۱۱۵ سال پیش انگلستان و روسیه در ۹ شهریور سال ۱۲۸۶ خورشیدی برابر با ۳۱ اوت ۱۹۰۷ ترسایی (میلادی) در شهر سنپترزبورگ با میانجیگری فرانسه پیمانی را در یک پیش درآمد و پنج بند با یکدیگر بستند که پیماننامه (قرارداد) ۱۹۰۷ نامیده شد.
آنان در این پیمان برای جلوگیری از «سیاست رو به شرق» آلمان٬ راهبردی هماهنگ را در پیش گرفته٬ تنشها و کشمکشهای میان خود را در تبت٬ افغانستان و ایران کاهش دادند. در همین راستا این دو کشور اروپایی برای بهرهکشی بیشتر و آسودگی از جایگاه خویش در خلیجپارس٬ مرزهای هند، آسیای میانه و قفقاز٬ خودسرانه و بدون آگاهی دولت قاجاریه ایران را سه پاره نمودند.
از اینرو٬ شمال ایران از راه فرضیای که از قصر شیرین٬ اصفهان٬ یزد وخواف گذر کرده٬ به مرز ایران و افغانستان میرسید از آن روسیه گردید. پارهی نیمروزی (جنوبی) از راه فرضی میان بندر عباس٬ کرمان٬ بیرجند٬ زابل و مرز افغانستان به انگلستان رسید. پاره سوم نیز که آن را بخش میانی و بیطرف میخواندند حوزهی دولت مرکزی ایران شناخته شد.
با آشکار شدن پیماننامهی ٬۱۹۰۷ دولت قاجاریه٬ واخواهی (اعتراض) خود را به دربار انگلیس و روسیه ابراز کرده٬ این پیمان را گواهی بر نادیده گرفتن «استقلال و تمامیت ارضی» یک کشور آزاد به شمار آورد. نمایندگان مجلس شورای ملی٬ کنشگران و روزنامهنگاران ایرانی نیز در واکنش تندی این پیمان را ستمگرانه و وارون (خلاف) حقوق راستین مردم ایران نامیدند.
علیاصغر شمیم در رویهی ۴۸۴ کتاب «ایران در دوره سلطنت قاجار» از زبان دکتر مهدی ملکزاده دراینباره میگوید:
« دولت ایران به وسیله وزارت خارجه و حسن پیرنیا، مشیرالدوله که در آن زمان سفیر ایران در دربار روسیه بود به این معاهده اعتراض کرد و مجلس شورای ملی عدم رسمیت این معاهده را که بر خلاف حق و عدالت و استقلال ایران بود را اعلام نمود ولی کسی به این اعتراضات جوابی نداد».
روزنامه حبل المتین نیز آن روزها پیرامون رفتار انگلیس و روسیه چنین نوشت:
«اگر معاهده این دو همسایه چنان که مقصود آنها است پیشرفت نمود ایران در مخاطره و فشار دو سنگ پلیتیک همسایگان چون طوطیا نرم خواهد شد... به خدا به اندازهای فشار خواهند داد که شخصیت ما هم مضمحل شود و فرد فرد ملت هر روز به گربه رقصانی درآیند.»
در پی خشم مردم از بسته شدن این پیمان علیاصغر شمیم در رویهی ۴۸۵ کتاب خویش آورده است:«زمامداران لندن و روسیه را بر آن داشت که متفقا اعلام بدارند که معاهده کمترین لطمهای باستقلال و حق حاکمیت ایران وارد نمیآورد و فقط دولت روس و انگلیس برای حسن تفاهم در سیاست، این معاهده را منعقد نمودهاند... ولی دنیا و پیشامدهای بعدی برهمه ثابت کرد که این اعلامیه بکلی خالی از حقیقت بود».
به گفتهی عبدالرضا هوشنگ مهدوی در رویه ۳۲۱ کتاب تاریخ روابط خارجی ایران « دولت قاجاریه بسیار ضعیفتر از آن بود که بتواند مانع از اجرای قرارداد بین دو همسایه بزرگ و نیرومند خود گردد. به همین جهت دو دولت بتدریج شروع به اجرای مفاد قرارداد و اشغال مناطق نفوذ خود نمودند و به اعتراضات ایران وقعی ننهادند».
با استواری میتوان گفت به توپ بستن مجلس به دست روسها٬ یکی از فرجامهای پیمان ۱۹۰۷ بود. چنانکه علیرضا امینی در رویه ۱۷۳ کتاب تاریخ روابط خارجی ایران از قاجاریه تا سقوط رضاشاه میگوید:
«این قرارداد در حالی انجام میگرفت که هنوز یک سال از صدور فرمان مشروطیت و تشکیل اولین دوره مجلس شورای ملی ایران نگذشته بود و نمایندگان دوره اول مجلس شورا در بهار آزادی آن مشروطیت تلاش میکردند تا ترتیبی دهند تا دست قدرتهای استعماری از این سرزمین کوتاه گردد. اما با این پیمان و این تقسیم یک کشور مستقل به وسیله دو قدرت متجاوز هدف چپاول و غارت قرار گرفت. لبه تیز این حرکت متوجه مشروطیت بود که بعد از مبارزات طولانی پا گرفته بود.»
همچنین زد وخوردهای گاه و بیگاه عثمانیها در مرزهای خاوری و بهره بردن کسانی چون خزعل برای نافرمانی بیشتر از قاجارها به شوند آشفتگیهای پیش آمده از دیگر پیامدهای پیمان ۱۹۰۷ بود که آشکارا «استقلال و تمامیت ارضی» ایران را نشانه رفته بود.
افزون بر نکات پیش گفته٬ انگلیس و روسیه در پی این پیمان بر گمرکهای شمال و جنوب ایران چیره شده، درآمدهای آن برای بازپرداخت وامهایی که شاهان٬ شاهزادگان و درباریان قاجار از این دو کشور گرفته بودند روانهی بانکهای انگلیسی و روسی میگردید.
علیرضا امینی در رویه ۱۷۴ کتاب تاریخ روابط خارجی ایران از قاجاریه تا سقوط رضا شاه باور دارد که :« قرارداد ۱۹۰۷ بر روابط خارجی و حتی سیاست داخلی ایران سایه افکنده بود. زیرا گرفتن وام خارجی بجز از روس و انگلیس و ممنوع شد. استخدام مستشاران خارجی از کشورهایی مجاز بود که دو دولت نامبرده موافقت کنند » .
از دیگر پیامدهای پیمان سنپترزبورگ باید از پیمان ۱۹۱۵ ترسایی (میلادی) یاد کرد. زیرا با آغاز جنگ یکم جهانی با آنکه ایران خود را از کارزار نبرد کنار کشیده بود اما انگلیس و روسیه به شوند (دلیل) نیاز به خاک ایران برای پشتیبانی جبهههای خود در برابر «اتحاد مثلت» یعنی آلمان٬ عثمانی و اتریش- مجارستان در راستای انجام همهی بندهای پیمان ۱۹۰۷٬ پیماننامهی تازهای به نام ۱۹۱۵ را با یکدیگر بستند که در آن حوزه میانی یا بیطرف که به دولت قاجار رسیده بود را از آن خود نمودند.
بر پایهی این پیمان٬ روسیه میتوانست در حوزه خویش سربازان قزاق ایرانی که زیر فرمان افسران روسی بودند را برای پاسداری از منافع تزار به کار گیرد و هزینههای آن در جرگهی بدهی دولت ایران به شمار آید. دولت انگلیس نیز همین رفتار را در جنوب کشور به کمک نیروی نظامی خود به نام پلیس جنوب انجام میداد. همچنین روس و انگلیس با هم سازش (توافق) نمودند که سپاهیان آنان تا پایان جنگ جهانی در شمال و جنوب ایران بمانند. از دیگر بندهای پیمان ۱۹۱۵ سپردن کارهای مالی ایران به کارگروهی از کارگزاران انگلیسی و روسی بود.
اگر چه تا پیش از پیمان ۱۹۰۷ انگلیس و روسیه در رویدادهای بسیاری مانند کشته شدن امیرکبیر و پیش از آن قائممقام فراهانی و همچنین در گرفتن امتیازات فراوان از شاهان قجری بارها به منافع ملی ما چنگ زدند اما پیمان ۱۹۰۷ را باید اوج رویکرد زورگویانهی این دو کشور در برابر ایران دانست که به آسانی سرنوشت مردمی را بازیچهی اندیشههای خود ساختند.
به زبانی دیگر پیمان ۱۹۰۷ یا سنپترزبورگ بازتابی از ستمگریهای روباه پیر بریتانیا و روسیهتزاری وسپس شوروی کمونیستی در هزار توی فرمانروایی قاجاریه است. چنانکه در این زمینه میتوان از جدایی هرات و همهی خاک افغانستان در سال ۱۲۷۳ هجری مهی که درپی فشار انگلستان و پیاده شدن سربازان این کشور در بندر بوشهر و پیشروی به سوی شیراز بر پایهی بخشهای پنجم٬ ششم و هفتم پیماننامهی پاریس انجام گرفت٬ نام برد.
همچنین واگذاری بخشی از بلوچستان ایران در سال ۱۲۹۱ هجری مهی به هندوستان و افغانستان بر پایهی پیمان کلداسمیت٬ همداستانی انگلیسیها با روسیه در بستن پیمانهای گلستان و ترکمنچای٬ جدا کردن خانقین از خاک ایران بر پایه پیمان استانبول در سال ۱۹۱۳ ترسایی، چیرگی بر بحرین و تلاش برای سست کردن رخنه ایران در خلیج فارس، نقشآفرینی برجستهی ارتش انگلستان در مرگ میلیونها ایرانی در پی انبار کردن غلات به هنگام جنگ یکم جهانی٬ ریشهکن نمودن زبان فارسی در شبهقارهی هند که نزدیک به ۷۰۰ سال زبان رسمی و دیوانی هندیها بود و جایگزین کردن انگلیسی٬ نمونههایی اندک از رفتار و رویکرد انگلستان در برابر مردم و سرزمین ایران است.
کارنامهی همسایه شمالی نیز بسیار سیاهتر از انگلوساکسونها است. آنها اگر چه از روزگار صفویه از هر بزنگاهی برای دستدرازی به مرزهای ما سود میجستند٬ اما با روی کار آمدن فتحعلیشاه قاجار ۲۵۰ هزار کیلومتر از خاک ایران از خاور دریای کاسپین تا دریای سیاه که قفقاز خوانده میشود٬ در پی یورش روسها به ایران و دو پیمان گلستان و ترکمنچای از خاک ما جدا گردید. جایی که امروزه٬ جمهوریهای داغستان٬ چچن٬ اینگوش٬ گرجستان٬ ارمنستان٬ اران یا جمهوری آذربایجان ٬ نخجوان و...را در بر میگیرد.
روسها یکبار دیگر نیز در سال ۱۲۹۹ هجری مهی به شوند ناتوانی ناصرالدین شاه قاجار، فرارود (ماوراءالنهر) و سرزمینهای خاور دریای کاسپین را بر پایه پیمان آخال به چنگ آوردند. همچنین لشکریان روس بارها سنگدلانه به کشتار شهروندان ایرانی دست زدند که میتوان از « به توپ بستن مسجد گوهرشاد مشهد و به دار آویختن آزادیخواهان تبریز در ظهر عاسورای سال ۱۳۳۰ هجری مهی یاد کرد».
میخائیل پاولوویچ نویسندهی روس در سال ۱۹۱۱ ترسایی درباره کارکرد و راهبرد انگلیس و روسیه در ایران چنین میگوید:
« اکنون هم عده زیادی از ایرانیان و حتی کسانی از مردم انگلیس تصور میکنند که بین سیاست انگلیس و روس در ایران تفاوت اصولی وجود دارد. این تفاوت یک تفاوت ظاهری بیش نیست. دولت انگلستان برای عوامفریبی ترجیح میدهد که با دستکش سفید دست به عملیات بپردازد و روسیه نیز٬ با در نظر گرفتن منافع صاحبان مال و جاء انگلیس٬ به عملیات خشن و علنی دست میزند».
پاولوویچ پر بیراه نگفته است زیرا آرمان و نگرش انگلستان و روسیه در بازهی یکصدوسی سالهی شاهنشاهی قاجاریه، نیستی٬ ویرانی٬ خواری و مرگ را برای ایرانیان در پی داشت که شوربختانه پیامدهای آن تا امروز همچنان پابرجاست. رفتارهایی که نه شایسته بخشش است و نه میتوان به آسانی آنها را فراموش کرد.
یادمان باشد آموزهها و گفتارهایی همچون خودمختاری٬ حق تعیین سرنوشت، ملتها و زبانهای ایرانی که امروزه از گوشه و کنار کشور به گوش میرسد ریشه در بینش و مشی انگلستان و روسیه دارد که از روزگار قاجاریه در اندیشه انجام آن بودند.
پیماننامهی ۱۹۰۷ اگر چه با پیدایی جنبش بلشویکی اکتبر ۱۹۱۷ ترسایی در روسیه از میان رفت٬ اما یک پیام روشن و استوار دارد این که تنها با پشتوانه مردمی و باور به شناسه (هویت) ملی میتوان از آب و خاک و منافع ملی پاسداری نمود.
نویسنده: اشکان زارعی
یارینامه:
-ایران در دوره سلطنت قاجاریه؛ علی اصغر شمیم
-تاریخ ایران دوره قاجاریه؛ رابرت گرانت واتسن
-تاریخ معاصر ایران؛ عباس اقبال آشتیانی
-تاریخ معاصر ایران؛ پیتر آوری
-تاریخ روابط خارجی ایران؛ عبدالرضا هوشنگ مهدوی
-تاریخ روابط خارجی ایران؛ علیرضا امینی
-برگهای تاریخ: دوران قاجاریه؛ ابراهیم صفائی
-ایران در برخورد با استعمارگران؛ تقی نصر