۱
شنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۸:۳۸
نگاه منفی به فیلم نهنگ عنبر 2

غرور و تعصب

یکی از سخنگویان کمپانی والت دیسنی وقتی در برابر پرسش مدام خبرنگاران راجع به تولید قسمت چهارم انیمیشن محبوب داستان اسباب بازی قرارگرفت این گونه پاسخ داد:«فروش بالا درگیشه به ما نمی گوید که قسمت بعدی یک اثر محبوب را تولید کنیم بلکه فیلمنامه خوب به ما فرمان می دهد که چه زمان، قسمت بعدی آن کار را بسازیم.»
غرور و تعصب
یکی از سخنگویان کمپانی والت دیسنی وقتی در برابر پرسش مدام خبرنگاران راجع به تولید قسمت چهارم انیمیشن محبوب داستان اسباب بازی قرارگرفت این گونه پاسخ داد:«فروش بالا درگیشه به ما نمی گوید که قسمت بعدی یک اثر محبوب را تولید کنیم بلکه فیلمنامه خوب به ما فرمان می دهد که چه زمان، قسمت بعدی آن کار را بسازیم.»
یک جمله طلایی که چندان درقاموس سینمای ایران نمی گنجد به همین دلیل است که سینمای ما به جای ساخت تریلوژی، تنها به دنباله سازی آن هم به پشتوانه گیشه های پرزرق وبرق فکرمی کند؛ درراستای همین خلاء، وقتی نهنگ عنبرآن چنان خیره کننده مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت وصاحبانش را شوکه کرد، مشخص بود که حتی سامان مقدم نیز دیر یا زود درتله دنباله سازی می افتد.
اما حداقلش این بود که تجربه خوشایندی چون مکس، امیدوارمان می کرد که وی به قاعده بازی کمدی ساختن واقف است وحتی درنهنگ عنبر 1 هم توانست تا حدودی به این قواعد پایبند بماند اما آنچه درنهنگ عنبر 2 مشاهده شد، شمه ای ازسینمای مستقل مقدم درخود نداشت ونتوانست مخاطبانش را بخنداند.
بزرگترین اشتباه نهنگ عنبر2، تغییرمسیرناگهانی درشکل روایت بود. داستان ازبدجایی شروع شد یعنی جایی که دیگرمغزچندانی درراستای خلق کمدی وجود نداشت وهمه چیزتمام شده بود. حتی فلاش بک های پرتعداد فیلم نیزکه ارجاعات قوی ترآن را درقسمت نخست دیده بودیم نیز نتوانست این حفره عمیق اشتباه مسیر را بپوشاند وتنها صحنه های موزیکال فیلم که طبیعتا درهراثری مورد اقبال واقع می شود، به کمک این روایت کورآمد تا انفعال این تکه پرانی های بی هدف که حکم کمدی های آیتمی را داشت، تاحدودی گرفته شود وازصدقه سری مایکل جکسون والویس پریسلی، نهنگ عنبر 2 را تا حدودی قابل تحمل کند.
فی الواقع فیلم نتوانسته ازموقعیت آبستره خاصی که برای خود ترسیم کرده، استحصال کمیکی به عمل آورد کما اینکه توانسته بود درقسمت نخست، با هوشمندی بالایی ازاین سوژه امتحان پس داده، نهایت بهره را ببرد ومخاطب را واقعا بخنداند.
وقتی فیلمی نتواند ازموقعیت ممتازوپرایده خود بهره برداری کند واز دیگرسو، دست بازیگران کلیدی نیز دربروزخلاقیت های فردی، کوتاه باشد وفضاسازی هم، آن مایه لازم را برای درخشش آنها نداشته باشد، طبیعی است که فیلم بخواهد به صحنه های موزیکالی که لااقل می داند اقبالش ازجانب مخاطب، تضمین شده است، رو بیاورد وشاید به همین دلیل بود که رقیب عشقی داستان (حسام نواب صفوی) را یک نوازنده، ترجیحا به شکل وشمایل الویس پریسلی انتخاب کرد تا یک راه فرار را برای خود حفظ کرده باشد.
فیلم تا جایی گنگ است که حتی نمی تواند چارچوبه های کمیک یک عشق مثلثی را با تمام داده هایی که به چشم می خورد، به سروسامانی برساند چون تمام تمرکزخود را برپارتنراصلی فیلم گذاشته وپارتنر فرعی، عملا تنها اهرمی برای تحریک زوج اصلی داستان بوده و وجه کمیکی ندارند.
این نحوه بهره برداری صرفا فیزیکی ازاین تیپ ها، حتی دامن ارژنگ و رویا را نیزمی گیرد.جایی که تعقل امروزارژنگ، نمی تواند با آن گذشته حماقت باروی همخوانی داشته باشد یا عطش رویا درتعدد شوهر، با روحیه ساده لوحانه وی ارتباط نمی گیرد.وقتی چنین سرشاخه های رفتاری، ولو دراثری کمدی، دارای نقصان های فیلمفارسی گونه باشند، مشخص است که نویسنده، طراحی های دیگری را روی چهارچوب های شخصیتی واتفاقات داستان لحاظ نمی کند وتنها هدفش، فتح گیشه است؛ اتفاقی که درقسمت نخست نهنگ عنبرتاحدودی کمتربه چشم می خورد اما درقسمت دوم، آشکارا به چشم می خورد که تمام ظرفیت گروه برای سودآوری محض بوده ووجهه کیفی مدنظرقرارنگرفته است.
درچنین فضای گنگی است که سکانس های تراژیک داستان، به شدت دیدنی ترازکمدی های آن به چشم می آیند.هرچند اصولا آن سکانس های پس ازتصادف وسکانس بالن، می بایست وصله ناجورفیلم باشند اما کنتراست موفق دیالوگ ها، موسیقی، جلوه های ویژه وحتی بازی عطارانی که درتمام قسمت های این فیلم به شکل عجیبی، بد بازی می کند ودرمقابل او، بازی افشارکه درخلق خلاقیت های لحظه ای، چند قدم جلوترازعطاران است، همه با هم، هارمونی خوشایندی را موجب می شود که برای لحظاتی، آن همه تلخی نهنگ عنبر2 را به دست فراموشی می سپارد.
مشخص است که قلم این سکانس ها، ازآن نویسنده ای است که درآثار مختلفی، توان احساسی خود را به رخ کشیده بود واین بارهم موفق شد، چند سکانس احساسی خود را به مراتب بهترازفضای گمگشته کمدی بنویسد ودرشکل اجرا نیزبرای همین چند سکانس، سنگ تمام گذاشت.
به هرتقدیر، نمی توانیم مدیریت اجرایی چنین بلبشویی را به پای کارگردان خوش قریحه ای چون سامان مقدم بنویسیم یا حتی عطارانی که درآثارفاقد فیلمنامه مدون، درخشان تر و پرایده ترازنهنگ عنبر2 بازی می کند.
احساس می شود یک غروروتعصب نابجا، چنین سرنوشتی را برای فیلم رقم زده است که نتیجه شوکه شدن صاحبان نهنگ عنبرازآن استقبال رویایی مردم ازقسمت اول است واین همان سندرمی است که متاسفانه در اکثردنباله سازان سینمای ما به چشم می خورد.
دراین میان، نکته حائزاهمیت ماجرا آن جاست که طی این سال ها که سینما، تا حدودی وارد سبد فرهنگی خانواده ها شده، باید کمی بیشتر از تبعات آن ترسید چرا که استقبال مردم ازیک اثرودرنتیجه رسیدن به فروش های چند میلیاردی، حکم کاتالیزوری را دارد که مبتلایان به این سندرم را زودتروعمیق تر، درآتش غروروتعصب فرومی برد.آتشی که حتی قراراست مهرجویی را با سنتوری 2 وکیمیایی را با ضیافت 2 در خود ببلعد.

مجتبی اردشیری
منتقد سینما
کد مطلب: 71348
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *