بیتردید بخشی از تخریب اعتماد عمومی جامعه را باید از چشم تولیدکنندگان خبرهای نادرست دید. اخباری که بخشی از ریشهشان در غیر واقعیت و یا واقعیتهای ضعیف قرار دارد. ارائه اخبار غیرواقعی و بزرگنمایی در مخابره خبرها - بهویژه آن قسمت که به گزارش عملکرد مدیران و دستگاهها مربوط میشود- امروز آسیب بزرگی بر پیکره اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی وارد کرده است. اگرچه علت برخی از این بزرگنماییها تزریق آرامش به جامعه است اما از آنجایی که افراط و تفریط دو لبهی یک بام هستند بنابراین نزدیکی به هر یک از این دو لبه موجب پرتاب و سقوط میشود.
به گزارش
مردم سالاری آنلاین، این آب بستن در خبرها برای مهم جلوه دادن امور و بخشیدن ظاهری زحمتکش به مسئولان، موضوع یک روز و دو روز نیست. بلکه این پدیدهای است که در دست کم یک دهه گذشته آنقدر رسمیت یافته که امروز خوانندگان خبر را به نتیجه قطعی مبنی بر دروغ بودن اغلب اخبار رسانده است. بر این اساس شاید بتوان گفت اشتباه گرفتن دو مقوله "اطلاعرسانی" با "تلاش برای نمایش دادن کارکردها و تفاوتهای مدیران قبلی و فعلی" منجر به بروز پدیدهای نانوشته و نامرئی به نام " تلقی عوامفریبی" نزد مردم شده است.
"بیدانشی برخی از روابط عمومیها، تغییر اصل امانتداری در نشر خبر به جلب رضایت مدیران واقع در رئوس هرم" و همچنین تغییر ذائقه طیفی از مسئولان از "انجام کارهای عمیق به تبلیغ و در معرض دید قرار گرفتن" همگی از سهامداران اصلی و دخیل در تخریب اعتماد عمومی جامعه هستند.
یکی از طیفهای آسیبدیده از هجوم اخبار درست و نادرست، معلولان و جامعه هدف بهزیستی است؛ کسانی که اعتمادشان خدشه دیده و تزریق باور و اطمینان دوباره به آنها کار آسانی نیست.
بهعنوان نمونه به عبارتهای زیر توجه کنید:
۱- سازمان بهزیستی میلیاردها ریال تسهیلات اشتغالزایی به مددجویان خود پرداخت کرد
۲- سازمان بهزیستی در طرح مسکن مهر صدها معلول و مددجو را صاحبخانه کرد
۳- سازمان بهزیستی به هزاران مددجوی خود سبد کالا پرداخت کرد
۴- معلولان ضایعهنخاعی به جز مستمری ماهانه، از بهزیستی حق پرستاری نیز دریافت میکنند
این موارد، تیتر خبرهایی است که در چند سال گذشته بیشترین فراوانی را در حوزه معلولیت به خود اختصاص دادهاند.
حالا واقعیتها را مرور میکنیم:
سقف پرداخت تسهیلات مربوط به اشتغالزایی به معلولان و تمامی مددجویان سازمان بهزیستی سالها ۲۰ میلیون تومان بوده که اخیرا به ۵۰ میلیون تومان افزایش پیدا کرده است.
همچنین افراد دریافت کننده این تسهیلات به محض دریافت آن بهعنوان افراد توانمند از چتر حمایتی سازمان خارج شده و از دریافت کلیه خدمات محروم میشوند مگر آنکه بعدها مدارکی دال بر ورشکستگی کسب و کار خود ارائه دهند.
در خانهدار کردن معلولان و مددجویان نیز سهم سازمان بهزیستی از ابتدای اجرای طرح مسکن مهر پرداخت ۴ میلیون تومان کمک بلاعوض - آن هم نه بهصورت پرداخت یکجا و متمرکز- بوده که همواره بهصورت خبرهایی حاکی از خانهدار کردن معلولان و مددجویان سازمان مطرح میشده.
این نوع گزارشدهی سالها طیف وسیعی از افراد جامعه و نیز جامعه هدف را با اخبار ضد و نقیض مواجه کرد تا اینکه در نهایت به فروپاشی دیوار اعتماد آنها و سازمان بهزیستی انجامید.
حالا خبرهایی مبنی بر انعقاد تفاهمنامه همکاری برای ساخت مسکن مددجویان بین بهزیستی و نهادهایی چون بنیاد مستضعفان و بنیاد خیرین مسکنساز و سایر نهادها منتشر میشود اما نگرش آسیبدیده جامعه به نتیجه کار همچنان بدبینانه است و به جرات میتوان گفت این آسیب توسط خود سازمان بروز یافته است.
سازمان بهزیستی در گذشته سالانه یکبار همزمان با شب عید به توزیع بنهای ۵۰ هزارتومانی بین مددجویان میپرداخت که سال به سال ضیفتر شد و از ۵ سال پیش کاملا قطع شد تا اینکه سال گذشته به دنبال تورم شدید در جامعه پرداخت سه نوبت سبد کالا به مددجویان وعده داده شد که تنها یک نوبت آن عملیاتی شد و در سال جاری نیز مبلغ یکصدهزار تومان تحت عنوان سبدکالا به حساب مددجویان پرداخت شد.
تعدادی از معلولان ضایعهنخاعی نیز به جز مستمری ماهانه، حق پرستاری دریافت میکنند اما کسی در خصوص ناکارآمدی مبلغ آن و در خصوص اینکه همین مبلغ ناچیز هنوز به بسیاری از واجدین شرایط تعلق نگرفته، شفافسازی نمیکند.
از همینرو برخی که رابطه معنایی با این سازمان ندارند مددجویان را افرادی متمول و در احاطه انواع خدمات میپندارند و افراد تحتپوشش سازمان نیز از حجم بالای اخبار فاصلهدار با واقعیت به بدبینی و از دست دادن اعتماد خود به کارکرد سازمان دچار شدهاند.
از خبرهای دروغ خسته شدهام
ع.یوسفی اهل رودبار و ساکن یکی از شهرهای حاشیهای تهران است. او با پوشیدن تنپوش عروسکی و لباسهای نمایشی در مدارس، مقابل تالارها و باغهای سنتی اندک پولی به دست میآورد تا خرج زندگی و تنها دخترش که مشکل بینایی دارد تامین شود.
یوسفی تمام اعضای خانوادهاش را سی سال پیش در زلزله رودبار از دست داده و خود را فرزند زلزله میداند، او میگوید: زندگی خودم را تباه میدانم اما دلم نمیخواهد تنها دخترم هم مانند من آیندهای نداشته باشد.
در طول ۴۳ سال زندگی تنها داراییام ۲۵ میلیون تومان پولی است که بابت رهن خانه دادهام اما چون شنیده بودم بهزیستی از معلولان دستگیری میکند و به خانهدار شدنشان کمک میکند از یکسال و نیم پیش دخترم را به عضویت بهزیستی درآوردم.
اما حالا تنها کمکی که به دخترم میشود پرداخت مستمری ۱۰۸ هزار تومانی است. برای مسکن مهر گفتهاند باید ۴۰میلیون تومان پرداخت کنید که از عهده من خارج است. من حتی وام هم نمیتوانم بگیرم چون هیچ کس و کاری ندارم که ضمانت وامم را بهعهده بگیرد اما حاضرم سند خانه در رهن بانک یا به نام بهزیستی بماند حتی بیشتر از بقیه هم قسط پرداخت کنم اما خانهدار شوم. تهیه خانه بیشتر بخاطر آینده دخترم برایم حیاتی است. نمیخواهم بعد از مرگم او بدون سرپناه بماند.
او ادامه میدهد: از اخبار دروغی که میدهند خسته شدهام. تکتک طرحهایی که از تلویزیون شنیدهام را پیگیری کردهام. تقریبا واقعیت بیشترشان با آنچه اطلاعرسانی میکنند متفاوت است و تعداد معدود باقیمانده هم با بهانههای مختلف به دختر من تعلق نمیگیرد.
بیشتر خبرهایی که میدهند واقعی نیست
مهری مددی نیز از مددجویان تحت پوشش بهزیستی است. او در استان مازندران و در یکی از روستاهای اطراف شهر آمل ساکن است. از ناحیه هر دو پای دچار فلج اطفال شده و سالهاست به کمک دو بریس و دو عصای فلزی راه میرود.
او میگوید: اخبار سازمان بهزیستی را در فضای مجازی دنبال میکنم. به دنبال هر خبر خوشحالکنندهای به بهزیستی محل زندگیام مراجعه میکنم اما گویا بین آنچه مسئولان رده بالا میگویند و چیزی که در شهرستانها اجرا میشود فاصله زیادی وجود دارد. اخیرا یکی از کارکنان بهزیستی در پاسخ به پیگیریهای من گفت: بیشتر خبرهایی که میدهند واقعی نیست، خبرها را باور نکن و انقدر به خودت برای آمدن به اینجا زحمت نده.
مددی ادامه میدهد: یکی از خبرها دادن لوازم توانبخشی آن هم بدون نوبت به معلولان بود. به بهزیستی آمدم تا یک ویلچر بگیرم اما ندادند. گفتند دستورالعملی برای دادن این لوازم نداریم. بعد از ۶ ماه پیگیری از ۳و نیم میلیون تومان هزینه لازم برای بریسهایم فقط ۳۵۰هزار تومان دادند و گفتند بودجه نداریم.
به دخترهای من حق پرستاری نمیدهند
راحله رشیدیفر دو دختر مبتلا به دیستروفی دارد که هر دو در نتیجه تحلیل عضلات و ماهیچهها ویلچرنشین شده و حتی از انجام کارهای شخصی خود نیز بازماندهاند.
رشیدیفر میگوید: بارها در خبرها گفتهاند به معلولان شدید هزینه پرستاری میدهند، خیلی از اقوام ما فکر میکنند من هزینه پرستاری بچهها را میگیرم و خرج نمیکنم. چندین بار به من گفتهاند بهجای پسانداز کردن پولی که از بهزیستی میگیری آن را خرج کن و یک پرستار برای دخترها بگیر اما واقعا به دخترهای من هزینه پرستاری نمیدهند.
من برای بچهها نه خانه میخواهم نه شغل، فقط یک پرستار نیمهوقت به ما بدهند تا کارهای دخترها بین من و او تقسیم شود. شاید گاهی فرصتی برای استراحت من هم پیش بیاید.
رشیدیفر میافزاید: در حال حاضر بهزیستی به دو دخترم مجموعا ماهی ۲۱۵ هزار تومان مستمری پرداخت میکند که فقط هزینه چند بسته از ایزیلایفشان میشود و کارکرد دیگری ندارد.
سرمایه اجتماعی را بر باد ندهیم
آگاه کردن مردم از زحماتی که در دل یک سازمان کشیده میشود با بزرگنمایی یا مهم جلوه دادن امور رکنی است که در انتشار خبرها فراموش شده. فقدان این رکن اکنون آسیبهای زیادی به باورها، نگرشها و رابطه میان دهندگان و گیرندگان خدمت وارد کرده و با تخریب اعتماد عمومی دست به فروپاشی کامل نگرشی برده است.
هماناندازه که "آگاهیبخشی" از اهمیت برخوردار است، دادن اطلاعات متقن و منطبق با واقعیت نیز دارای اهمیت است و در غیر اینصورت اصل آگاهیبخشی از حیض انتفاع ساقط خواهد بود.
"مردم از دریافت اطلاعات نادرست خستهاند" این عبارت نشان میدهد جامعه با اینکه به تکتک خبرها واکنش نشان نمیدهد اما در بعد کلان به رصد اخبار و انطباق محتوای خبرها با واقعیت میپردازد و نتیجه را معیاری برای میزان صداقت در خبرهای بعدی قرار میدهد.
میتوان گفت تولید خبر اصیل، وظیفه خطیری است که با دوری جستن از تامین رضایتهای فردی نباید قربانی نمایشها و قدرتطلبیهای شخصیتها شود.
بنابراین ارائه هر خبری حتی با کمترین میزان انحراف نیز میتواند روحیات و تفکرات جامعه را به طرز حیرتانگیزی دچار دگرگونی کند و سرمایه اجتماعی ایجاد شده را بر باد دهد. مراقب سرمایههای اجتماعی باشیم.
رقیه بابائی - خبرنگار حوزه معلولان