دلار آمریکا کانال 5 هزار و 700 تومان را هم پشت سر گذاشت و مثل این که تعطیلات نوروزی برای بانک مرکزی هنوز به اتمام نرسیده است. در کنار این مسأله بزرگتری وجود دارد و آن عدم شفافسازی توسط دولت و نهادهای مربوطه در مورد دلایل افزایش نرخ ارز است. این عدم شفافیت در میان مدت خسارتبار خواهد بود.
به گزارش
مردم سالاری آنلاین، در اذهان عمومی این تصور وجود دارد که تحرکات ضدایرانی و ضدبرجامی دولت ترامپ، زمینهساز افزایش قیمت ارز در ایران خواهد بود و طی ماههای آتی قیمت دلار حتی به 7 هزار تومان هم خواهد رسید. چیزی که باعث شده تقاضای بسیار زیادی برای خرید دلار در جامعه ایجاد شود و به اصطلاح تب خرید ارز بالا بگیرد، این تصورِ در حال شیوع و تقریباً همگانی است.
شکلگیری این تصور میتواند برای اقتصاد ایران خانمانسوز باشد، چرا که تقاضای کاذب بسیار بزرگی برای دلار ایجاد خواهد کرد و اقتصاد ایران را بار دیگر وارد دوره عدم ثبات خواهد کرد. تورمِ ارزش دلار در میان مدت به دیگر کالاها نیز سرایت خواهد کرد و این امر موج تازهای از تورم عمومی قیمتها را به وجود خواهد آورد.
اما واکنش دولت و بانک مرکزی در مقابل شکلگیری این تصور خطرناک چه بوده است؟ آنها به جای شفافسازی در مورد دلیل افزایش قیمت ارز، به این اکتفا کردهاند که بگویند بازار ارز آرام خواهد شد و کسانی که دلار میخرند، خودشان متضرر خواهند شد. اما آنها که با هجوم به بازار ارز و بیش از همه با رجوع به دلالها دلار میخرند، شاهدند که قیمت ارز، برخلاف گفتههای بانک مرکزی، هر روز افزایش بیشتری را تجربه میکند. آنها اصلاً چشمانداز ضرر را مشاهده نمیکنند که بخواهند از هجوم به بازار ارز، عقبنشینی کنند!
دولت به صورت شفاف عنوان نمیکند که بالا رفتن ریسک سیاسی و اقداماتِ اول برنامهریزیشده و دوم غافلگیرکننده دولت ترامپ، دلیل اصلی التهابات در بازار ارز است و مردم برای خنثی کردن این تحرکات، همکاری کنند و اندوختههای ارزی خود را به ریال تبدیل نمایند. باید بدانیم که اگر تب خرید دلار و افزایش قیمت آن ادامهدار شود، اقتصاد ایران دورهای دیگر از رکود و تورم را تجربه خواهد کرد و این امر باعث میشود تا تمام مردم (از جمله آنها که اقدام به خرید دلار
وقتی این شفافسازی غایب باشد و تصدیق نشود که دشمنی به نام ترامپ و کابینهاش، قصد خرابکاری اقتصادی در ایران را دارند، برنامههای لازم برای جلب همراهی و همکاری مردم، جهت مهار التهابات ارزی، نیز درنظر گرفته نخواهد شد.
کردهاند) ضرر کنند. اگر چنین وضعیتی ایجاد شود، آنها که دلار خریدهاند و آن را با قیمت گرانتری میفروشند، با پولهای خود باید کالاهایی را بخرند که قیمتشان چندبرابر شده و بدین ترتیب آنها نیز نفعی نخواهند برد.
کشور همسایه ما، ترکیه، در سال 2016 با وضعیت مشابهی روبرو بود. بعد از این که کودتای 15 ژوئیه 2016 در ترکیه ناکام ماند، تنش بین غرب و ترکیه بالا گرفت و در نتیجه آن، التهابات بازار ارز و حتی بازار بورس در ترکیه را فرا گرفت. در اکتبر و نوامبر همان سال قیمت لیره به شدت سقوط کرد و به پایینترین میزان در مقابل دلار آمریکا رسید. اردوغان در آن شرایط با صراحت عنوان کرد کسانی که در کودتا نام ماندهاند قصد «خرابکاری اقتصادی» دارند و میخواهند اقتصاد ترکیه را نابود و بیثبات کنند. وی از مردم ترکیه خواسته تا اندوختههای دلاری خود را برای تقویت ارزش لیره، بفروشند و به لیره تبدیل کنند. این فراخوان اردوغان با استقبال بخش عظیمی از مردم ترکیه و طرفداران حرب عدالت و توسعه روبرو شد و در آن مقطع بحران ارزی ترکیه بدین ترتیب مهار شد.
اما دولت و بانک مرکزی این روش را در ایران انتخاب نکردند. در ترکیه سعی شد با ترویج حس ملیگرایی، یک بحران ارزی تمامعیار مهار گردد. اما در ایران تنها به گفتاردرمانی اکتفاء شده و این گفتاردرمانی، خطر واضحی که در کمین اقتصاد ایران نشسته است را درنظر نمیگیرد. در واقع، شفافسازی حلقه مفقوده سیاست ارزی بانک مرکزی است. وقتی این شفافسازی غایب باشد و تصدیق نشود که دشمنی به نام ترامپ و کابینهاش، قصد خرابکاری اقتصادی در ایران را دارند، برنامههای لازم برای جلب همراهی و همکاری مردم، جهت مهار التهابات ارزی، نیز درنظر گرفته نخواهد شد.
در واقع، همانچیزهایی که باید توسط مقامات دولتی در مورد دلایل افزایش قیمت ارز به ما گفته شود، گفته نمیشود و تنها به این گفته اکتفاء میشود که درآمدهای ارزی کشور، کفاف نیازهای ارزی را میدهد. در این میان فراموش میشود که با چشم طمع دولت فعلی آمریکا و رویکردهای ضدایرانی آن، شرایط بازار ارز در ایران طوری شده که نیازهای کاذب و غیراقعی در بازار شکل گرفته و خطر تا آنجا بالا گرفته که به تهدیدی جدی برای اقتصاد ایران تبدیل شده است.