بیست و دو بهمن امسال که از راه برسد، سی و هشت سال از عمر انقلاب اسلامی می گذرد. در این بیش از سه دهه پُر کشش و کوشش، تقویم تاریخ معاصر ایران، مملو از فراز و فرود های تلخ و شیرین بوده است. از مبارزه خیابان به خیابان و کوچه به کوچه با گروهک های معاند در پگاه پیروزی انقلاب بگیرید تا بمبگذاری در حزب جمهوری اسلامی و دفتر نخست وزیری؛ از جنگ هشت ساله با عراق بگیرید تا دوم خرداد و پدیده احمدی نژاد و در آخر هم، دولت تدبیر و امید و ماجرای پُر آب چشم تحریمها، جملگی تجربیات گرانسنگی بوده است که مردم در این نزدیک به چهار دهه پس از بیست و دو بهمن پنجاه و هفت، با آنها زندگی کرده اند و انصاف باید داد که از کوره این تجربیاتِ دشوار سربلند به در آمده اند. با این همه اما، در میان همه این تجربیات بزرگ شاید دو رویداد جنگ و موضوع تحریمها از سایر وقایع تاریخی پس از انقلاب متمایز باشند. دلیل آن هم اینکه: هم شرایط جنگ و هم شرایط تحریم ها اقتصاد و تجارت ایران را در شرایط «اضطرار» و«انزوا» قرار داد و هم از این رو، نیازمند سیاست های اقتصادی و تمهیدهای ویژه ای از سوی دولت ها در حوزه اقتصاد و تجارت بود.
تمرکز گرایی و نگاه به درون
با مروری بر تاریخ جنگ های بزرگ قرن بیست، می شود به آسودگی دریافت که کشورهای درگیر جنگ، به سوی تمرکز گرایی در اقتصاد و سیطره دولت بر اقتصاد حرکت کرده اند. به عبارت دیگر، در شرایط جنگی به سبب یارگیری های تازه در عرصه بین الملل و دگرگونی در بلوک های قدرت، چه بسیار کشورهایی که در کسری از روز، دوستان اقتصادی خود را در پهنه روابط بین الملل از کف داده اند و ناگزیر شده اند یا به دنبال شریک اقتصادی جدید بگردند یا خلاء ناشی از، از دست دادن شریک تجاری را با سیاست های انقباضی و تمرکز بیشتر در حوزه مدیریت منابع جبران کنند. شعار «خودکفایی» که در کوران جنگ هشت ساله در ادبیات سیاسی ایران رونق گرفت، به تلویح و تصریح به اقتصاد درون زا و تاحد ممکن بی نیاز از اقتصاد جهانی اشاره داشت. اما حرکت به سوی خودکفایی بدون تمرکز قدرت در دستان دولت امکان پذیر نیست یا دست کم بسیار دشوار می نماید. از زمان پیروزی انقلاب اسلامی روند دولتی شدن سرمایه های کشور از قبیل بانک ها، صنایع کوچک وبزرگ و... شتاب روز افزونی گرفته بود. امری که با آغاز جنگ هشت ساله اوج دیگری یافت و سبب شد بر حجم دولتِ زمان جنگ افزوده شود و عملا دولت در حوزه اقتصاد یکه تاز میدان شد.
یک دولت و دو جبهه!
صحبت تحریم های برخی کشورهای غربی، صحبت دیروز و امروز نیست. شاید چندان غلط انداز نباشد اگر بگوییم از همان روزهای نخست پیروزی انقلاب اسلامی موتور تحریم ها از سوی کشورهایی که منافع دراز مدت خود را با وجود روی کار آمدن دولت انقلابی ایران در خطر می دیدند، روشن شد. امری که با ماجرای گروگانگیری کارکنان سفارت امریکا در سال 1358 توسط دانشجویان موسوم به پیروان خط امام، از سوی امریکا علنی شد. وضعیت تحریم ها در دوران جنگ به اندازه ای بود که به گفته علی محمد بشارتی قائم مقام وزیر امورخارجه وقت، کشوری همانند روسیه از فروش ابزار پیش پا افتاده ای مثل سیم خاردار به ایران نیز سر باز می زد و به آسانی حاضر به همکاری با ایران نبودند. از این رو شاید چندان راه اغراق نپیموده باشیم اگر بگوییم در دوران جنگ هر دولتی که بر سر کار می آمد ناچار در دو جبهه می جنگید: یکی در جبهه های جنوبی و غربی کشور و دیگری در جبهه تحریم ها و چانه زنی برای تامین ضروریات جنگ و درامدزایی برای حفظ سطح زندگی و معیشت مردم.
دولت سوم، دولت مسوول
سه دولت در اثنای جنگ مسوول اداره کشور بودند که پس از به شهادت رسیدن مهندس رجایی و دکتر باهنر در انفجار8 شهریور1360، دولت آیت ایت ا... خامنه ای رهبر انقلاب با نخست وزیری میرحسین موسوی عهده دار تمشیت امور شد و بیشترین مسوولیت را در زمان جنگ بر دوش داشت. از همان آغاز حمله هوایی نیروی هوایی عراق در سی و یک شهریور 1359 و وارد شدن در یک جنگ تمام عیار با همسایه غربی، آسیب دیدن بندرگاه های جنوبی، خسارت دیدن زمین های کشاورزی و مسدود شدن راه ترانزیت کالا و... ضرورت اداره معیشت مردم و خانواده هایی که بیشتر انها رزمنده ای در میدان های جنگ داشتند، جزو اولویت های نخست دولت ها قرار گرفت. ستاد بسیج اقتصادی به سرپرستی بهزاد نبوی با هدف سر و سامان دادن به وضعیت کالاهای ضروری و ارزاق عمومی تشکیل شد. ستادی که توانست با درایت، از بروز قحطی های مرسوم در جنگ ها جلوگیری کند. تصمیم برای سهمیه بندی کالا ها ، مواد خوراکی ، سوخت و انرژی و حمل و نقل در این ستاد گرفته می شد. کالابرگ (کوپن) و دفترچه بسیج اقتصادی از دیگر سیاست ها و تمهیدهایی بود که از طریق آنها در سال های جنگ بر میزان مصرف و چگونگی مصرف کالا و ارزاق عمومی نظارت می شد. سیاست هایی که اگر چه بر مردم آسان نبود اما در نهایت سبب شد دوران جنگ به خیر و خوشی تمام شود و مردم به دشواری اما سرانجام توانستند کمبودهای اقتصادی را تاب بیاورند.
تحریم ها؛ جنگی پس از جنگ!
اگر چه سایه تحریم ها از سر ایران هرگز کوتاه نبوده اما به طور مشخص در دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژآد و با آغاز آنچه از آن با عنوان تحریم های «فلج کننده» یاد می کنند وارد فاز جدیدی شد. تحریم هایی که چنان گسترده بود که اقتصاد ایران را با مشکلات گوناگونی چه در زمینه حمل ونقل و ترانزیت و چه در حوزه بیمه و امور بانکی رو در رو کرد. تا بدانجا که شرایط اقتصاد ایران را بار دیگر در شرایط اضطرار قرار داد. دورانی که اگر چه کشورمان با هیچ کشوری وارد برخورد نظامی نشد اما در بسیاری از زمینه ها، خصومت ها چنان بالا گرفته بود که اقتصاد و تجارت ایران را تقریبا در شرایط یک کشورِ جنگی قرار داد.
تجربیاتی که متروک ماند
هرچه عزم دولت های زمان جنگ به ویژه دولت سوم برای کنترل تحریم ها و بازی نکردن در زمین تحریمها استوار بود، در دولت های نهم و دهم و یکه تازی «مهرورزان»، گاه با فقدان عقلانیت در زمینه مقابله با پیامدهای منفی تحریم مواجه بودیم. به طوری که برخی صاحبنظران در عرصه اقتصاد نه تنها سیاست های دولت احمدی نژاد را در این زمینه معقول نمی دانند بلکه آن ها را سبب ساز تشدید تحریم ها و فربه شدن پیامدهای خسارت بار آن می دانند. با وجود سه برابر شدن بهای نفت در سال 1390، کشور نه فقط به سوی کُند کردن تیغه تیز تحریم ها حرکت نکرد که اختلاس های کهکشانی، غیب شدن میلیون ها دلار از کیسه و جیب ملت، گم شدن دکل های نفتی و به همه این ها بیفزایید ماجراجویی هایی از قبیل کاغذ پاره خواندن تحریم ها و عدم یارگیری مناسب در صحنه بین الملل و مراوده با کشورهای ذره ای و هزاران سیاست غلط نظیر اینها، اسباب چند برابر شدن زیان های تحریم ها را فراهم آورد.
رییس جمهور حقوقدان و معضل تحریم ها
در سال 92 و موسم انتخابات ریاست جمهوری، چگونگی برخورد با چالش تحریم ها به موضوع داغ مناظره های انتخاباتی بدل شد. هر یک از کاندیداها به فراخور گرایش های سیاسی که از آن برخوردار بودند، پیشنهادی را در زمینه رهایی اقتصاد ایران از معضل تحریم ها در آستین داشتند.اما بالاخره این شیخ دیپلمات بود که توانست گوی سبقت را از دیگر رقبا برباید و در جایگاه رییس جمهور دولت یازدهم تکیه بزند. شیخ دیپلمات از همان شروع به کار، تمام هم و غم خود را در حوزه سیاست خارجی متمرکز کرد و با تشکیل یک تیم حرفه ای از زُبدگان سیاست خارجی و روابط بین الملل، گفت و گو های فشرده ای را با تیم 5+1 آغاز کرد. تا این که پس از طی یک روند ملالت بار و پر بیم و امید کشورمان در تیرماه در1394 هتل کوبورگ سوییس با کشورهای قدرتمند جهان به توافق رسید و فاز بر چیده شدن تحریم ها با شرطِ همکاری ایران با کشورهای 5+1شروع شد.
تحریم و جنگ؛ شباهت ها و اختلاف ها
با بررسی دوران جنگ هشت ساله و مقایسه آن با دوران تحریم های سخت گیرانه یک دهه اخیر دولت های غربی، می شود به شباهت ها و البته تفاوت های چندی میان این دو برهه اشاره کرد. نخست اینکه: در هر دو دوره وظیفه دولت ها حل معضلات روزمره و گذران روزانه امور شد و تمام انرژی کشور برای حل معضل مشکلات روزمره مردم صرف می شد. به عبارت دیگر، آنچه در این دو دوره چشمگیر است، معطوف شدن نگاه مسوولین به روزمرگی و کم اعتنایی به ترمیم زیر ساخت ها و آینده نگری بود که تا حد زیادی در شرایط اضطرار قابل درک است. در دولت محمود احمدی نژاد به سبب فقدان سیاست ورزی و جایگرین ساختن آن با روابط عمومی و پوپولیسم، سیاست قابل ذکری برای مواجه با تحریم های فشرده ده سال اخیر به چشم نیامد و دولت نهم و دهم در این زمینه کارنامه قابل قبولی از خود به یادگار نگذاشت. پس از تیر 92 و سکانداری شیخ دیپلمات نیز اگرچه سیاست هایی مثل بسته غذایی خانوار، کاهش سود بانکی و کنترل ضرباهنگ تورم در پیش گرفته شد اما به اندازه سیاست ها و تمهیدهای بسیج اقتصادی موفق نبود و برخی از این سیاست ها مانند کاهش سود سپرده گذاری و بسته اقتصادی به انتقادهای فراوانی از سوی کارشناسان میدان داد.
با اینکه انزوا و اضطرارِ اقتصاد در دوران جنگ شباهت های زیادی با دوران تحریم داشت اما هرگز دولت ها به اندازه دولت های زمان جنگ در مدیریت معیشت مردم کامیاب نبودند و می شود به جرات بر این نکته پای فشرد که بسیاری از سیاست های موفقِ دوران جنگ نادیده گرفته شد! با این همه اما، گشودن کلاف در هم پیچیده تحریم ها نقطه آغازی است که می تواند رونق شکسته شده بازار تجارت و کار و کسب را ترمیم کند. لزوم جلب سرمایه گزار خارجی، اصلاح قوانین تجارت و پاسخگو کردن برخی بنگاه های اقتصادی و کوچک کردن حجم دولت که یادگاری از دوران جنگ است، می تواند دولت ها را در شرایط موسوم به پساتحریم یاری رساند. این سیاست های بر زمین مانده چه در دوران جنگ و چه در همه سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی پیکره اقتصاد ایران را خسته کرده است و هنوز هم اراده راسخی برای از سر راه برداشتن انها در افق سیاست ما هویدا نیست. شاید مشکلات ساختاری اقتصاد و تجارت ما که همچنان رویین تنانه به زاد و زیست خود ادامه می دهند، بزرگترین شباهت میان دوران جنگ و دوران پساتحریم باشد!
گزارش : مهدی مال میر