سازمان بهزیستی در حالی چهلمین سال فعالیتش را به پایان رساند که هنوز نتوانسته هیچیک از گروههای تحتپوشش خود را به خودکفایی واقعی و عدم وابستگی برساند.
به گزارش
مردم سالاری آنلاین، این سازمان علیرغم افزایش خدماتش در سالهایرفته، در انجام وظایف اصلی خود دچار انحراف شده و مفهوم «توانبخشی» در میان پراکندهکاریهای بهزیستی دچار دستخوش شده. این نهاد در حوزه اشتغالزایی گروههای هدف هنوز توفیقی نداشته، «توانمندسازی» رنگ باخته، بازتوانی فراموش شده، روح مددکاری از سازمان رخت بربسته و آنچه باقیمانده مشتی خدمات سطحی، گذرا و وابسته به بودجه است.
اولویتهای این سازمان در طول سالیان گذشته بسته به سلایق روسای آن جابجا شده و هر کسی از ظن خود اهداف جدیدی برای سازمان ترسیم کرده و در نهایت اینگونه شده که اکنون سازمان را در شرایطی مواجه با انبوهی از مشکلات، کوهی از کارهای نکرده، دنیایی از امور عقبافتاده، مشکلات حلنشده از دیرباز و استقبال از چالشهای جدید میبینیم.
تا ایدهآل فاصله داریم
معاون امور توانبخشی سازمان بهزیستی کشور با بیان اینکه مطالبات معلولان در سالهای اخیر افزایش یافته، این اتفاق را نشانه خوبی قلمداد میکند و ادامه میدهد: اگر از مددجویان قدیمی بپرسید خواهند گفت بسیاری از خدمات فعلی سازمان در سالیان گذشته وجود نداشته و بهزیستی گاهی حتی از برای پرداخت مستمری و بیمه مددجویان نیز ناتوان بوده است. محمد نفریه روند فعالیت بهزیستی در 40سال اخیر را روبهرشد خوانده و میگوید: پیشرفت داشتهایم اما تا ایدهآل فاصله داریم.
معلولان متولی تخصصی ندارند
اما یک وکیل دادگستری میگوید: من در مسیر40سال اخیر بهزیستی در زمینه رسیدگی به امور معلولان، صعود نمیبینم. بهزیستی اتفاق شگرفی را نتوانسته صورت دهد و خلاءهای زیادی در مورد همه گروههای تحتپوشش آن وجود دارد.
ناصر سرگران میگوید: در خصوص کفایت سازمان بهزیستی در رسیدگی به امور معلولان کافیاست مرور کنیم که چهل سال از تأسیس این سازمان گذشته و مدیران آن امروز دارند در مورد مستمری ۱۰۸ هزار تومانی و افزایش ناچیز یارانه معلولان چانهزنی میکنند.
سرگران میافزاید: وقتی به عملکرد بهزیستی نگاه میکنیم میبینیم هر چه پیش رفتهایم نگرانی معلولان بیشتر شده و هرچه تورم خدمات در بهزیستی افزایش پیدا کرده مسائل معلولان کمتر دیده شده است.
وی ادامه میدهد: کار توانبخشی در بهزیستی تقریباً تعطیل شده، دسترسی به لوازم کمکتوانبخشی ضعیف است، دورههای مختلف آموزشی که در دهه70 و 80برگزار می شد ادامه ندارد، معلولان به دلیل تورم خدمات بهزیستی از این سازمان فاصله گرفتهاند، پروندههای مددجویان به بخش خصوصی واگذار شده بیآنکه این بخش تخصص لازم را داشته باشد و همه این رویدادها منفی است.
این استاد دانشگاه، بهزیستی را مسئول پیگیری اجرای قانون جامع حمایت از معلولان میداند و میافزاید: بهزیستی در این زمینه کوتاهی کرده، نمیگوییم هیچ اقدامی نکرده اما انتظار داشتیم در پیگیری دلایل عدم اجرای قانون قوی ظاهر میشد.
به گفته این حقوقدان در ارزیابی سازمان بهزیستی دو حالت وجود دارد، یا باید بهزیستی را همینگونه که هست با همین خدمات بپذیریم، یا باید اقدامات آن را بررسی و ارزیابی کنیم. در حالت دوم انتظاری که میرفت این بود که نهادهای بالادستی این حجم از وظیفه را به بهزیستی واگذار نکنند و بگذارند این دستگاه بهطور تخصصی فقط به امور معلولان رسیدگی کند تا در اثر پراکندگی وظایفش بزرگترین اقلیت اجتماعی ایران آسیبپذیرتر از دیروز نشود.
این مدرس دانشگاه که خود نابینای مطلق و نخبه است ادامه میدهد: اما در رویکرد اول به این نتیجه میرسیم که بهزیستی را همینطور که هست با ساختاری عریض و طویل، معیوب و مجبور به ارائه خدمات جستهگریخته به گروههای مختلف و آسیبپذیر اجتماعی بپذیریم.
سرگران با تأکید بر اینکه گستردگی وظایف بهزیستی باعث به حاشیه رفتن هر روزهی معلولان میشود و در نتیجه ارائه خدمات را نمیتوان مطلوب ارزیابی کرد، میافزاید: این رویداد نه تنها به نفع معلولان نیست بلکه به ضرر سایر گروههای تحت پوشش این سازمان نیز هست.
به گفته این حقوقدان برخی وظایف گاهی توسط دولت و مجلس بهعهده بهزیستی گذاشته میشود، این امر مشکلات ساختاری را برای بهزیستی رقم میزند. این نقد به دولت و مجلس برای واگذاری وظایف بیش از حد به بهزیستی آن هم بدون تقویت ساختار آن وارد است؛ پس میتوان گفت معلولان
متولی تخصصی ندارند و البته این تقصیر بهزیستی نیست بلکه سیاست دولت است.
سرگران ادامه میدهد: در سالهای اخیر اتفاق به ظاهر مثبت اما بسیار تلخی که افتاد این بود که بهزیستی به سیاست برونسپاری خدمات متوسل شد. یک گروه افراد عادی و یک گروه انجمنهای معلولان که فعالیت مدنی داشتند مجوز ارائه این خدمات را گرفتند اما این رویداد دو مشکل عمده ایجاد کرد.
به گفته وی اولین مشکل این بود که پرونده معلولان به انجمنهای نامرتبط و نامتخصص واگذار شد که دانش مربوطه را نداشتند و دوم اینکه انجمنها به دلیل دریافت حقالزحمه از بهزیستی از حوزه مطالبهگری خارج شده و به مسیر درآمدزایی افتادند، بنابرابن بهزیستی در مسیر برونسپاری خدمات از مسائل تخصصی معلولان دور شد و بسیاری از امور اصلی را نادیده گرفت.
بهزیستی به سرمنزل مقصود نرسید
یکی از اولین بنیانگذاران سازمان بهزیستی نیز معتقد است: این سازمان با این امکانات، پرسنل و بودجه در چهل سال گذشته توفیق چندانی نداشته است.
علی سالارزاده که 41سال پیش به همراه دکتر کمالی، هخامنش، یارگرروش، اجارهدار و اژهای مأموریت تأسیس سازمان بهزیستی را عهدهدار بوده، تأکید میکند: هدف از تأسیس بهزیستی تجمیع تشکیلات پراکنده و فعال در زمینه معلولان، نفس کار بد نبود اما نتیجه موردنظر حاصل نشد.
وی میگوید: بهزیستی در هیچیک از زمینههای توانمندسازی جسمی، مالی، ارائه خدمات توانبخشی و بازتوانی معلولان که از مهمترین رسالتهایش است موفق نبوده، معلولان هنوز همان ویلچرهای بیکیفیت40سال پیش را سوار میشوند و مشکلاتشان همچنان صعودی است.
یکی از مهمترین دلایل شکست بهزیستی و نرسیدنش به سرمنزل مقصود «مشکلات مالی است، این سازمان تکیه زیادی به مشارکتهای مردمی دارد درحالیکه با تغییر شرایط اقتصادی مردم به مرور دیگر نتوانستند مانند گذشته به کمک بهزیستی بیایند و کسی برای رفع این مشکل تمهیدی نیاندیشید.
این رئیس اسبق بهزیستی تبریز با بیان اینکه کاری که اکنون بهزیستی انجام میدهد جدا از وظیفهای است که باید داشته باشد، میافزاید: با اینکه سالهاست بازنشسته شدهام اما فضای حاکم بر بهزیستی را میشناسم و میدانم با پرداخت مستمری صدهزارتومانی مشکلی از معلولان رفع نمیشود.
وی که در گذشته ریاست سازمان نابینایان تبریز را نیز بر عهده داشته با اشاره به این مطلب که چهل سال پیش سازمان جهانی بهداشت اعلام کرد بدون احتساب جنگ و شرایط خاص 10درصد از جمعیت همه جوامع را معلولان تشکیل میدهند، اذعان میکند: اگر منصفانه قضاوت کنیم با جمعیت فعلی ایران دستکم بیش از 8میلیون شهروند معلول باید داشته باشیم اما آمار بهزیستی حتی به دو میلیون نفر هم نمیرسد و این نیز گواه دیگری بر کمتوجهی بهزیستی به وظایف خود است.
بهزیستی با عدم شایستهسالاری در مدیریت مواجه است
رئیس هیأت مدیره موسسه انجمن معلولین خوزستان هم میگوید: خدمات بهزیستی نسبت به قبل افزایش یافته اما نسبت به استانداردها هنوز فاصله زیادی دارد.
محمدعلی جدیدی عدم رعایت شایستهسالاری در رأس مدیریت بهزیستی را از عوامل عدم رشد این سازمان دانسته و بیان میکند: اصلاح ساختارها در این سازمان عموماً سلیقهای است که موجب هدررفت اعتبارات میشود و از طرف دیگر این سازمان با طرف قرارداد شدن با مراکز خدماتی و نیز مراکز نگهداری از سالمندان و معلولان خود را با بروکراسی عظیم و دستوپاگیری مواجه کرده است.
وی بخش فرهنگی بهزیستی را منفعل میداند و تأکید میکند: نگاه جامعه به معلولان هنوز مطلوب نیست، در حالیکه امکانات فراوانی در اختیار بهزیستی است که میتوان با اتکا به آن و با همکاری سمنها امور فرهنگی را سامان داد.
بلوغ بیبلوغ
این مشکلات در حالی باقیستکه انتظار میرفت بهزیستی در چهلمین سال فعالیتش بهعنوان سال بلوغ فکری-اجتماعی خود فهرستی از پایان بزرگترین مشکلات، استقلال مهمترین گروههای تحتپوشش، سبککردن شانههای دولت از باری سنگین در تقویت گروههای آسیبپذیر و برنامههای قویتر برای 40سال بعدی ارائه دهد.
تأسف آنجا عمیقتر میشود که مدیران بهزیستی هر بار هم سخن از خارج کردن مددجویان از زیر چتر حمایتی به میان آورند، مبنایشان اعطای وامهای خرد و ناچیز و قطع مستمریهای ناچیزتر از آن به بهانه دسترسی مددجویان به منابع درآمدی بوده و غیرواقعی بودن این ادعا هربار با آمدن مدیر بعدی محرزتر میشد و خبر بد آنکه این داستان همچنان و هنوز ادامه دارد...
رقیه بابائی - خبرنگار حوزه معلولان