زندگي زنجيره اتفاقات است. گاهي انتهاي اين زنجيره به جايي ختم ميشود که هيچ ربطي به ابتداي آن ندارد. داستان زندگي اين 19 سرباز از آن دسته اتفاقات است که شروع و پايانش تفاوت غريبي دارند.
19 زندگي، 19 شروع متفاوت که همه به يک دره سياه رسيدند؛ دره مرگ
داستان را اگر سطحي نگاه کنيم يک وجه بيشتر ندارد؛ «سقوط اتوبوس حامل سربازان يک پادگان آموزشي در جاده سيرجان - ني ريز در استان فارس، 19 نفر کشته برجاي گذاشت». اما جمله بالا فقط وجه خبري ماجرا است اگر در داستان دقيق شويم به پرسشهايي ميرسيم که در عين سادگي هيچ کدام جوابي ندارند.
اين که چرا بايد سربازها با اتوبوسي غيراستاندارد جا به جا شوند يا اين که اصلا چرا يک جوان بايد به محلي دور از محل سکونت خود براي خدمت برود؟ شايد مهمترين سوال علت اين حادثه باشد، شايد علت حادثه بتواند پرسشهاي بي جواب را پاسخ بدهد سرهنگ حميدي فرمانده پليس راه کشور در گفتگو با « عصرايران » درباره اين حادثه ميگويد: اين اتوبوس از کرمان به سمت اهواز در حال حرکت بود که در نزديکي پاسگاه ني ريز در استان فارس به دليل عدم وجود حفاظ ايمني سمت راست، عدم کنترل، مهارت راننده در مهار وسيله نقليه و احتمالاً نقص فني خودرو در دره 20 متري سقوط کرد. متاسفانه 13 نفر از سرنشينان اين خودرو سر صحنه فوت کردند و 22 نفر نيز زخميشدند که مطابق اعلام اورژانس 6 نفر از مصدومين در حال انتقال به مراکز درماني جان خود را از دست دادند و در مجموع تعداد تلفات به 19 نفر افزايش يافت. سرهنگ حميدي افزود: اين حادثه در ساعت 1:20 بامداد چهارشنبه به وقوع پيوست و مطابق بررسيها مسافران آن سربازان يک پادگان آموزشي بودند.
اما توضيحات سرهنگ کافي نيست و نه تنها جوابي به پرسشها نميدهد بلکه سوالات ديگري به آن اضافه ميکند؛ چرا جاده حفاظ ايمني نداشته است؟ چرا رانندهاي بدون مهارت انتخاب شده است؟ چرا سربازان با خودرويي که داراي نقص فني است حمل ميشدند و از همه مهمتر چرا بايد ساعت 1 بامداد خودرويي با اين تعداد از مسافر و وضعيت فني خراب در جاده باشد؟
همين سوالات بي جواب بود که باعث شد موجي در فضاي مجازي براي پاسخگويي مسوولين و هم دردي با خانوادههاي داغدار راه بيفتد. مردم صداي سربازان بيسر شدند و سعي ميکردند حداقل در اينترنت تاسف خود را نشان دهند و همين صداي مردم بود که باعث پاسخگويي مسوولين و روشن شدن ابعاد تازه اي از ماجرا شد.
نماينده مردم کازرون در مجلس که به ملاقات بازماندههاي اين حادثه رفته بود در تشريح حادثه به «ايسنا» گفت: به گفته مصدومين حادثه، پيش از وقوع اين اتفاق راننده به سرنشينان اطلاع داده که ترمز اتوبوس از کار افتاده و همه سرنشينان در يک سمت ديگر جمع شدند تا اتوبوس با يک مانع برخورد کند و متوقف شود. اما متاسفانه راننده يا مهارت کافي نداشته و يا ترسيده و به همراه شاگردش خود را از اتوبوس به بيرون پرتاب کرده و اتوبوس را رها کرده و در نتيجه اتوبوس به همراه سرنشينان به دره پرتاب شده است. البته راننده و شاگرد هم موفق نشدند از اين حادثه جان سالم به در ببرند. رضازاده با اشاره به حمل کالاي قاچاق (سيگار) و همچنين چند تبعه غيرمجاز خارجي (افغان) در اتوبوس حامل سربازان يادآور شد: بنابراين احتمال اينکه ظرفيت اتوبوس به لحاظ وزن آن و به خاطر وجود مسافر اضافه، کالاي قاچاق بيش از حد مجاز بوده، وجود دارد. اين عضو هيات رئيسه کميسيون قضايي و حقوقي مجلس ادامه داد: به گفته شاهدان حادثه اين اتفاق ساعت يکونيم بامداد رخ داده اما تا ساعت 4:30 بامداد و به دليل خلوت بودن جاده کسي متوجه وقوع اين حادثه نشده و نهايتاً يکي از مصدومين حادثه که خودش هم دچار شکستگي بوده خود را به جاده رسانده و کمک خواسته بنابراين نيروهاي امدادي نيز سه ساعت ديرتر به محل حادثه رسيدند.
او در ادامه افزود: «يکي از نکات عجيبي که از سوي مصدومين حادثه گفته شد اين بود که بسياري از سربازان تلاش ميکردند خودشان از محل پادگان و با خودروهاي عموميخارج شوند اما ظاهراً اصرار شده که آنها همگي با يک اتوبوس از پادگان خارج شوند و با توجه به اينکه راننده در مسير جاده براي سوار کردن چند تبعه افغان و بار زدن کالاي قاچاق توقف کرده به نظر ميرسد نوعي تباني بين راننده و قاچاقچي وجود داشته است. البته اين موضوع بايد مورد بررسي قرار گيرد که آيا مسوولين پادگان نيز در جريان اين موضوع بودهاند يا خير؟»
گره اين ماجرا حتي به دستان نماينده ملت هم باز نشد و او هم فقط سوالي بي جواب به مجموع پرسشها اضافه کرد؛ راننده اي قاچاقچي که از ترس خود را از ماشين به بيرون پرتاب ميکند و جاده اي تاريک و خلوت که هيچکس در آن براي کمک پيدا نميشود همه و همه جز حلقههاي اين زنجيره اتفاق شوم هستند. بايد منتظر ماند تا ديد که اين حادثه تا کي در اذهان باقي ميماند؟ آيا با از بين رفتن اين 19 نفر تغييري در وضعيت جادهها و خدمت سربازي و البته قاچاقچيان انسان داده ميشود يا نه؛ شايد هم اين ماجرا خيلي زود فراموش شود و سال آينده در «ماه عسل» عليخاني يکي از بازماندهها به صدا و سيما بيايد و از بخت و اقبالش براي زنده ماندن تعريف کند و اشکي بريزد و مردم هم تلويزيون را خاموش کنند و به افطار بروند. زمان همه چيز را مشخص ميکند.
گزارش:پویان فراستی