قطر از دهه 1990 برای خرید آب از ایران ابراز تمایل کرده بود.
ایرانزمین، در درازای تاریخ کهنسالش، کشور کمآبی بوده، لیک نیاکانمان با مدیریت بهینهی آب و نوآوریهایی همچون کاریز بر این دشواری چیره شدهاند و ایران را به دست ما سپردند، ولی بدبختانه امروزه سوءمدیریتهای چند دههای در موضوع آب کار را به جایی رسانده که نمایندهی بوشهر در مجلس، عبدالحمید خدری، چندی پیش گفت: «واقعا جای تأسف دارد که کشورهای عربی با اقلیمی بهمراتب خشکتر از استانهای ما سالهاست که موضوع آب را مدیریت کردهاند و از آبشیرینکنها استفاده میکنند در حالی که ما در کنار خلیج فارس با مشکل آب دست وپنجه نرم میکنیم و جامعهمان در معرض فروپاشی قرار گرفته است.»
«مردمسالاری آنلاین» به بازخوانی پروندهای در موضوع انتقال آبِ ایران به قطر میپردازد که اگر اجرایی شده بود بیگمان اوضاع از آنچه امروز بینندهی آن هستیم وخیمتر بود.
آغاز ماجرا
کارون، دز، کرخه و جراحی که رودخانههای بزرگ ایران به شمار میآیند و یکسوم تمامی منابع آب شیرین ایران را در خود جای دادهاند از استان خوزستان میگذرند؛ استانی که هماکنون با سوءمدیریت مسئولان، همچون دیگر استانهای ایران، با بحران آب دستوپنجه نرم میکند.
به گزارش «مردمسالاریآنلاین»، در پایان دههی ۶۰ و نیز دههی ۷۰ و اوایل دههی ۸۰ خورشیدی، جمهوری اسلامی با انگیزههایی سیاسی (همچون نزدیکی بیشتر به کشورهای عربی و کاهش نفوذ امریکا در خلیج فارس) در پی به دست آوردن بخشی از بازار آب شیرین کشورهای عربی منطقه بود؛ کشورهایی که با بیآبی شدیدی روبهرو بودند و آبشان را از سفرههای زیرزمینی، آبهای فسیلی تجدیدناپذیر و نیز سیلابهای ناگهانی تأمین میکردند و توان استفاده از دستگاههای آبشیرینکن، چونان امروز، را نداشتند.
در همین راستا، در سال ۱۳۶۸، اندکی پس از پایان جنگ تحمیلی، جمهوری اسلامی ایران با قطر برای صادرات آب بدین کشور وارد گفتوگو شد؛ گفتوگوهایی که به مدت یک دهه ادامه داشت، لیک به شکست انجامید. به گفتهی بیطرف، وزیر پیشین نیرو، دولت هاشمی رفسنجانی حتی قصد داشت آب ایران را به رایگان در اختیار قطر بگذارد (آفتاب یزد، ۱۲ بهمن ۱۳۸۰، صفحهی ۴).
بیطرف، وزیر وقت نیرو، در سال ۲۰۰۰، در سخنرانیای با عنوان «امنیت آبهای عرب» (!) در قاهرهی مصر گفت که رودخانههای جنوب غربی ایران به ایران اجازه میدهند که سالانه دو میلیون مترمکعب آب به کشورهای عربی خلیج فارس صادر کنند (پیام نیرو، شمارهی ۵۶، اسفند ۱۳۷۸، صفحهی ۲۲). چنین اظهاراتی را دیگر مسئولان وقت نیز مطرح کردند؛ همچون گفتههای رسول زرگر، معاون وقت وزیر نیرو در امور آب (خراسان، ۲۳ اسفند ۱۳۷۹، صفحهی ۵).
با شکست گفتوگوهای دولت رفسنجانی با قطر برای تأمین نیازهای آبی این کشور، در سال ۱۳۷۸، در دولت خاتمی، گفتوگوها اینبار با کویت آغاز شد که در سال ۱۳۸۲ نتیجه داد و به امضای موافقتنامهای انجامید که طی آن جمهوری اسلامی تضمین میکرد که به مدت ۳۰ سال روزانه ۹۰۰ هزار مترمکعب آب شیرین ایران را به کویت صادر کند (
به گزارش پیشین مردمسالاری آنلاین در این زمینه بنگرید) به دنبال موفقیت در مذاکره با کویت، گفتوگو با عربستان نیز آغاز شد تا آب شیرین ایران بدانجا نیز صادر شود.
لیک خشکسالی در بیشتر جاهای ایران و نگرانی از پیامدهای بازتاب چنین توافقهایی مایهی تعویق افتادن اجرای آنها شد.
طرحی که ناکام ماند!
در سال ۱۳۶۸، پیرو دیدار هاشمی رفسنجانی، رئیسجمهور وقت، و شیخ خلیفه آل ثانی، امیر وقت قطر، موضوع انتقال آب ایران به قطر مطرح شد.
برپایهی بررسی شرکت لامایر آلمان، که مطالعات امکانسنجی این انتقال را بر عهده داشت، قرار بود سالانه ۱۳۵ میلیون متر مکعب آبِ رودخانهی کارون، از دریاچهی پشت سد شهید عباسپور، با خط لولهای به قطر یکونیم متر و درازای ۷۷۰ کیلومتر، که ۵۶۰ کیلومترش در خاک ایران و ۲۱۰ کیلومتر دیگرش در بستر خلیج فارس باشد، به قطر داده شود. همچنین توافقشده بود که تصفیهی آب در ایران انجام شود. این برنامه قرار بود که ظرف سه سال و با هزینهی یکونیم میلیارد دلار انجام شود. برای اجرای این برنامه وزارت نیرو شرکت منابع آب خاورمیانه را در تهران راهاندازی کرد.
در دیماه ۱۳۷۰، زنگنه، وزیر وقت نیرو، در نشستی گفت که ایران در وضعیت منحصر به فردی برای تأمین آب کشورهای عربی خلیج فارس قرار دارد. وی گفت عراق تنها کشور دیگر منطقه که از ذخایر آبی قابل توجهی برخوردار است دیگر قادر به صادرات آب نیست زیرا سدهایی که ترکیه در بالادست بر روی رودخانههای دجله و فرات احداث کرده سبب کاهش میزان آب ورودی به عراق گشته است به نحوی که رودخانههای دجله و فرات اکنون فقط قادر به تأمین نیازهای این کشور میباشند. وی افزود که ترکیه و سایر کشورهایی که از نظر ذخایر آبی غنی هستند آنقدر از کشورهای شورا فاصله دارند که هزینههای حمل آب سبب میشود قیمت آبِ تحویلی مقرون به صرفه نباشد (کیهان، ۲۶ خرداد ۱۳۸۱، صفحهی ۶).
در اواخر سال ۱۳۷۱، علیاکبر بشارتی، وزیر وقت کشور، نیز در دیداری از قطر، اشتیاق خود را برای اجرایی شدن هر چه زودتر انتقال آب ایران به قطر ابراز کرد (ابرار، ۱۴ اسفند ۱۳۷۱، صفحهی ۴). او یکسال بعد، در دیداری دیگر از قطر، از تصمیم راسخ ایران به توافق با قطر خبر داد (کیهان، ۳ بهمن ۱۳۷۳، صفحهی ۳).
با همهی این، گفتوگوهای ایران و قطر که تا سال ۱۳۷۸ به درازا کشید بینتیجه به پایان رسید و علت توافق نکردن هم بهای آب صادراتی بود؛ هر چند، گویا برخی از مسئولان ایرانی، علت ناکامی این طرح را فشار آمریکا بر قطر مبنی بر خودداری از امضای قرارداد با ایران میدانستند. آنان بر این باور بودند که امریکا به متحدانش اجازه نمیدهد برای کالایی مهم همچون آب به جمهوری اسلامی وابسته باشند.
اما شاید بهتر این شد که ایران و قطر برای صادرات آب به آن کشور به توافق نرسیدند. چراکه سوء مدیریت در سالهای بعد موجب بحران آب در کشور شد تا دیگر کسی فکر صادرات آب را هم به ذهن نسپارد.