تصمیم دولت فرانسه در افزایش بهای سوخت بودجه سال 2019 موجب اعتراض برخی از شهروندان فرانسوی شد و در روزهای پایانی سال میلادی بسرعت در شهرهای مختلف گسترش یافت. جنبش جلیقه زردها در فرانسه اعتراض بی سابقه، خشونت آمیز و تخریب گسترده اموال عمومی همراه با کشتار و ضرب و شتم و دستگیری وسیع معترضین است که در قرن بیست و یکم در یکی از کشورهای توسعه یافته اروپایی رخ می دهد. این رخداد مهم مورد توجه همه صاحبنظران سیاسی قرار گرفته و یکی از خبرهای داغ رسانه های جهان شده است.
در عصر مدرن کشور فرانسه مهد آزادی و دموکراسی شناخته می شود و مردم فرانسه در تاریخ سیاسی جهان وقایع خاص و منحصر بفردی را رقم زده اند که همانند انقلاب کبیر فرانسه، نه تنها در اعتلای حقوق شهروندی و سیاسی آوانگارد و تاریخ ساز بوده اند بلکه از درون جنبشهای اعتراضی این مردم تغییرات پارادیمی در روشهای حکمرانی و حکومتداری پدیده آمده و گذر از استبداد به جمهوری طی فرایندی طولانی در جنبشهای اجتماعی در چند مرحله در این کشور تجربه و تثبیت شده و در قرون بعدی این تجربیات بعنوان الگو و مدل حکومت توسط سایر ملل جهان مورد استفاده قرار گرفته است. لذا اعتراضات اخیر در فرانسه با واکنشها و اظهار نظرهای متفاوتی از افراد و گروههای موافق و مخالف اقتصاد سرمایه داری مواجه است. در داخل ایران هم گروههای سیاسی و رسانه ها تحلیل های متفاوتی دارند و این سوال در اذهان شکل میگیرد که این رخداد مهم سرآغاز تحولی عظیم در روشها و شیوه سیاست و اقتصاد در فرانسه و جهان خواهد بود یا خیر و ابعاد و تاثیرات این جنبش در تقسیم بندی اکثریت فقیر در مقابل اقلیت غنی در نظام اقتصادی جهان چه فرجامی خواهد داشت؟
یکی از اصلی ترین موضوع در این اعتراضات چالشهای روبروی نظام سرمایه داری است. اگرچه نظام اقتصادی دولتهای اروپایی یک شکل نیست و کشورهای شمال اروپا یا کشورهای حوزه اسکاندیناوی بیشتر از نظام سوسیال دموکراسی پیروی میکنند، کشورهای حوزه مدیترانه بویژه فرانسه به جهت پیروی از نظام اقتصاد بازار آزاد حامی نظام سرمایه داری هستند لذا اعتراضات در این کشور اگرچه در ابتدا با مخالفت با افزایش مالیات سوخت شروع شد ولی با فراگیری و گسترش دامنه اعتراضات مشخص شد مطالبه مردم به بالا بودن هزینه عمومی و مشکلات معیشتی است که چندین سال گلوی مردم را فشرده است و همچون آتش زیر خاکستر به یکباره شعله برآورده و همه جا را می سوزاند و این حادثه اگرچه ابتدا در فرانسه رخ داده است ولی همانند جنبش وال استریت اعتراض علیه نظم ناموزن نظام سرمایه داری است و احتمال تسری به دیگر کشورها را دارد.
با نگاهی دقیق تر به سابقه مکاتب اقتصادی در دوره معاصر شاهد آنیم که در قرن بیستم جدال جدی بین دو نظام اقتصادی لیبرالی و کمونیستی وجود داشت و نظام لیبرالی با ایجاد دولتهای رفاهی و به رسمیت شناختن حقوق اولیه کارگران و تامین رفاه شهروندان توانست بر رقیب خود پیروز شود و با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، نظام لیبرالی سرمایه داری با نظریه پایان تاریخ به عنوان تنها الگوی موفق نظام اقتصادی معرفی شد. ولی اکنون جمع شدن ثروت در دست یک درصد از جمعیت جهان و روند رو به رشد این وضعیت و برآمدن شخصی همانند ترامپ از این نظام یک درصدی و از سوی دیگر افزایش هزینه های زندگی در کشورهای پیرو نظام سرمایه داری این الگو را دچار چالش کرده و همه توجهات به این مساله است که آیا نظام سرمایه داری همانند گذشته برای جلوگیری از به خطر افتادن و فرار از سیاهچاله فروپاشی، اصلاحی بر این بحرانها خواهد داشت یا در سراشیبی سقوط قرار دارد.