تمام اتفاقات دنیا روی کاغذ سهل تر از میدان عملند. شاید به همین خاطر باشد که جمعیت کوچکی در میدان های تعامل و مبارزه مشغول پیشبرد پیچیده ترین و دشوارترین مسایل کشورند و جمعیت زیاد دیگری گاهی روی کاغذ، گاهی در صفوف به هم فشرده، گاهی روی دیوار سفارت ها و شاید زمانی هم در اتاق فکرهای گوناگون، کار آسان تر را انجام می دهند. دوست داشته باشیم یا نه، کشور در یک دو راهی مهم قرار گرفته است. راهی که به اتحاد و همدلی ختم می شود، یا مسیر تاریک بی چراغی که صدای طبل تفرقه در آن به گوش می رسد.
به گزارش پایگاه خبری فریادگر، با شرایط پیش آمده در کشور و علنی شدن فعالیت های وزارت اطلاعات علیه نیروهای تروریستی و اقدام مذموم عوامل داعش که منجر به کشته شدن تعدادی از هموطنان شد، لزوم اتحاد و همدلی مردم و مسئولین بیشتر از همیشه احساس می شود. از طرفی تقابل های سیاسی همیشگی کشور که در ماه های اخیر و به بهانه انتخابات های گوناگون به صورت علنی فضایی نه چندان مطلوب در کشور به وجود آورده بود می تواند یادآور خاطراتی نه چندان دور از رویدادهای سیاسی دو دهه اخیر کشور باشد. پازلی که در کنار هم چیدن قطعات آن، یک تکه آخری را می طلبد که برای پر شدن آن خانه دو قطعه موجود است. پازلی که تکه آخرش حد میانه ندارد؛ یا اتحاد است و کامیابی همگان، یا تفرقه است و تشدید التهابات.
تشابهات سیاسی در تاریخی نه چندان دور
پس از مدت ها به حاشیه رانده شدن جریان اصلاح طلبی که حاصل برخی اشتباهات استراتژیک احزاب و شخصیت های اصلاح طلب و همچنین برخوردهای افراطی طیف مشهور به تندرو بود، بار دیگر در چند سال اخیر جریان اصلاح طلب توانست خود را به صدر برساند. انتخابات مجلس در اسفند 94 زمینه ساز تثبیت جریانی شد که در اردیبهشت 92 کرسی های ریاست جمهوری و شوراهای شهر و روستا را در اختیار جناح چپ قرار داد. با این حال و علیرغم دلخوشی همیشگی ملت به لفظ دمکراسی، تخریب های سیاسی به موازات اراده مردم در پای صندوق های رأی پیش رفت و حتی از تریبون هایی که لااقل بر اساس اصول اولیه تشکیلشان انتظار خلاف گویی و تفرقه افکنی نمی رفت، نداهایی به گوش رسید که نشانی از اتحاد نداشت. رسیدن اکثریت کرسی های سیاسی کشور به اصلاح طلبان و رفتارهای تخریبی و تفرقه آمیز اصولگرایان و افراطی های جناح محافظه کار، شباهت عجیبی با سال های آخر دهه هفتاد دارد. روزهایی که جریان دوم خرداد به لیدری سید محمد خاتمی شکل گرفت و پس از آن مجلس ششم و شورای اول شهر با اکثریت نمایندگان آن روزهای اندیشه دوم خردادی قدرت گرفت. به موازات این آرایش سیاسی اما، اوضاع داخل به سمت تفرقه کشانده شد. افراط و تفریط هایی که با حوادث تلخی مقارن شد و در اواخر دهه هفتاد و حتی اوایل دهه هشتاد، درگیری های دنباله داری را به وجود آورد و در تمام آن ها رد پای جریان افراطی و تندرو به وضوح قابل مشاهده است. حالا، پس از انتخابات ریاست جمهوری، یک بار دیگر شمایی هرچند اندک از همان وقایع به چشم می آید و به نظر می رسد که گروه های تندرو می توانند هر مساله فرادولتی یا رویدادهایی که دولت خود وارث آن ها بوده است را بهانه ای برای حمله بی رویه به دولت منتخب مردم و البته دستاویزی برای حمله وحدت ملی قرار دهند. از این رو، تشابه موجود میان آرایش سیاسی کشور، ابتدا برای افراطیون و دقیقا به همین خاطر برای جامعه نگران کننده است. با این حال راه حل مشخص و آشکار به نظر می رسد: پرهیز از تخریب اتحاد ملی آن هم با انگیزه سهم خواهی های سیاسی.
خاورمیانه، موضوعیت و طریقیت ایران
دوست داشته باشیم یا نه، جریان های افراطی و تکفیری در خارمیانه با غرض ورزی های ناظر به ایران در حال گسترش است؛ ظهور پدیده داعش، حضور همیشگی نیروهای بی ارتباط با خاورمیانه و صحنه گردانی کورکورانه عربستان که تجربه تاریخ سیاسی می گوید دیر یا زود خود گرفتار این آشوب سازی ها خواهد شد. از طرفی صرف نگاه سیاسی و فراموش کردن عقبه اعتقادی جریان های منطقه، حلقه مفقوده ای است که حتی از سوی تندروهای سیاسی ایران منجر به نگاه های تک بعدی به تحولات خاورمیانه شده است. با این همه، آن چه که مشخص است و احتمالا تمام مسئولین و مردم به آن قائل اند، استقبال از کشانده نشدن این جریان ها به خاک ایران است. از سوی دیگر تنزل سطح بحث های سیاسی و بین المللی به عقده گشایی های سیاسی و دستاویز قرار دادن رفتار امثال دونالد ترامپ یا عادل الجبیر برای حمله به حسن روحانی، راهی است که در بهترین حالت ممکن به ترکستان می رسد و متاسفانه عده ای سعی می کنند این قطعه مهم از پازل شرایط کشور را مصادره به مطلوب کرده و نقطه نظراتی سیاسی که در صندوق های رأی به آن اعتماد نشده است را از این محل بسط دهند. موقعیتی که در آن هم کشف راه حل کار دشواری نیست. بعید به نظر می رسد مسئولی در سطح وزیر تصمیمی در ابعاد کلان و بین المللی را ناظر به صرف رأی خود اتخاذ کند و به همین خاطر، لزوم تقویت روحیه همدلی و پرهیز از سیاسی کاری های مغرضانه بیش از همیشه اهمیت پیدا کرده است.
حمله تروریستی به تهران؛ لزوم وحدت و رفتار با تدبیر تلاش نیروهای تکفیری برای به آشوب کشاندن ایران مدت هاست که در حال طرح ریزی است و رویداد دردناک چهارشنبه، علی رغم تلخ کامی هایش، منجر به افشای بسیاری فعالیت های دیگر شد. با این حال، کج فهمی ها و عقده گشایی های سیاسی باعث شد تا جریان خطرناکی در داخل کشور روحیه عجیب و وحدت گریز خود را بیشتر از همیشه نشان دهد. همزمان با کشته شدن عده ای از هموطنان، برخی تندروهای سیاسی در فضای مجازی و تریبون های خود شروع به سم پاشی علیه دولت کرده و رویداد پیش آمده را ناشی از ضعف سیاست های حسن روحانی و وزارت اطلاعات دولت یازدهم دانستند. دوست داشته باشیم یا نه، افراد و جریانی که همواره خود را متولی امور مذهبی و اعتقادی می دانند و با حفظ ظواهر در راه تفرقه یکه تازی می کنند این بار نیز در خط مقدم این جریان قرار داشتند. این جریان نه معنای امنیت ملی را متوجه می شوند و نه حتی درک درستی از ساختار سیاسی کشور و منطقه دارند. شاید حتی عده ای دوست داشته باشند که با به آشوب کشانده شدن کشور دستاویزی بزرگ برای حمله به رقیب سیاسی خود پیدا کنند. جمعیتی حداقلی و البته خطرناک. برای مثال همان طور که همیشه واکنش های توییتری و مجازی پررنگ می شود، در همین فضا عده ای به جای همسو شدن با پیام های متحد کننده، دست به عقده گشایی های سیاسی زدند و دردناک تر این که در ماه های اخیر، شخصیت های صاحب منصب نیز چنین فضایی را بسترسازی کرده بودند و از ترس افتادن در مسئولان به هر وسیله ای استقبال می کردند.
دو راهی مشخص، پیامدهای آشکار
حالا پازل ترسیم شده از فضای کشور و منطقه، یک قطعه بیشتر نمی خواهد. تفرقه و سیاسی کاری های جناحی، یا اتحاد، همدلی و آشتی ملی. بدون شک مسیری که دولت انتخاب خواهد کرد جدای از روح تدبیر، امید و صلح و اصلاح طلبی نخواهد بود اما، جریان های دیگر در این میانه نقش خودشان را بازی خواهند کرد. از طرفی در ماه های اخیر حتی میان سران قوای سه گانه نیز همکاری زیادی به چشم نیامد و چه بسا حوادث روزهای اخیر بتواند فرصت همدلی بیشتر در میان مسئولینی که هر تصمیمشان برد پیامدی بیشتری دارد به وجود بیاورد. آخرین قطعه پازل، سرنوشت هر ایرانی است و این موضوع هر وجهی داشته باشد، عقده گشایی سیاسی در آن جای ندارد.
محمد مَهدی حسین نیا