خشکسالی در ایران سالها بود که به صورت چراغ خاموش حرکت میکرد اما در چند سال اخیر خشکسالی و تبعات آن از سایه بیرون آمده و حالا مشخص شده است که بحران آب و خشکسالی، بزرگترین خطری است که در بلندمدت و حتی میانمدت ایران را تهدید میکند. امسال وضعیت بارندگی در کشور از سالیان گذشته نیز بدتر شده است و حالا استانی مثل چارمهال و بختیاری که به طور معمول استان پرآبی محسوب میشده و سرچشمه سه رودخانه بزرگ کارون، دز و زایندهرود است، با معضل خشکسالی دست و پنجه نرم میکند. آیا با الگوهای فعلی مدیریت منابع آبی میتوان به سلامت از بحران آب عبور کرد؟
به گزارش
مردمسالاری آنلاین، بحران آب اثرات خود را بر مناطقی محرومی نظیر استان سیستان و بلوچستان و جمعیتی که در اطراف دریاچه هامون زندگی میکردند، نشان داده است. آخرین آمار منتشرشده نشان میدهد که بیش از 130 هزار نفر از اطراف هامون مهاجرت کردهاند. در استان خوزستان، با خشک شدن بخش وسیعی از تالابهای معروفی همچون هورالعظیم و شادگان، نه تنها زندگی مردمان ساکن در آن مناطق به شدت سخت و سیاه شده است بلکه بستر تالابهای سابق به کانونهای عمده گرد و غبار تبدیل شده است.
روزنامه فاینشنال تایمز چند ماه پیش در مقالهای نوشت که «ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻫﻔﺖ ﻫﺰﺍﺭﺳﺎﻟﻪ ﺗﺎ ۲۰ ﺳﺎﻝ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯ ﺑﯽﺁﺑﯽ ﻭ ﺧﺸﮑﺴﺎﻟﯽ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﯿﺎﺑﺎﻧﯽ به جای ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﮔﯿﺎﻩ ﻭ جاﻧﺪﺍﺭﯼ توان ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺷﺖ.» اگر بدانیم که تمدنها تنها با آب و در کنار آب شکل گرفتهاند، شاید در تصویرپردازی این روزنامه انگلیسی اغراقی مشاهده نکنیم. نام اصفهان قرنها است که با زاینده رود تداعی میشد اما حالا وضعیت بهگونهای شده است که باید با اصفهان بدون زایندهرود عادت کنیم. سی و سه پل، حالا پلی عظیم بر یک رودخانه خشک است؛ رودخانه خشکی که در نقاط مختلف آن تابلوهای «شنا ممنوع» را مشاهده میکنیم!
بحران کمآبی در حالی روز به روز تشدید میشود که همزمان با یک مدل توسعه صنعتی ناکارآمد روز به روز فشار بر منابع آبی موجود نیز بیشتر میشود. بهرهوری آب (که همان سرانه آبی تولید ناخالص داخلی است) در ایران در مقایسه با خاورمیانه و شمال آفریقا بسیار کم و یکی از پایینترین شاخصهای بهرهوری آب است. طبق آمار منتشر شده توسط وزارت نيرو، ميزان آب تجديدشونده در كشور از متوسط بلند مدت 125 ميليارد مترمكعب در سال به 88.7 ميليارد مترمكعب رسيده است. مصرف آب در ایران از 86.8 ميليارد مترمكعب در سال 75 به 100 ميليارد مترمكعب رسيده است. هم اكنون كسري تجمعي مخازن آبهای زيرزميني 110 ميليارد مترمكعب برآورد میشود که این امر نگرانکننده است. اگر این شیوه از مصرف آب و مدیریت منابع آبی ادامه داشته باشد حتی بعید نیست که در آینده امنیت غذایی کشور نیز به مخاطره بیفتد. بسیاری از دشتهای معروف ایران، نظیر مشهد و همدان در وضعیت بحرانی به سر میبرند و به نوعی تصویر تبعات بحران آب در آینده از هماکنون قابل مشاهده است.
برخلاف دوران کهن که قناتها نماد ایران بودند، در دوران معاصر نادیده گرفتن مسأله کمآبی به خصوصیت ویژه «استراتژی» توسعه صنعتی در ایران تبدیل شده است. پالایشگاهها، پتروشیمیها، ذوبآهن و تولید فولاد به جای قرار گرفتن در سواحل و در کنار دریا، در مناطق داخلی ایران تأسیس شدهاند و صنایع سنگین فشار بسیاری به منابع آبی کشور وارد کرده است. در کشاورزی محصولات بسیار زیادی هر ساله با آب کمیاب تولید میشود و از آنجا که بازار از این محصولات عمدتاً اشباع است، حجم وسیعی از آنها به مصرف نمیرسد و میگندد. در کشاورزی، الگوی کشت وجود ندارد و در صنعت، توسعه بر اساس طرح ملی آمایش سرزمینی! گویی نظم خودجوش و به بیان دیگر «هردمبیلِ» بازار در ایران، بر هر طرح توسعهای که با توجه به کمآبی تدوین شود، ارجحیت دارد. حوزه آب در ایرانِ کهن یا با رگولاتوری و تشریک مساعی همه مردمی که از آب قناتها و رودخانهها استفاده میکردند مدیریت میشد یا با استفاده از اقتدار اقوام و خاندانهایی که اگرچه توتالیتر بودند اما در نهایت برای بقای خود هم که شده مجبور به مدیریت منابع آبی بودند. اما از دوران مدرن به این سو، همنوایی توسعه صنعتی با مسأله آب تقریباً فراموش شده و مقطعینگری بر هر چیزی اولویت داده شده است.
بحران آب با مدل تولید به هر قیمت قابل حل نیست. در صورتی که چه در بخش کشاورزی و چه در بخش صنعت، این مدل تولید به هر قیمت کنار گذاشته نیست، بحران آب روز به روز حادتر خواهد شد و در میانمدت آب به یک مسأله امنیت ملی نیز تبدیل خواهد شد. نقطهضعف در حوزه آب میتواند راه را برای فشار قدرتهایی باز کند که از هر فرصتی برای تحت فشار قرار دادن استقلال ایران استفاده میکنند.