بخواهند حق کشتی گیرش را پایمال کنند می آید و اجازه این کار را نمی دهد
اند چون فرمانده همه آنها خود رسول خادم است، همه جا او تصمیم می گیرد، او در همه رده های سنی هم سرمربی است و تصمیم می گیرد کدام کشتی گیر برود و کدام مربی بیاید و این برای فدراسیون کشتی بد است. او باید اجازه دهد که سرمربی بسازیم و به خود مربیان اختیار عمل بدهد. اکنون کمیته مربیان و شورای فنی هیچ حرفی برای گفتن ندارند و حتی یک حرکت هم انجام نداده اند. اما باز هم می گویم که رسول قهرمان جهان و المپیک بوده، فرد تحصیل کرده و کاربلدی است، جوان است و همه شرایط یک مدیر خوب را دارد، تجربه هم در این زمینه کسب کرده و امروز دیگر در مدیریت کاملا باتجربه است او همه شرایط بزرگی را دارد به همین دلیل است که می گویم خودش کاری نکند که بزرگی اش کم شود.
** بارها از اینکه رسول خادم خودش کار فنی تیم را انجام می دهد انتقاد کردید.
بارها گفته ام که رئیس فدراسیون باید کت و شلوار بپوشد و از روی سکو کشتی ها را ببیند نه اینکه کنار تشک باشد و کچ کند. این در شأن رسول خادم نیست و این حرفی هم که می گویم حرف بدی نیست. مگر رئیس فدراسیون روسیه همین کار را نمی کند؟ بهترین کت و شلوار را می پوشد و می رود کنار رئیس اتحادیه جهانی می نشیند و وقتی هم بخواهند حق کشتی گیرش را پایمال کنند می آید و اجازه این کار را نمی دهد. من می گویم باید به مربیان سازنده توجه کرد، نه اینکه یک سفر با مشقت و با اتوبوس به آذربایجان را به مربی سازنده بدهند و بعد هر سال یک سری مربیان و سرپرست که از دوستان شان هستند را به آمریکا ببرند. بعضی ها در این سال ها آنقدر سفر رفته اند که حتی از مارکوپولو هم جلو زده اند و فکرمی کنند همه چیز برای آنهاست. پس مربی حسن یزدانی و کمیل قاسمی چی؟ آنهایی که قهرمان دنیا و المپیک تحویل می دهند چه زمانی باید به بازی گرفته شوند؟ می گویند اگر اینها را به تیم ملی بیاوریم، باشگاه ها خالی می شود، این که دلیل خوبی برای استفاده نکردن از این مربیان نیست. نمی شود اینها زحمت بکشند و دوستان شما دائم به آمریکا بروند. ما نمی گوییم سالی به 12 ماه مربی سازنده را به سفر ببرید اما سالی یکی دو سفر که می تواند سهم آنها شود که هم تشویق شوند و هم کسب تجربه کنند. ما اینها را متوجه می شویم و اتفاقا هم آنها باید خوشحال باشند که کارشان زیر ذره بین قرار می گیرد و نقد می شوند، این یعنی اینکه ما احساس مسئولیت می کنیم و این حس را هنوز داریم که دل مان برای کشتی بسوزد.
** البته خیلی ها همیشه این نقد را متوجه مدیریت برادران خادم کرده اند که آنها حرف اول و آخر را خودشان می زنند.
من می گویم شما بهترین هستید و باید در کشتی باشید ولی ضعف های تان را هم می گویم. ما همیشه چه زمانی که کشتی می گرفتیم و چه بعد از آن به هم احترام می گذاشتیم و هیچ وقت هم به هم بی احترامی نکردیم. با هم به دو المپیک و چندین جهانی رفتیم و سال ها در اردوهای تیم ملی در کنار هم بودیم. حالا شاید من در مقاطعی با برخی از کشتی گیران مشکلاتی داشتم و مثلا با هم صحبت نمی کردیم اما با رسول و امیر خادم همیشه با احترام متقابل رفتار کرده ایم و هیچ وقت با هم مشکلی نداشتیم اما نسبت به مدیریت آنها هم نقدهایی وجود دارد. مثلا چرا باید رضا لایق همه کاره کشتی ما شود؟ چرا یک سرپرست باید همه سفرها را برود؟ نمی شود از روسای هیات ها که اینقدر هم برای کشتی زحمت می کشند به عنوان سرپرست در برخی از سفرها استفاده کرد؟
** شما سال هاست که دیگر مربیگری تیم ملی را برعهده ندارید. فکر کنم آخرین بار دوره طالقانی بود که سرمربی جوانان بودید؟
بله آخرین بار در فدراسیون محمدرضا طالقانی بود در سال 84. بعد که یزدانی خرم و منصور برزگر آمدند مرا برکنار کردند. خیلی ها در دوره یزدانی خرم با او همکاری کردند و بعد هم از این کار پشیمان شدند.
** یادم هست کارنامه بدی هم در رده سنی جوانان نداشتید.
آن سال ها مثل امروز نبود که هر سال تیم به جهانی برود و گاهی یک سال درمیان می شد، یعنی تا می آمد یک تیم جان بگیرد و باتجربه شود که روی سکو برود، تیم را به جهانی نمی بردند و ما باید دوباره تیم نوجوانان را تحویل می گرفتیم و برای جوانان جهان آماده می کردی. ما سه بار قهرمان آسیا شدیم و یک بار هم نایب قهرمان جهان. امیر گنجی آن زمان قهرمان جوانان جهان شد، رضا یزدانی مقام آسیایی آورد و آن سال که خیلی خوب بود تیم به جهانی اعزام نشد. او از آن کشتی گیرانی است که معتقدم می توانست بهترین کشتی گیر بعد از انقلاب ما باشد ولی نشد. هم ضرب خوردگی و هم بدبیاری و اینکه خوب هدایت نشد، از دلائلی بود که حداقل 5-6 مدال جهانی و المپیک را از دست داد، او باید امروز 10 تا مدال داشت...
** به نظر شما او می تواند تا المپیک بعدی هم در کشتی بماند و مدال المپیکش را بگیرد؟
رضا هر موقع آماده بوده و بدنش سالم، فکرش خوب کار کرده و مغزش خوب فرمان داده و مدال گرفته. بحث سلامتی اش از همه چیز مهم تر است. اگر از این نظر مشکلی نداشته باشد روحیه اش هم بهتر می شود. من خودم خیلی دوست دارم که او به حقش در المپیک برسد و بدون مدال المپیک نرود که بعدا اسمش را در لیست بدشانس ها نیاوریم.
** مثل شما که یکی از شایسته ترین هایی هستید که دست تان از مدال المپیک کوتاه ماند.
من تنها نبودم، در کشتی مثل من زیاد هستند، طلایی هم حقش مدال المپیک بود، غلام محمدی هم باید در المپیک مدال می گرفت، برادران محبی، سوخته سرایی، سلیمانی مجید ترکان، کاظم غلامی، عسکری محمدیان، امیر تهرانی، ناصر زینل نیا که خیلی به او ظلم شد، حاج کناری و... خیلی ها شایسته بودند اما به مدال المپیک نرسیدند. به هر حال المپیک برای برخی می نشیند و برای برخی هم نه. در المپیک سئول من 5 نفر را برده بودم اما بین چهار نفر برتر هنوز نیامده بودم.
در المپیک سئول من 5 نفر را برده بودم اما بین چهار نفر برتر هنوز نیامده بودم. در سئول حداقل باید سوم می شدم. دو سال از دوره قهرمانی من یعنی در سال های 1986 و 1987 که عضو تیم ملی بودم تیم مسابقات جهانی را تحریم کرد و این به همه بچه های آن روز لطمه زد از جمله خود من. به هر حال اگر در هر دو جهانی هم می باختم و مدال نمی گرفتم اما حداقل این برای من یک تجربه خوب می شد و در المپیک بهتر کشتی می گرفتم
در سئول حداقل باید سوم می شدم. دو سال از دوره قهرمانی من یعنی در سال های 1986 و 1987 که عضو تیم ملی بودم تیم مسابقات جهانی را تحریم کرد و این به همه بچه های آن روز لطمه زد از جمله خود من. به هر حال اگر در هر دو جهانی هم می باختم و مدال نمی گرفتم اما حداقل این برای من یک تجربه خوب می شد و در المپیک بهتر کشتی می گرفتم.
** در سئول که حق کشی در کار نبود؟
نه اصلا، بی تجربگی کردم. شما فکر کنید جهانی نرفتیم، هم دوره های من خیلی ضرر کردند. یعنی ما هم جهانی ها را از دست دادیم و هم المپیک را، چون تجربه نداشتیم.
** از بحث دور نشویم، داشتید از تیم ملی جوانان می گفتید.
من مجموعا سه سال در جوانان بودم، سه سال هم در بزرگسالان که به دو جام جهانی رفتیم و یک جهانی بزرگسالان (2001 صوفیه)، من در مقاطعی با فدراسیون های امیر خادم، پرویز سیروس پور و محمدرضا طالقانی همکاری کردم. در واقع پله پله تیم های ملی را طی کردم اما به تیم بزرگسالان آنطور که باید و شاید نرسیدم. بعضی ها با لابی گری آمدند و جلوی صف ماندند و ما عقب افتادیم و فکر هم نکنم دیگر سرمربی تیم ملی بزرگسالان شوم.
** چرا این فکر را می کنید؟
به خاطر اینکه هر چیزی زمانی دارد و باید به موقع به تیم ملی بزرگسالان بیایی، اگر 5-6 سال وقفه بیفتد دیگر فایده ندارد. درست مثل کشتی گیران که باید رده های سنی را درست طی کنند و به موقع به تیم ملی بزرگسالان برسند مثل حمید سوریان و بقیه که بلافاصله بعد از جوانان، به تیم ملی بزرگسالان رسیده اند. مربیگری هم همین طور است و باید پله پله و به موقع بیایی که انرژی و فرصت کار کردن داشته باشی. وقتی فرصت ها به چند نفر مادام العمری باشد، خب به بقیه نوبت نمی رسد و این فرصت را پیدا نمی کنند که به تیم بزرگسالان برسند. برخی خودشان را سوپرمن می دانند که باید همیشه و همه جا باشند، اینطور به بقیه نوبت نمی رسد.
** بین شما و منصور برزگر همیشه اصطکاک وجود داشته، چه در دوره کشتی گرفتن تان و چه بعد از آن.
او مربی من بوده و هیچ وقت به ایشان بی احترامی نکرده ام، دوست ندارم حتی یک مو از سرش کم شود.
** اما خب داستان هایی بین شما وجود داشته.
در المپیک 96 آتلانتا، من در اوج بودم. باید اتفاقی که در تیم افتاد مدیریت می شد. ماجراهای آتلانتا خودزنی بود، ما نه برنامه تمرینی درستی داشتیم، نه چیزی سر جایش بود. یک طلا، نقره و برنز گرفتیم اما پنج نفر دیگر هم باید مدال می گرفتند. آنهایی که مدال گرفتند خودجوش کار کرده بودند. امیر و رسول خادم که زیر نظر پدرشان کار می کردند، جدیدی هم با سرمربی تیم اصلا هماهنگ نبود و خودم شاهد دعوای آن دو بودم که سرمربی می گفت یا جای او در اردوست یا جای من. مقصر صددرصد همه آن اتفاقات یک نفر بود، اما من نمی خواهم دوباره داغ آن روزها تازه شود. آن سه نفری هم که مدال گرفتند به نوعی کار خودشان بود.
** مشابه اتفاقی که در وزنه برداری المپیک ریو در مورد کیانوش رستمی رخ داد؟
من خیلی در جریان داستان او و تیم ملی وزنه برداری نیستم اما وقتی بعد از مدالش گفت که خودش تنهایی کار کرده و مدال گرفته این خیلی خوشایندم نبود.
** رستمی برنامه های سرمربی و اردو را قبول نداشت و خودش جداگانه و با برنامه های خودش تمرین کرد و مدال المپیک گرفت. من اصلا به این قهرمان کاری ندارم و چیز زیادی در مورد کارش نمی دانم، اما وقتی چنین اتفاقاتی رخ می دهد به نظر من فدراسیون خیلی مقصر هست، رئیسی که می خواهد خودش تحت هر شرایطی باشد، این موضوع را به بدترین نحو ممکن مدیریت می کند. من در مورد کشتی حرف می زنم از جایگاه کسی که خودش کشتی گیر بوده و حالا هم مربی است و کلی شاگرد دارد. این نباید یک بدعت بشود در ورزش ما که مربی و زحمتش ضایع شود. من چنین مدالی را نمی خواهم. خب سهراب مرادی هم که در اردو بود، مدال طلا گرفت و بعد آمد و از همه تشکر کرد. البته به نظر من فدراسیون ها باید نشستی بگذارند و مشکل را حل کنند که نه قهرمان سالاری باشد و نه مربی سالاری، این منطق و قانون است که باید حکمفرما باشد. طرف حساب من هم فدراسیون کشتی است و کاری با وزنه برداری ندارم. مثلا خود من جهانی تورنتو که طلا گرفتم، با وجودی که منصور برزگر سه هفته بود که تیم را تحویل گرفته بود و اتفاقا بعد از باخت امیر خادم گفت تیمی که 10 روز دست آدم باشد از این بهتر نمی شود، بعد از طلایم که تیم هم جان گرفت، از همه و منصور برزگر تشکر کردم چون به هر حال برای ما زحمت کشیده بود، به هر حال او کچ ما که نشسته بود. من می گویم اگر قرار است در کار سالاری وجود داشته باشد، آن سالار باید قانون باشد و این برای همه یکسان باشد. مگر سایتی یف با 10 مدال باز هم سرش را جلوی مربی اش خم نمی کرد؟ یک موقعی من از مربی تیم ملی دلخور بودم ولی باز هم هر چه باشد احترام مربی واجب است. زخم های کهنه هست، ولی باز هم هیچ وقت بی احترامی هم نمی کنم.
** شما به خاطر مسائلی که آن زمان وجود داشت حالا لجبازی بود و یا هر چیز دیگری به مدال المپیک نرسیدید و امروز افسوسش را می خورید اما کیانوش رستمی حداقل با برنامه های خودش به طلای المپیکش رسید. در این شرایط هم باز می گویید ورزشکار نباید بدون مربی در مسابقه حاضر شود؟
از نظر فنی که برزگر خیلی خوب بود و یک مربی قوی، اما من هیچ وقت نتوانستم با او بدون مشکل کار کنم، با این وجود باز هم تایید نمی کنم که ورزشکار بدون مربی باشد و مربی اش را انکار کند. هر کاری باید یک بزرگتر داشته باشد. فدراسیون باید این مشکلات را حل کند و ببیند و درد کشتی گیر و مربی چیست. یک روزی قبل از المپیک روانشناسی به اردو آورده بودند، از من پرسید مشکلت چیست، گفتم تمرین و بحث فنی نیست، من دردم مربی است، مربی ای که مرا نمی فهمد. هیچ وقت ندیدم او
ماجراهای آتلانتا خودزنی بود، ما نه برنامه تمرینی درستی داشتیم، نه چیزی سر جایش بود. یک طلا، نقره و برنز گرفتیم اما پنج نفر دیگر هم باید مدال می گرفتند. آنهایی که مدال گرفتند خودجوش کار کرده بودند. امیر و رسول خادم که زیر نظر پدرشان کار می کردند، جدیدی هم با سرمربی تیم اصلا هماهنگ نبود و خودم شاهد دعوای آن دو بودم که سرمربی می گفت یا جای او در اردوست یا جای من. مقصر صددرصد همه آن اتفاقات یک نفر بود، اما من نمی خواهم دوباره داغ آن روزها تازه شود
دستی پدرانه به سرم بکشد و با محبت با من رفتار کند که احساس کنم مرا می خواهد و دوست دارد که مدال بگیرم. همه اش احساس می کردم که دوست دارد من ببازم که رویم کم شود. اینکه بدانی مربی ات دوستت دارد به تو انرژی می دهد ولی در مورد من این احساس وجود نداشت، البته من هم حتما مقصر بودم و کاری کرده بودم که این حس وجود نداشته باشد.
** هنوز هم المپیک آتلانتا یکی از عجیب ترین و پرحاشیه ترین پرونده های تاریخ کشتی ایران را دارد. اینکه بعد از اینهمه سال در مورد اتفاقات دوره کشتی گیری ام حرف می زنم برای این نیست که بخواهم پرونده ای را دوباره باز کنم، بلکه می خواهم راه تکرار این اشتباهات بسته شود. هر کسی مربی شد خودش را به کشتی گیرش نزدیک کند و لجبازی در کار نباشد. بزرگِ ما خودش لجباز بود. من، غلام محمدی، طلایی، حاج کناری که وزن بالایی هایش را هم به زمین می زد، همه باید در المپیک مدال می گرفتیم یا عیسی مومنی که خیلی خوب بود ولی همه ناکام بودیم. من نفر اول و دوم جهان را برده بودم، آماده بودم، همیشه کشتی گیر آمریکایی را می بردم. ببینید چه بلایی سر من آمده بود که با آرسن فادزائف نابغه کشتی که البته آن زمان خودش تمام شده بود آنطور کشتی گرفتم.
** حاج کناری هم به کشتی گیر پورتوریکویی باخت!
بله، او که با کادرفنی مچ بود و انتخاب خود سرمربی هم بود، او چرا اینطور باخت؟ حاج کناری سال بعدش قهرمان جهان شد، معلوم است که برنامه آن سال ما اشکال داشت، آنقدر که فشار تمرین زیاد بود من حتی رمقی نداشتم که کمرم را صاف کنم.
** اتفاقا بعد از کشتی، آرسن فادزائف گفته بود که هنوز از کشتی با فلاح کمرم درد می کند!
آن حرف را که به شوخی گفته بود چه دردی؟ من که کشتی نگرفته بودم. البته او هم اشتباه بزرگش این بود که بعد از اینهمه مدال و دوری از میدان، در 34 سالگی آمد و خواست مدال المپیک بگیرد. در کشتی با من هیچ فشاری به او نیامد، این حرف را حتما از سر شوخی گفت.
** معتقدید اکبر فلاح چند مدالش را از دست داده؟
پنج مدال. المپیک سئول که یک سومی حداقل باید می گرفتم. در جهانی مارتینی سوئیس من تنها به خاطر وزن بیشتر نقره از دستم رفت، آن زمان هر روز وزن کشی می کردند. سال 1990 همه آنهایی که برده بودم روی سکو رفتند اما من حتی در کشورم انتخاب هم نشدم. سال 1991 وارنا بعد از 6 دور کشتی بدون مدال ماندم و المپیک 92 هم من انتخاب شده بودم، برزگر گفته بود اگر آکاشی را ببری برای المپیک انتخابی، من او را بردم اما بعد روی حرفش نماند و انتخابی مجدد گذاشت و علی اکبرنژاد برد و به حق هم المپیک رفت و حقش هم کسب مدال بود. آکاشی که به من باخته بود مدال المپیک گرفت اما من المپیک را از دست دادم. در جهانی 94 هم باید راحت تر از همیشه مدال می گرفتم که خوب هدایت نشدم، تمام انرژی من در کشتی انتخابی با علی اکبرنژاد از بین رفت.
** نه به دوره شما که آنقدر انتخابی اهمیت داشت و کشتی گیران خیلی از انرژی شان را در مصاف با حریفان داخلی از دست می دادند نه به حالا که بعد از یک مدال برای خیلی از کشتی گیران حاشیه امنیتی عجیب شکل می گیرد.
این هم برمی گردد به فدراسیون ها. وقتی قانون نباشد مربیان می توانند سلیقه ای عمل کنند. یکی انتخابی برایش مهم است و یکی هم نیست. اصل رئیس فدراسیون است که باید برنامه انتخابی را تدوین کند. به نظر من کسی حق ندارد انتخابی برگزار نکند چون به این شکل یک قهرمان به دست می آید اما درمقابل 100 نفر پشت او از بین می روند. وقتی انتخابی باشدنفر اول هم می فهمد فاصله اش با نفرات دوم و سوم چقدر است و برای حفظ موقعیت خودش هم که شده بیشتر تلاش می کند، وقتی انتخابی نباشد انگیزه ای برای تمرین کردن وجود ندارد و به این شکل پشتوانه ها هم از بین می روند. خود من می گویم وقتی قرار نیست کشتی گیرم به تیم ملی برسد برای چه باید بگذارم در انتخابی تهران کشتی بگیرد؟ این بی قانونی و سلیقه ای عمل کردن کشتی را از بین می برد. الان هم اول صحبت سر این بود که انتخابی باید باشد اما آرام آرام کل انتخابی شد در دو سه وزن، که آن داستان در 120 کیلو پیش آمد.
** شما سال هاست در باشگاه کارگران کشتی گیران را تمرین می دهید، یک بحثی هم این چند وقت در مورد حقوق مربیان سازنده در باشگاه ها از سوی شما مطرح شد.
من در باشگاه کارگران به خاطر دل خودم کار می کنم، کار دولتی است، حقوق همه را به حساب من می ریزند، من 5-6 مربی هم دارم که کمکم می کنند و پول را بین همه تقسیم می کنم که نفری 300-400 تومان می شود. وقتی دنبال درآمدزایی باشی دیگر مربی سازنده نیستی. این روزها خیلی ها افتاده اند در کار کاسبی و درآمدزایی و آنهایی هم که قهرمان تحویل می دهند هم بیشترین ظلم را می بینند هم حقوق کم می گیرند و درآمد ندارند. یک سری هم که مربیان زبر و زرنگ شده اند که همه توجه آنها به کاسبی است.
** البته اینکه مربی درآمد داشته باشد خیلی خوب است.
وقتی اسم اجاره دادن وسط آمد دیگر از سازندگی خبری نیست چون تشک را پر از کشتی گیر می کنی و روی همه دیمی کار می شود تا پول بیشتری دربیاوری. اینطوری بچه های مردم هم ضرر می کنند و چیزی یاد نمی گیرند. من جداگانه درآمدم را از باشگاه خصوصی درمی آورم از آنهایی که وضع زندگی شان خوب است و در باشگاه خصوصی هزینه می کنند اما در محله خودم که خیلی هم اوضاع مالی خوبی ندارند، می توانم از خودم بگذرم و دنبال درآمدزایی نباشم.
** از باشگاه کارگران چند قهرمان تحویل تیم ملی داده اید؟
در همه رده های سنی قهرمان جهان داشته ایم جز بزرگسالان. بعد از من که از این باشگاه قهرمان دنیا شدم، علی قاسمی سال گذشته تا پنجمی جهان آمد اما به مدال نرسید. کم کم داریم به مدال بزرگسالان جهان هم نزدیک می شویم.
گفت و گو : مرضیه دارابی