کارگران افغانستانی که دیگر زندگی و کار در ایران برایشان صرفهی اقتصادی ندارد، به تکاپو افتادهاند که یا به افغانستان بازگردند یا به کشوری سوم مهاجرت کنند.
یکی از پیامدهای سقوط بیسابقهی ریال در برابر ارزهای خارجی در چند ماه اخیر، خروج گستردهی کارگران افغانستانی از ایران است.
به گزارش «
مردمسالاریآنلاین»، این کارگران که دیگر زندگی و کار در ایران، بسان گذشته، برایشان صرفهی اقتصادی ندارد، به تکاپو افتادهاند که یا به افغانستان بازگردند یا به کشوری سوم مهاجرت کنند.
«ایران دیگر کشوری نیست که بتوان از حداقلهای زندگی در آن برخوردار بود»
حفیظ الله که ۲۵ سال دارد و از اهالی بدخشان افغانستان است و اکنون کارگر یک خودروشویی (کارواش) در شمال تهران، به «مردمسالاری آنلاین» میگوید که از ۱۶ سالگی در تهران کار کرده و اوایل که به ایران آمده درآمدش چنان خوب بوده که در افغانستان ازدواج کرده و صاحب خانه و چهار فرزند شده که در طی این سالها هر ماه از ایران برایشان پول فرستاده، ولی الان زمانه چنان بر او تنگ شده که حتی از پسِ دخلوخرج خودش نیز دیگر برنمیآید و چارهای جز این ندارد که در افغانستان یا یکی از کشورهای عربی حوزهی خلیج فارس یا ترکیه کاری برای خودش دستوپا کند.
او میگوید که بیشتر دستمزد من از راه انعامها است و از این بابت خوشبختم، چراکه رفقای من که در جاهایی دیگر مشغول هستند با بدقولی کارفرماهایشان طرفاند، کارفرماهایی که پول آنها را بالا میکشند و دست آنها نیز برای دادخواهی به هیچ جا بند نیست.
حفیظالله میگوید که الان حدود یکونیم میلیون تومان در ماه درآمد دارم که حدود
حفیظالله (کارگر افغانستانی): من با اینکه به همزبانانم در ایران علاقهمندم اما دیگر نمیتوانم در اینجا بمانم. ایران دیگر کشوری نیست که بتوان از حداقلهای زندگی در آن برخوردار بود.
۱۳ هزار و ۵۰۰ افغانی (واحد پول افغانستان) میشود که قبلا همین مبلغ ۲۵ هزار افغانی میشد. بخشی از همین پول هم به جیب پولبر و صرافها میرود. او میافزاید که با این پول در افغانستان شکم خانوادهاش را هم سیر کردن نمیتواند چه برسد به امورات دیگر.
او در پایان با افسوس میگوید که برای ما بدخشانیان ایران چونان وطن است و همهی ما نه تنها به یک وطن تاریخی تعلق داریم که زبان و فرهنگی مشترک و پرافتخار داریم. ولی من با اینکه به همزبانانم در ایران علاقهمندم اما دیگر نمیتوانم در اینجا بمانم. ایران دیگر کشوری نیست که بتوان از حداقلهای زندگی در آن برخوردار بود. اگر من همچون برادرانم به آلمان مهاجرت کرده بودم از حقوقی همسان با دیگر شهروندان آن کشور برخوردار بودم و با یک کار کارگری دست کم میتوانستم شکم خانوادهام را سیر کنم ولی الان بنگرید که چه دارم، هیچ!
پایین آمدن نرخ ارز و خروج کارگران افغانستانی: شمشیر دولبه در اقتصاد ایران
ایران یکی از صادرکنندگان بزرگ کالا به افغانستان است، از شیرینی و شکلات و فرش و موکت گرفته تا آهن و سیمان و سرامیک.
هر چند کاهش ارزش ریال، اکنون زمینهی مهاجرت کارگران افغانستانی از ایران را فراهم کرده، ولی از سویی دیگر زمینهی رونق صادرات کالاهای ایرانی به افغانستان را فراهم آورده است؛ چراکه اگر پیشتر کالای ایرانی هر دلار ۴۰۰۰ تومان ارزش داشت، الان ارزشی به مراتب پایینتر دارد و این میتواند بازرگانان را ـ که اکنون سودی بیشتر از
به نظر میرسد که این خروج سبب خواهد شد دستمزد نیروی کار ساده افزایش یابد، ولی با افزایش هزینهی نیروی کار، آنهم در بحران کنونی و افت اقتصادی کشور، نمیتوان انتظار افزایش نرخ اشتغال را هم داشت.
صادراتشان به افغانستان میبرند ـ تشویق کند که با بازار کالاهای دیگر کشورها در افغانستان رقابت کنند. مثلا در قیمت کالاهایشان تخفیفی بیشتر برای خریداران افغانستانی لحاظ کنند.
البته این شمشیری دولبه نیز میتواند باشد؛ چراکه اگر از این سه میلیون مهاجر افغانستانی در ایران شماری قابل توجه از آنان در صنایع تولیدی ایران مشغول به کار باشند خروج آنان از ایران میتواند به افت تولید این صنایع و به دنبال آن کاهش صادرات این کالاهای ایرانی به افغانستان بینجامد.
هر چند، برپایهی آمارهای غیررسمی، این نگرانی نه متوجه صنایع بزرگ که بیشتر متوجه صنایع کوچک به ویژه کارگاههای ساختمانسازی و بخشهای کشاورزی است، چراکه بیشتر این کارگرانِ افغانستانی نه کارگرانی ماهر که کارگرانی سادهاند که در آن بخشهای اقتصادی فعال بودهاند و اکنون این بخشها بیشترین آسیب را از خروج کارگران افغانستانی از اقتصاد ایران خواهند داشت.
کنون به نظر میرسد که با خروج این کارگران از ایران، ایرانیها خود باید کمربندها را سفت کنند و کارهای دشواری که بیشتر، کارگران افغانستانی با دستمزدهای پایین انجام میدادند بر دوش بگیرند. همچنین، هرچند به نظر میرسد که این خروج سبب خواهد شد دستمزد نیروی کار ساده به ویژه در بخشهای ساختوساز و کشاورزی و مرغداری و دامداری افزایش یابد، ولی با افزایش هزینهی نیروی کار، آنهم در بحران کنونی و افت اقتصادی کشور، نمیتوان انتظار افزایش نرخ اشتغال را هم داشت.