اینجا باران فرمانروایی میکند. سالهاست که دیگر همه منتظرند باران تکلیف شهر را روشن کند. تا نبارد، هوای شهرمان خاکستری است و هیچ نهاد و سازمانی هم زیر بار مسوولیت آلودگی هوا نمیرود و باران؛ یک تنه بار مسوولیت هوای این شهر را بر عهده گرفته است. اینجا پایتخت ایران است...
باران که نمیبارد هزار جور دردسر داریم. وقتی هم که ميبارد باز هم دردسر داریم. ترافیک سرسامآور و آب گرفتگی معابر همراه همیشگی بارشهای این شهر هستند و تا نم باران ميزند؛ خیابانهای پایتخت قفل ميشود. این هفته، هفته پر بارانی بود و یکشنبه و دوشنبه بارشها به اوج خود رسید، این را قبلا هواشناسی اعلام کرده بود و همه مشتاقانه منتظر رحمت آسمانی بودیم اما این ترافیک وحشتناک که در پس هر باران در تهران زاده ميشود لذت باران را به کام پایتخت نشینان تلخ میکند و مسوولان هم طوری رفتار میکنند که انگار باید بپذیریم همین است که هست.
پاییز زمستانی امسال
پاييز امسال زود زمستاني شد. آنقدر حال و هواي زمستان به خودش گرفت که آسمان هم هيجان زده شد و ما را به جشن برف و باران دعوت کرد. آنقدر باران باريد که يادمان رفت سالهاي خشک و کم باران را. باران باريد و ما به باريدنش عادت کرديم و گاهي عادتمان به ناشکري تبديل شد که واي چقدر باران ميبارد. چقدر این ترافیک لعنتی دیوانه کننده است. با اين حال لطف لطيف آسمان شامل حال ما شده و برف رحمت هم بر بام خانههايمان نشست. برف که آمد باز هم يادمان رفت زمستان خشک پارسال را. يادمان رفت که در حسرت ديدن روي سفيد برف لحظه شماري ميکرديم. هميشه همين طور است، هميشه يادمان ميرود و هيچکس به خاطر به ياد نياوردنمان، سرزنشمان نميکند. زمستان بيبرف پارسال را فراموش کرديم و زمستان پربارش امسال را. امسال هم سرما از راه رسيد. اما زودتر از پارسال، باران آمد و زمستان رنگ طلايي به خودش گرفت. اما ما آنقدر از زمين و زمان طلبکاريم که گمان کرديم وظيفه آسمان است که ببارد و وظيفه ما نيست که شکرگزار باشيم. آنقدر ناشکري کرديم تا اينکه سرانجام باران رفت و زمستان از راه رسيد، شب يلدا را با هندوانههاي سرخ پشت سر گذاشتيم تا اينکه زمستان وارد شهرمان شد. زمستان اما با روسفیدی آمد و چشمهای حسرت زده ما را با برف و باران روشن کرد. اما همين شهروندان دودزده، در روزهای برفی و بارانی، سوار بر ماشينهاي گرم و نرمشان تخت گاز از کنار مسافران ايستاده در کنار خيابان ميگذرند و لحظهاي هم فکر نميکنند که اگر اين مردم زير باران خيس شوند چه حس بدي پيدا خواهند کرد. اما روزهاي باراني فقط يک خاطره است که با تمام خوب و بدش میگذرد و باز هم مردم شهر تهران ميمانند و يک زمستان دودگرفته.
دردسر روزهای بارانی
اما روزهای بارانی با تمام زیباییهایش یک زشتی دارد و آن هم ترافیک در هم تنیده پایتخت است که انگار بعد از آلودگی هوا تبدیل به معضل جدید شهرمان شده است. روزهای برفی و بارانی که تمام شود شايد مردم شهر شرم کنند از خدا که باز هم رو به درگاهش کنند و طلب باران. شايد شرم داشته باشند از خاطره آن روز باراني که پيرمرد خيس شده در کنار خيابان را نديدند و گل و لاي خيابان را بر سر و صورت زن بچه به بغل پاشيدند و با سرعت رد شدند و رفتند. شاید هم خاطره آن ترافیک لعنتی و سردردی که سراغشان آمده بود رهایشان نکند. اما هر چه هست این روزها آسمان تبدیل شده به درد و درمان تهرانیها. وقتی سیاه و دود گرفته میشود؛ درد است و وقتی درهای رحمتش باز ميشود و باران، این شهر دود گرفته را ميشوید؛ درمان ... اما این روزها حجم آلودگیهای پایتخت به حدی رسیده که خیلی وقتها از دست باران هم کاری بر نميآید و آلودگی همچنان به قوت خودش باقی ميماند و زمستانهای ما همراه ميشود با یک خاطره تکراری...آلودگی هوا.
چرا پاییز و زمستان هوا آلوده میشود؟
شايد باز هم مردم تهران از خودشان بپرسند، چرا زمستان آلودهترين فصل تهران است؟ اينجاست که علم به کمک آنها ميآيد و پاسخ اين سوال را در يک کلمه ميدهد «اينورژن يا همان وارونگي دما». اما وارونگي دما به چه علتي رخ ميدهد؟ قضيه از اين قرار است که در روزهاي عادي لايههای هوا نوبت و حق تقدم را رعايت ميکنند و هرکدام سرجاي خودشان قرار ميگيرند. در روزهاي عادي هواي گرم که سبک است در طبقه پاييني جو، يعني نزديک به سطح زمين قرار ميگيرد و هواي سرد که سنگين تر است در طبقه بالايي آن. از آنجا که خاصيت هواي گرم، سبکي است بنابراين هواي گرم به راحتي به طبقه بالايي ميرود و هواي سرد و سنگين پايين ميآيد و جاي خالي هواي گرم را پر ميکند. در نتيجه جا به جايي هوا رخ ميدهد و هواي گرم حين بالا رفتن تماميآلودگيهاي نزديک به سطح زمين را با خود بالا ميبرد و در طبقه فوقاني جو پخش ميکند و در اين حالت آلودگي هوا تعديل ميشود. اما در فصل زمستان لايههاي هوا اين نوبت را رعايت نميکنند و هواي سرد، پيشدستي ميکند و در طبقه پايين جو يعني جاي هواي گرم قرار ميگيرد و هواي گرم را به طبقه بالايي ميفرستد. از آنجايي که هواي سرد سنگين است ديگر نميتواند خودش را تکان دهد و به طبقه بالا برود بنابراين ناچار ميشود تا مدتها در نزديکي سطح زمين باقي بماند. آن وقت است که از دست هيچکس هم کاري برنميآيد. چون هواي سرد و سنگين و آلوده توانايي حرکت ندارد و ناچار است آنقدر بماند و بر آلايندههايش افزوده شود تا روزي که خداي مهربان رحمي به حال بندگان دود زده غمگينش کند و درهاي رحمتش را به روي آنها باز کند و باد و باران را براي دل دودي زمين چشمروشني بفرستد.
روزهای برفی و شهروندان عصبانی از ترافیک
میلیمتر به میلیمتر؛ سانتیمتر به سانتیمتر! این حکایت حرکت بیشتر خودروهایی است که در چند روز گذشته، در خیابانهای تهران زیر برف و باران زمستانی تردد میکنند. خودروهایی که با گذشت زمان و قفل شدن خیابانها لحظه به لحظه به تعدادشان اضافه میشود و در نهایت در صف ترافیک صد کیلومتری شامگاهی و صبحگاهی معابر پایتخت اسیر میشوند. حالا مدتهاست که با تغییر شرایط جوی و بارش باران و برف، یک فیلم تکراری در خیابانهای تهران اکران میشود؛ فیلميکه موضوعش ترافیک و آبگرفتگی خیابانهاست. این وسط حکایت شهروندان ساعتها در ترافیک مانده هم مشخص است؛ شهروندانی کلافه، عصبانی و مستاصل. اتفاقی که باعث میشود ترافیک به تجربه مشترک خیلیها در روزهایی مشابه این دو روز تبدیل شود.
قفل شدن پایتخت
برف آمد و تهران قفل شد. اتفاق تازهای نبود. هر سال دَر بر همین پاشنه میچرخد. گاهی حتی کافی است نمِ بارانی بزند تا خودروهای این کلانشهر کیپ تا کیپِ هم حرکت کنند. چه اهمیت دارد زمان این وسط هدر برود و سلامتِ روان مردم به خطر بیفتد؟ اصلا اینها هیچ! آیا حیات بیماری که پشت ترافیک سنگین روز بارانی و برفی تهران جان میدهد هم همینقدر بیاهمیت است؟
29سال پیش در سال 1366 و در یک یکشنبه بارانی بود که باران منجر به راه افتادن سیل در تجریش و از دست رفتن جان چند نفر شد. حالا که این همه سال گذشته آیا هنوز مدیریت طبیعت برای تهران کار سختی است؟
تهران یکشنبه و دوشنبه در «باران» ماند، خیابانها و شاهراههای اصلی و فرعی برای چند ساعت طولانی قفل شد، حرکت اتوبوسها و تاکسیها به حداقل رسید، صف طویل مسافران مانده در باران به وسط خیابانهای شهر آمد و بالاخره تنها پس از چند دقیقه بارندگی آب بیشتر نهرها و جویهای تازه پاکسازی شده به خیابانها و معابر تهران کشیده شد... تا چهره تهران برای چندمین سال متوالی پس از یک بارندگی دلپذیر زمستانی همان تصویر پر گره خیابانی با طعم ماندن در ترافیک چند ساعته باشد.
بحران تازه تهران
این اتفاق اما جدید نیست حالا به فهرست بحرانهایی که هر چند وقت یک بار گریبان تهران را میگیرد باید بحران دیگری را هم اضافه کنیم. ترافیک در روزهای بارانی و برفی، حالا مدتها است که با تغییر شرایط جوی و بارش باران و برف یک فیلم تکراری در خیابانها است. این وسط حکایت شهروندان ساعتها در ترافیک مانده هم مشخص است.
مسوولین چه نظری دارند؟
با وجود این مدیریت شهری و پلیس راهور به عنوان دو متولی اصلی این ماجرا همچنان علت این ترافیکهای پرتکرار بارانی را به تردد خودروهای تک سرنشین ربط ميدهند، اما مردم و بویژه آنهایی که در چند شب گذشته ساعتهای زیادی را در وسط همین خیابانهای پرترافیک و در سرمای هوا برای یافتن یک تاکسی یا آمدن اتوبوس سپری کردهاند ميپرسند که چرا زمانبندی آمدن اتوبوسها در روزهای بارانی از 15 تا 20 دقیقه معمول به بیش از یک ساعت افزایش ميیابد و اساسا چرا در روزهای بارانی اغلب تاکسیهای پایتخت فقط به احترام صدای «دربست» ایست ميکنند؟
مرگ زمان در ترافیک روزهای بارانی
ساعت کاری ام به پایان رسیده. ميگویند ساعت پیک است. «مسیر تاکسی از کارگر شمالی به سمت انقلاب است. راهی که با احتساب ترافیک معمول، و در روزهای عادی حداکثر حدود نیم ساعت طول میکشد. اما حالا یک ساعتی گذشته و هنوز نیمياز راه نیز طی نشده است. خیابان قفل شده و هر یک ربع یکبار کمي ماشینها جلو میروند، مسافران تاکسیها یکی یکی پیاده میشوند تا بقیه مسیرشان را زیر باران تند پیاده طی کنند و پیادهرو نیز شلوغتر از همیشه شده است. دو چهارراه کشاورز-کارگر و کشاورز-فاطميشلوغ و بینظم است و خودروهای سواری به خطوط ویژه اتوبوسها نیز وارد شدهاند.» این تصویری است که دیروز و پریروز در بسیاری از خیابانهای پایتخت مشترک بود . طی چند روز گذشته با شروع بارندگی، ترافیک در تهران نیز شروع شد و قفل شدن خیابانها، به شدت دردسرساز شد .
اوضاع ترافیک در تهران
اوضاع ترافیک در تهران به شکلی بود که جزییات آن در نقشه آنلاین ترافیک نشان از قفل شدن مسیرها و بزرگراههای اصلی را داشت. همچنین اوضاع ترافیک در ساعات ابتدایی روز بین ساعت ۷ و نیم تا ده صبح بیش از سایر زمانها بود. به طوریکه جنوب به شمال و شمال به جنوب اتوبان امام علی (ع) که در روزهای دیگر ترافیک روانی را شاهد بود، شاهد ترافیک سنگینی بود. همچنین شرق به غرب و غرب به شرق اتوبان همت و بخشهای مرکزی شهر نیز ترافیک سنگینتری را به خود دید. این بلاتکلیفی آسمان با ماست. وقتی نميبارد یک جور گله داریم و وقتی ميبارد یک جور دیگر.
روزهای بارانی و بیانصافی ما آدمها
زمين که خشک ميشود و هوا که آلوده ميشود، ويروس و بيماري که زياد ميشود، ناگهان ياد آسمان ميافتيم. ياد باران که چقدر خوب ميشود اگر ببارد و ما را از خشکي زمين و آلودگي هوا و بيماريهاي ويروسي نجات دهد.
اينجور وقتها از ته دل از خدا ميخواهيم درهاي رحمت آسمان را به روي ما باز کند و با چشم روشني عروسي آسمانها، قلب مرده زمين را زنده کند.
اما وقتي آسمان همه لطافتش را در مرواريدهاي عشق خدا جمع ميکند و مردم خاکي را به مهماني باران دعوت ميکند همه يادشان ميرود، چقدر براي آمدن اين باران دعا کرده بودند. يادشان ميرود و صبح روز بعد با اخم از خانههايشان بيرون ميآيند پا بر دل عروس آسمان گذاشتند و دل آن عروس يک شبه زير چکمههاي آنان ميشکند.
از همان وقت است که همه مردم رحمت خدا را ناديده ميگيرند و در حق هم نوعان خيسشان بيرحمي ميکنند.
مثل همان پرايد سفيد که با سرعت از خيابان رد شد و گل و شل خيابان را روي لباس پيرمرد عابر ريخت. يا راننده 206 نقرهاي که زن بچه به بغل را کنار خيابان ديد و از ترس آنکه صندليهاي ماشينش خيس نشود، آنها را زير باران رها کرد و رفت تا ثابت کند که سواره خبر از حال پياده ندارد.
باران همچنان ميباريد و درهاي رحمت به روي مردم باز بود اما آن طرف تر مسافران کنار خيابان زير باران مانده بودند و تاکسيها حاضر نبودند مسافران را به مقصد برسانند چرا که با اين روش ميتوانستند مردم پريشان شده از باران را با کرايه بيشتر و دربستي به مقصد برسانند. کرايهاي به اندازه 10 برابر کرايه روزهاي عادي!
بعضي آژانسها هم اين روزها به بهانه باران کرايه خود را افزايش ميدهند و مسافران که چارهاي جز پذيرش حرف زور آنها را ندارند زير بار خواسته رانندگان آژانسها ميروند و چند برابر کرايه روزهاي عادي را به آنها پرداخت ميکنند.
اينجاست که بعضيها در هر شغلي که باشند، بارش باران را بهانه افزايش قيمت کالا و خدماتش قرار ميدهند و در روزهايي که درهاي رحمت خدا به روي مردم زمين باز است نهايت بيرحمي را در حق هم نوعانش به خرج ميدهند و بعدها انتظار دارند که وقتي گرهاي در کارشان افتاد، خدا دستشان را بگيرد. اما چطور ميشود درماندگي مردم را زير باران نديد و توقع ديده شدن داشت؟ چطور ميشود خاطره شيرين يک روز باراني را با گرانيهاي غيرمنصفانه تلخ کرد و انتظار جامعهاي شاد و بيدغدغه داشت؟ جامعهاي که با يک بارش باران معابرش آب گرفته ميشود و قيمتهايش چند برابر؟
و این ماجرای روزهای برفی و بارانی پایتخت نشینان است. ماجرایی که هر بار با باریدن باران تکرار میشود و تماميهم ندارد.
گزارش : مرجان حاجی حسنی/مردم سالاری