سالها است که همه در ايران درباره «گردش نخبگان» حرف ميزنند: در رسانهها، در سمينارها، در شبکههاي اجتماعي، در تاکسي و مترو، در صف نانوايي و خيلي جاهاي ديگر؛ اما هيچوقت اين بحثها از سطح تئوريک به سطح عمل نيامده بود و اگر گردشي در جامعه ايراني ديده ميشد بيشتر از نوع حرکات موزون بود که مربوط به بدن نخبگان بود، نه خود آنها ؛ اما خوشبختانه اخيرا به همت جمعي از نخبگان، اين نوع گردش هم در کشور ما به مرحله عمل رسيده است که دو نمونه از آن به عنوان نمونه معرفي ميشود :
1- گردش نخبه به نخبه: کفاشيان سالها رئيس فدراسيون فوتبال بود اما بالاخره روزگار او را مجبور به برخاستن از روي صندلياش کرد؛ اي روزگار کجمدار! اين طور بود که مهدي تاج سالها يک صندلي کوچکتر در کنار صندلي رئيس کفاشيان داشت و معاونش بود، آمد و کانديداي نشستن بر صندلي رئيس شد ؛ راي هم آورد و بعد صندلي کوچکتر خود را به رئيس سابق داد . به اين ترتيب دو تا نخبه، روي دو تا صندلي کوچک و بزرگ گردش کردند ؛ واقعا گردش خوبي بود و خوش گذشت. پيروز و سلامت باشيد !
2- گردش 180 درجه اي ضربدر 2: اين گردش مخصوص نخبگاني است که جهت يابي آنها عالي است و زودتر از ديگران ميتوانند جهت باد را تشخيص دهند . اين نخبگان محترم در يک لحظه تاريخي، سر يک پيچ خطرناک، اولين گردش 180 درجه اي خود را انجام ميدهند ؛بدون کوچکترين خجالتي از يک جناح سياسي ميپرند در آغوش گشوده شده يک جناح سياسي ديگر، در ليست جناح دوم قرار ميگيرند و موفق ميشوند در زماني که همه همفکران سابق 30 بر صفر باخته اند به مجلس راه پيدا کنند؛ آن وقت بعد از راهيابي زمان گردش 180 درجه اي دوم ميرسد و بازگشت به آغوش جناح اوليه خود: هر کسي کو دور ماند از اصل خويش – باز جويد روزگار وصل خويش! به اين ترتيب نخبه محترم در طول زماني کوتاه، دو تا کوشش، گردش و چرخش 180 درجهاي انجام ميدهد که هيچ ژانگولري توانايي انجام آن را ندارد .
نتيجه: خدا را شکر که در اين زمينه هم سرآمد جهانيان شديم