۱
جمعه ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۵ ساعت ۱۴:۱۰
بررسي خطوط قرمز در گفت‌و‌گو با آيت‌الله محسن غرويان:

خط قرمزها را اخلاق بايد مشخص کند

آمارتيا سن ـ فيلسوف و اقتصاددان هندي تبار انگلستان و برنده جايزه نوبل اقتصاد در سال 1988 ـ مي‌گويد: «هرگز در هيچ کشور آزاد برخوردار از دولت دموکراتيک و مطبوعات آزاد هيچ نوع قحطي مهمي ‌روي نداده است.» علت اين امر مشخص است و آن وجود فضاي نقد آزاد است. پس از پيروزي انقلاب در سال 1357واژه‌اي که بيش از همه بر سر زبانهاي مردم رايج شد «آزادي» بود که برگرفته از شعار جامع «استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي» بوده است. در اين وضعيت واژه «نقد» نيز بيش از هر کلمه ديگري قرابت معنايي با آزادي دارد چرا که نقد تنها زماني جايگاه خود را پيدا مي‌کند که فضايي آزاد براي نقد کردن وجود داشته باشد.
خط قرمزها را اخلاق بايد مشخص کند
 

 آمارتيا سن ـ فيلسوف و اقتصاددان هندي تبار انگلستان و برنده جايزه نوبل اقتصاد در سال 1988 ـ مي‌گويد: «هرگز در هيچ کشور آزاد برخوردار از دولت دموکراتيک و مطبوعات آزاد هيچ نوع قحطي مهمي ‌روي نداده است.» علت اين امر مشخص است و آن وجود فضاي نقد آزاد است. پس از پيروزي انقلاب در سال 1357واژه‌اي که بيش از همه بر سر زبانهاي مردم رايج شد «آزادي» بود که برگرفته از شعار جامع «استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي» بوده است. در اين وضعيت واژه «نقد» نيز بيش از هر کلمه ديگري قرابت معنايي با آزادي دارد چرا که نقد تنها زماني جايگاه خود را پيدا مي‌کند که فضايي آزاد براي نقد کردن وجود داشته باشد. نقد در پس از انقلاب اسلامي‌داستان فراز و نشيبي دارد و در دولتهاي گوناگون متفاوت بوده است، اما آنچه که مسلم است که اين است که اکنون در وضعيت مناسبي در اين راه قرار نداريم. در گفت‌و‌گو با آيت‌الله محسن غرويان، عضو هيئت علمي‌جامعة المصطفي(ص) العالمية و از اساتيد شهير حوزه علميه قم و فعال سياسي به بررسي وضعيت نقد در کشور پرداختيم متن گفت‌و‌گوي «مردم‌سالاري» با غرويان را مي‌خوانيد:

 

اصولا «خط قرمز» چيست؟

استنباط بنده از خط قرمز اين است که با توجه به هدفي که در نظامي‌فکري، در علم، در حوزه علمي ‌و فکري تعقيب مي‌کنيم خط قرمز به اين معناست که آن جايي که يک مطلبي، يک نکته‌اي که با آن هدف و غرض ما سازگاري نداشته باشد و به ضرر آن هدف و غرض باشد، اين خط قرمز است. بنده استنباطم از خط قرمز همين است، مثلا به عنوان مثال ما در نظام جمهوري اسلامي‌و نظام اسلامي‌اهدافي را تعقيب مي‌کنيم، هدف‌هاي اخلاقي، ارزشي و اهداف ديگر، خط قرمز آنجايي است که مرز ضرر رساني به آن هدف ماست، اينجا را مي‌گويند خط قرمز که بايد رعايت کنيم.

چه کساني خط قرمز را تعيين مي‌کنند؟

در هر علم، دانش و حوزه‌اي بالاترين کارشناسان و بالاترين متخصصان آن حوزه فکري يا سياسي و اجتماعي صلاحيت دارند که آن خط قرمزها را تعيين کنند، البته هر کسي براي رأي و نظر خود احترام قائل است و بر همان اساس براي خود يک سري خط قرمز‌هايي را خود مشخص مي‌کند، اما به هر حال در جامعه‌اي که افراد مختلف، داراي افکار مختلف هستند، سيره عقلا اقتضاء مي‌کند که ما به اعلم و اصلاح افراد مراجعه و خط قرمزها را آنها براي ما تعيين کنند.

خط قرمزها عرفي‌اند يا شرعي يا اخلاقي؟

به نظرم همه‌گونه خط قرمزها وجود دارد، يعني هم اخلاقي، هم شرعي و هم عرفي داريم، ولي در بين خود اخلاق، شرع و عرف دو مرتبه رتبه‌بندي است، عرف براي ما با همه عموميت، وسعت و اطلاقي که دارد، حجت نيست، يعني هر چيزي که در عرف پسنديده است يا ناپسند است، براي ما ملاک نيست، چون ما يک معيار ديگري داريم، معيار دقيق‌تري داريم مثلا معيارهاي شرعي يا معيارهاي عقلي، به هر حال بايد عرف را باز با معيارهاي ديگري بسنجيم، پس ما يک معيار برتر و بالاتر داريم بنام «شرع و عقل و ...»، چون ميان عرف، شرع و اخلاق باز يک سري رتبه‌بندي‌هايي وجود دارد، بايد به آن مرتبه بالاتر مراجعه کنيم و خط قرمزها را بدهيم به آن ملاک و مناط بالاتر براي ما مشخص کند که به نظرم عقل و شرع معيار بالاتري از عرف هستند.

به جز مسائل امنيتي، که همه سيستم‌ها ورود به آنها را جزء خطوط قرمز خود مي‌دانند، خط قرمز در نظام جمهوري اسلامي، بيشتر مربوط به چه حوزه‌هايي است؟

ما خط‌ قرمزهاي ديني و شرعي داريم به هر حال ما يک نظام فکري داريم که اين نظام فکري اسلام و تشيع است و يک سري اصول و ارکان و پايه‌هايي دارد که مراجع، علماي دين آنها خط قرمزها را در مورد آن ارکان مشخص مي‌کنند و اينها جنبه ديني دارد، نمي‌توانيم بگوئيم که صرفا جنبه امنيتي دارد، اينها جنبه ديني دارد، يک چارچوب فکري به نام دين و ديانت داريم که اين چارچوب اگر بخواهد محفوظ بماند يکسري پايه‌ها و ارکان اساسي دارد که آنها به عنوان خط قرمز است و کسي نبايد آنها را متزلزل کند.

آيا اين خطوط قرمز، ضابطه و قاعده اعلام شده هم دارند يا براساس سليقه و بينش‌هاي فردي تعريف شده‌اند؟

البته تشخيص اين مسأله خيلي کار مشکلي است که مثلا کسي يک چيزي را خط قرمز اعلام مي‌کند، اين براساس سليقه‌اش است يا نه استدلال و برهان متقني پشت‌اش هست، ولي عقيده‌ام بر اين است که خط قرمزها را بايد علم، برهان و استدلال و تخصص تعيين کند، يعني سليقه‌اي ما نمي‌توانيم خط قرمزها را مشخص کنيم، بايد براساس استدلال باشد، قرآن کريم مي‌فرمايد که «قُلْ‌هاتُواْ بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ» اين يک معيار است براي ما تا در هر مسأله‌اي بايد برهان، استدلال منطقي و عقلي و عقلايي بتوانيم ارائه کنيم و بگوئيم اين خط قرمز، به اين دليل و بايد تحليل و تجزيه کنيم آن مسأله را و يک بيان و تبيين منطقي ارائه دهيم، بنابراين نظرم بر اين است که خط قرمزها را سليقه‌ها تعيين نمي‌کنند و نبايد تعيين کنند، بايد برهان و استدلال، عقل و منطق تعيين کند.

رابطه «مصلحت» و خط قرمز در چيست؟

همانگونه که اشاره کردم، هر انساني يا هر متفکر و انديشمندي نظام و چارچوب فکري دارد، يک چيزهايي را به عنوان مصالح تشخيص مي‌دهد و آنها را به عنوان هدف تعيين مي‌کند براي خود و مي‌خواهد دست‌يابي به آن مصالح را پيدا کند و به آن برسد، حالا اين شخص مي‌تواند يک فيلسوف باشد، مي‌تواند يک سياستمدار باشد، مي‌تواند يک عالم ديني فقهي باشد و هر کسي به هر حال در آن چارچوب فکري خود يک مصالحي را در نظر مي‌گيرد، خط قرمزها در حقيقت موضوعيت ندارد، طريقيت دارد، يعني آن خط قرمزها، خط قرمزهايي است ما را مي‌خواهد برساند به آن مصالح. بنابراين رابطه خط قرمز و مصلحت را همين رابطه طريقيت و موضوعيت مي‌دانم، مصلحت را مي‌توانيم بگوئيم خودش موضوعيت دارد، چون مصلحت، مصلحت است، يعني صلاح و سعادت انسان، نفع انسان و کمال انسان در آن مصلحت وجود دارد، حالا اينکه مي‌گويم انسان، مرادم از فرد و جامعه انساني است، يعني هم فرد و هم جامعه انساني است، پس خود مصلحت يک مصلحت به ذات است که منفعتي دارد و صلاح انسان و سعادت و کمال انسان را تأمين مي‌کند، خط قرمز تعيين کردن، طريق است، طريقيت دارد که ما به آن مصلحت و آن کمال و منفعت برساند، بنابراين رابطه اينها از نظرم همين است که خط قرمزها ابزار است و جنبه ابزاري دارد براي رسيدن به آن مصلحت مورد نظر.

اين کدام مصلحت است که خط قرمز تعيين مي‌کند؟

بنده کاملا بر اين باورم که سياست نسبت به اخلاق جنبه ابزاري دارد، يعني سياست براي ما هدف نيست و متأسفانه در جامعه ما گاهي مي‌بينيم که سياست هدف شده و اخلاق کنار رفته است، درست بايد برعکس باشد، يعني ما سياست، حکومت، قدرت و ثروت را در جامعه بايد در جهت اخلاق و حاکميت ارزش‌ها‌ي اخلاقي در واقع نگاه کنيم و به کار بگيريم و بنابراين پاسخ بنده اين است که بايد اخلاق بر سياست حاکم باشد و خط قرمزها را بايد اخلاق مشخص کند، يعني اخلاق در واقع معيار تعيين خط قرمزها در سياست است و نبايد برعکس شود، بنابراين ديدگاه بنده اين است که سياست بايد به عنوان يک ابزاري باشد و جامعه را ما به سمت ارزش‌هاي اخلاقي پيش ببريم، ولي متأسفانه عکس آن ديده مي‌شود.

چه کسي اين مصالح را معلوم و تعريف مي‌کند؟

در اينجا ما نمي‌توانيم حوزه سياست را از اخلاق جدا کنيم يا اخلاق را از فقه جدا کنيم يا فقه را از فلسفه جدا کنيم، به نظر بنده بايد جامع‌ترين اخلاق از حيث علم و عمل، خط قرمزها را تعيين کنند، افرادي که جامعيت دارند، حضرت امام(ره) از اين نمونه افراد بودند، مقام معظم رهبري، بعضي از علما، فيلسوفان، مراجع ما که البته از جامعيت نسبي برخوردارند، البته جامعيت مطلق از آن خدا است، اما جامعيت نسبي در شخصيت‌هاي ما هست، کساني که اخلاق، علم، سياست، فلسفه، تفسير، حکمت، تاريخ و علوم و معارف زمان خود را به نحو جامع‌تري مي‌دانند، اينها شأنيت تعيين خط قرمزها را دارند و همان ديدگاهي که از قديم برخي فيلسوفان مي‌گفتند که حاکم بايد حکيم باشد و حکيم بايد حاکم باشد، در واقع تحليل ما از ولايت فقيه هم همين است، يعني ولايت فقه من بلع ‌العمل و اين بايد ملاک باشد، يعني کساني که از فقاهت به معناي عامش که مساوي با همان حکمت است، برخوردارند، آنها شأنيت دارند که خطوط قرمز را در اين حوزه‌ها تعيين کنند.

آيا خطوط قرمز در حوزه فرهنگ نبايد آرامتر و با سعه صدر بيشتري تعيين شود؟

چرا! من کاملا معتقد هستم، ما يک مشکلي که در جامعه خود داريم اين است که هر کسي راي خود، نظر خود و ديدگاه خود را بالاترين ديدگاه و غير قابل نقد مي‌بيند و فکر مي‌کند که فقط فکر خودش درست است، اين غلط است، ما در روايات داريم که «مَنِ اسْتَبَدَّ بِرأْيِهِ هَلَكَ»، يعني هر کسي که استبداد در رأي داشته باشد، هلاک مي‌شود و استبداد در رأي سرانجامش هلاکت، اضمحلال و نابودي است، اين استبداد در رأي است، اين رأي يک معناي وسيعي دارد، فقط رأي سياسي نيست، در بسياري از مواضع فکري و موضوعات علمي‌هم معلوم مي‌شود که استبداد رأي معنا دارد و ما بايد پرهيز کنيم، به هر حال اين عالم، عالم بسيار گسترده‌اي است و خيلي حقايق بسيار زيادي در آن است که بر ما مجهول است، به هر حال در هر حوزه‌اي حتي مسائل فکري، علمي، فلسفي، غير فلسفي، فيزيک، شيمي‌هر کسي به هر درجه‌اي علم و دانشي دست پيدا مي‌کند، هميشه بايد اين احتمال را بدهد که با يک حرف دقيق‌تر و علمي‌تر از او هم وجود داشته باشد، اگر اين روحيه را ما در جامعه خودمان، در جامعه عالمان خودمان، در جامعه متفکران خودمان نهادينه کنيم و ببينيم و داشته باشيم، فضا خيلي بهتر مي‌شود، من حس مي‌کنم که يک استبداد رأي حتي در مسائل علمي‌بر غالب متفکرين و شخصيت‌هاي ما حاکم است و اين آفات و آسيب‌هاي بسيار زيادي دارد، به هر حال ريشه اينها بر مي‌گردد به همان نوعي انحصارگرايي فکري، انحصارطلبي فکري و اينکه من از همه بهتر مي‌فهمم، غرور علمي‌و استکبار علمي‌ اينها منشأ بداخلاقي‌هاي سياسي، اجتماعي، فکري و حتي ديني ما مي‌شود.

کارنامه جمهوري اسلامي‌در اين زمينه چه کاستي‌هايي داشته است؟

البته در زمينه فرهنگ جهت‌گري‌مان خوب است، اما متأسفانه بعضي تفسيرهايي که از سوي برخي از دين‌شناسان و عالمان مطرح مي‌شود، تفسير بسيار بسته، محدود و تنگ‌نظرانه‌اي است، در حالي که شيوه ائمه معصومين(ع) و پيامبر مکرم اسلام(ص) و اولياء دين اين طوري نبوده، ما در زمان امام صادق(ع) مي‌بينيم که طرح تئوري‌ها و نظريات علمي‌بسيار وسيع مطرح بوده، در زمان امام رضا(ع) همين طور و ما بايد همان شيوه را داشته باشيم، دنياي امروز ديگر دنياي بسته و محدودي نيست. فرهنگ مرز جغرافيايي نمي‌شناسد و سؤال، شبهه با اجازه کسي وارد نمي‌شود و با اجازه کسي هم خارج نمي‌شود، اينها را بايد درک کنيم و در نظر بگيريم. به هر حال در دوره‌هاي مختلف جمهوري اسلامي‌پس از انقلاب البته فضاها مختلف بوده و اين برمي‌گردد به روحيات سردمداران و دولتمران و اينها که هر کدام مشرب فرهنگي و فکري داشته‌اند و به نظرم يکنواخت نبوده، در حوزه سياست هم همين طور و بالاخره سياست از فرهنگ جدا نيست، نوع تفکر دولتمردان، نوع بينش و نگاه آنان به انسان، جهان و دنياي امروز خيلي مي‌تواند تأثيرگذار باشد.

نکته نهايي من همان حرف است که متأسفانه مي‌بينيم اخلاق کمرنگ شده، بلکه از صحنه به در رفته و فضا مقداري بي‌اعتمادي زياد شده در جامعه و «الناس علي دين ملوکهم»، يعني مردم بر دين ملوک‌اند و آنچه سردمداران داشته باشند، مردم هم به همان شکل رفتار مي‌کنند. به هر حال بايد خيلي مواظب باشيم به خصوص با اين حوادث سالهاي اخير که من واقعا احساس نگراني مي‌کنم.
گفت و گو : سید حسین امامی

کد مطلب: 55463
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *