۱
دوشنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۵ ساعت ۱۶:۳۱

محرم و نذری هایی که سهم نیازمندان نیست

محرم و نذری هایی که سهم نیازمندان نیست
مردم ایران شهره به عشق اهل بیت و خاندان عصمت و طهارتند و با وجود همه سختگیری های زندگی و شرایط دشوار زندگی اجتماعی و اقتصادی که گاه کلافه شان میکند اما هنوز خیلی هایشان شوق و شور خدمت در مراسم های مذهبی نظیر محرم و صفر را دارند و هنوز متوسل شدن به دامان ایمه و نذر کردن برای رفع بلایا و مشکلات بخش لاینفکی از اعتقادات مردم ماست و این حلقه ای است که سالهاست به زندگی مردم این سرزمین گره خورده و در جانشان ریشه دوانده و با هیچ ژست روشنفکرانه ای پیپ به دست و عینک به چشمی نمی شود منکر و مانعش شد. همین می شود که از چندین روز مانده به محرم پیر و جوان مهیای سیاهپوش کردن شهر و دیار و کوچه و خیابان می شوند و در دهه محرم تکیه ها و هییت های عزاداری شور و شوق خاصی می گیرد و هر کس می خواهد به نوعی سهیم باشد در عزای سالار شهیدان...
یکی از سنتهای قدیمی این ایام تهیه و توزیع نذورات مختلف است که عمدتا در پی برآورده شدن حاجتی اجرا می شود و ریشه اش به کهولت فرهنگ و تمدن سرزمین ماست و از قدیم الایام بوده و هنوز هم هست. هرکس به تناسب وسع و علاقه اش ... و در این دهه به اوج می رسد آنقدر که پا به هر کوچه و خیابانی که می گذری بساط چای و شربت و شیر و انواع غذاهای نذری برپاست و مردم با شور و ولعی خاص حتی به صف می ایستند تا حتی شده لقمه ای از غذای نذری را به تبرک تناول کنند. و نذری دهنده حس خاص و ناب سبکی و آرامش پیدا می کند بعد از ادای دینش... تا اینجایش کاری حسنه و سنتی نیکوست و واسطه توسل و توکل برای رفع مشکلات و حوائج...
اما آنچه در پی این سنت حسنه مرسوم شده اسراف و تبذیری است که روز به روز دارد شکل ناخوشایندتری به خود می گیرد و دیگر نذری دادن از شکل معنوی اش خارج شده و جنبه تشریفاتی و خودنمایی و چشم و هم چشمی به خود گرفته... چون همسایه ام نذری فلان غذا را می دهد من باید غذای بهتر و خوش آب و رنگ تری تهیه کنم که کم نیاورم! چون فلان فامیل در ظرفهای فلان رنگ نذری اش را توزیع کرده من باید ظرف زیباتری تهیه کنم و به چشم بیایم و.....
و بخش دردناک تر داستان اینکه هر ساله به مناسبتهای مختلف مخصوصا همین ایام محرم هزاران هزار نذری با هزینه های گزاف تهیه و بین مردمی توزیع می شود که خیلی هایشان نه نیازمندند و نه گرسنه! و چه بسیار فقرا و واجب الزکات هایی که لابه لای بوی مدهوش کننده نذورات مختلف از گرسنگی به خود میپیچند و کسی درب خانه هایشان را به دادن ظرفی غذای نذری نمی زند... چه بسیار کودکانی که سال به سال رنگ غذایی گرم را به سفره خود نمی بینند و دراین ایام هم از موهبت و معنویت لقمه ای نان محرومند چرا که من و تو ظرفهای غذای نذریمان را سوار بر خودروی آنچنانی مان به خانه اقوام و خویشان و دوستانی می بریم که اگر از خودمان مرفه تر نباشند در حد مایند و نیازی به این غذای نذری ندارند و غافلیم که در همین نزدیکی ... یک نفر در آب دارد می سپارد جان!
کاش برخی از مردم خوب سرزمینم به این درجه از آگاهی می رسیدند که نذوراتشان را به جای یک دهه خاص در کل ایام سال تقسیم می کردند و به جای پخش کردن بین خانواده و بستگان متمول خود به دست نیازمندان می رساندند. کاش میشد همان دیگ برنج و حلیم و آش را سوار ماشینی کنیم و ببریم به یکی از محلات دورافتاده به یکی از کوره پز خانه های اطراف شهر... به یکی از روستاهایی که حتی مردمش برق و آب ندارند و از ابتدایی ترین امکانات زندگی محرومند... کاش می شد لذت ادای نذر را با سیر کردن شکم کودکانی که خیلی وقت است طعم خوش غذای گرم را از یاد برده اند حس کنیم و آن وقت شب با آرامش سر بر بالین بگذاریم...
کاش می شد دلهایمان کمی سخاوتمند شود ... کاش دستهایمان گره گشاتر می شد...
سمیرا قیاسی

کد مطلب: 62124
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *