بهمن نگاهبان جانوران در جهان مادی است.
«جشن» واژهای ایرانی است از ریشهی «یَز-»، به معنیِ «پرستیدن، ستودن و نیایش کردن». جشن در آغاز به معنای «انجام آیینهای دینی» بوده، ولی اندک اندک گسترش معنایی پیدا کرده و به بزم و مهمانی و سور و سرور هم گفته شده است؛ چرا که در فرهنگ ایران، انجام آیین دینی و نیایش و ستایشِ ایزد همان جشن و بزم و شادی و شادخواری بوده و شگفت این که «جشن» با واژههای «یزد» و «ایزد» هم همریشه است و به دیگر سخن، جشن و ایزد هر دو از یک ریشهاند. چنین، در فرهنگ زندگیسِتای ایران باستان جشن کاری اهورایی و روشی برای مبارزه با اهریمن بوده و در برابر، سوگ و غم کنشی اهریمنی و سخت نکوهیده بوده است.
به گزارش «
مردمسالاری آنلاین»، یکی از جشنهای باستانی ایران «جشن بهمنگان» است که در روز بهمن از ماه بهمن، دوم بهمنماه به گاهشماری یزدگردی، بیستوششم دیماه به گاهشماری امروزی، برگزار میشود.
«بهمنگان» جشنی در گرامیداشت و بزرگداشت «بهمن» یا «اندیشهی نیک» است. بهمن در زبان اوستایی «وُهومَنَه» و در زبان پارسیگ یا پهلوی «وَهْمَن» است که در پارسی امروز «بهمن» شده است. بهمن یکی از فرشتگان درگاه اهورا مزدا و نمایندهی نیکنهادی و نیکمنشی است. در سرتاسر اوستا از بهمن، چنان دیگر فرشتگان یا اَمشاسپندان، بسیار یاد شده است. رویهمرفته، امشاسپندان دارای دو وظیفهی مادی و مینویاند. در نقش مینوی، بهمن نمایانگر خرد
در فرهنگ زندگیسِتای ایران باستان جشن کاری اهورایی و روشی برای مبارزه با اهریمن بوده و در برابر، سوگ و غم کنشی اهریمنی و سخت نکوهیده بوده است
پاک و والای اهورایی است و نیز نماد خردِ کل و تدبیر و بینشِ نیک و نخستین آفریدهی اهورا مزدا است که جهانیان را خرد و بینش بخشد و راهنمایی کند. در نقش زمینی و مادیاش نیز سرپرستی مردم و گلهها و چهارپایان و ستوران با اوست. زینرو، از آن جا که بهمن نگاهبان جانوران در جهان مادی است، ایرانیان باستان به پاس این فرشته در این روز جانوری را نمیکشتند و در جشن بهمنگان از خوردن خوراکیهای گوشتی خودداری میکردند و به هنگام جشن بهمنگان، شوربایی هفت دانه به نام «دانگی» میپختند که همانگونه که از نامش برمیآید هر ایرانی بخشی یا دانگی از کار پختن این شوربا را بر دوش میگرفت.
گفتنی است که پرندهی ویژهی بهمن «خروس» است؛ چرا که خروس بامدادان با بانگ خود مردمان را به سحرخیزی و کار و کوشش میخواند. رنگِ ویژهی بهمنگان نیز «سپید» و از این رو گل آن نیز «یاسمنِ سپید» است.
دانشمند نامدار ایرانی، ابوریحان بیرونی، در کتاب «آثار الباقیه»، در بخش نهم «دربارهی اعیادی که در ماههای پارسیان است»، دربارهی «بهمنگان» مینویسد: «روزِ دوم آن روزِ بهمن عید است که برای توافقِ دو نام آن را بهمنجنه (بهمنگان) نامیدهاند و بهمن نامِ فرشتهی موکل بر بهائم (حیوانات) است که بشر به آنها برای آبادانی زمین و رفع حوائج نیازمندند. مردم فارس در دیگهایی از جمیع دانههای خوردنی غذایی میپزند و آن را با شیر خالص میخورند و میگویند که حافظه را این غذا
بهمن، در نقش مینوی، نمایانگر خرد پاک و والای اهورایی است و نیز نماد خردِ کل و تدبیر و بینشِ نیک و نخستین آفریدهی اهورا مزدا است که جهانیان را خرد و بینش بخشد و راهنمایی کند. در نقش زمینی و مادیاش نیز سرپرستی مردم و گلهها و چهارپایان و ستوران با اوست
زیاد میکند و این روز را در چیدن گیاهها و کنار رودخانهها و جویها، و روغن گرفتن و تهیه بخور و سوزاندنیها، خاصیتی مخصوص بدین روز است و بر این گماناند که جاماسپ، وزیر گشتاسپ، این کارها را در این روز انجام میداد و سود این اشیاء در این روز بیشتر از دیگر روزها است» (صفحهی ۳۵۰، ترجمهی اکبر داناسرشت).
بیرونی در کتابی دیگر «التفهیم» دربارهی بهمنگان یا بهمنجه، به پارسی، خود، چنین نوشته است: «بهمنجه بهمنروز است از بهمنماه. ایرانیان در این روز «بهمن» سپید به شیر خالص پاک خورند و گویند حفظ فزاید مردم را و فرامُشتی (فراموشی) ببرد. و اما به خراسان مهمانی کنند بر دیگی، که اندرو از هر دانهی خوردنی کنند ... و آنچه اندر آن وقت بدان بقعت یافته شود از ترّه و نبات» (صفحهی ۲۵۷).
در فرهنگهای پارسی نیز از جشن بهمنگان با نام بهمنجه بسیار یاد شده است. اسدی توسی در «لغت فرس» که از کهنترین واژهنامههای زبان پارسی است، دربارهی بهمنگان نوشته است: «بهمنجنه جشنی است که دوم روز از بهمن ماه کنند و از طعامها سازند و بهمن (نام گلی است که در ماه بهمن باز شود) سرخ و زرد بر سر کاسهها نهند و ماهی و تره و ماست آرند.»
منوچهری، سخنسرای نامی ایران، دربارهی جشن بهمنگان گوید:
اورمزد و بهمن و بهمنجنه فرخ بُوَد | فرخت باد اورمزد و بهمن و بهمنجنه
او در جایی دیگر سروده است:
رسم بهمن گیر و تازه کن بهمنجنه | ای درخت ملک، بارت عزّ و بیداری تنه