زماني می توان از فرهنگ غنی و تمدن فاخر سخن به میان آورد که جامعه ای توانسته باشد در ابعادی همچون نوع دوستی،ارزش گذاری، ایثار،رعایت حقوق شهروندی، احترام متقابل، رفاه فکری ، آسایش و امنیت روانی و جانی و... به نتایجی شایسته و در خور توجه دست پیدا کرده باشد.
امروزه با توجه به تغییراتی که پیشرفت های علمی بالاخص فناوری و ارتباطی در زندگی بشر ایجاد نموده ، معیارهای دیداری و شنیداری که از فرهنگی هایِ به نام جوامع به گوش می رسد به شكل اكثريتي در گفتگوي بين نسل ها ، نوع دوستی و احترام متقابل خلاصه مي شود. تغيير داشته هاي ذهني و رفتاري نسل جديد به گونه اي بوده كه برخی از داده های فرهنگی را نمی توان به زور به دست آورد و باید که بستر سازی شود و فضا برای اجرا و اقدام آنها به وجود بیاید . در اين مسير آموزش و هدايت نوجوانان وجوانان به سمت شايستگي هاي اخلاقي و كرداري از مهم ترين اقدامات نهادهايِ فرهنگ ساز مي تواند باشد. اهدای عضو از آن دست اتفاقات بشری است که در آن تماما نوع دوستی و مهربانی و از خودگذشتگی موج می زند و دارنده ي چنين باوري بي شك داراي خوبي هاي اخلاقي و رفتاري زيادي است . البته نمی توان ابعاد فرهنگی جامعه ای را تنها با این رخداد سنجید، اما می توان گفت كه اگر اجتماعي به اين بلوغ فكري رسيده باشد كه اهداي عضو را اهداي زندگي بداند، در نوع خودش حركتي فاخر است كه مولفه هاي آن عبرت دهنده ي شادي ها و غم هاي زندگي خواهد بود. اهدای زندگی به فردی که با وجود محرومیت های پزشكي و مالي در آستانه ی مرگ و جداشدن از دنیا قرار دارد نه تنها کمک به وی برای به دست آوردن دوباره ی زندگی اش است، بلکه بخشیدن امید به آن فرد و خانواده اش هست که در اوج بیچارشدن ها کمکی زندگی بخش دریافت کرده است.
اكثر پزشكان كه از نزديك با دريافت كنندگان عضو و خانواده هايشان و آن تب و تاب ها و نگراني ها در ارتباط هستند، خواستار فرهنگ سازي اين هستند كه اهداي عضو به عنوان اهداي زندگي بيشتر از اين در برنامه هاي تبييني و آموزشي رسانه ها و نهادهاي اجتماعي قرار گيرد.امروزه در دنيا اکثر انجمن هاي بشر دوستانه ، خيريه ها و گروه های مذهبی به شدت از اهدای عضو حمایت می کنند و در كنار اهداف خود روح بخشي به اين حس نيكوكاري – اهداي عضو - را پي گرفته اند.آنان معتقدند بخشيدن دوباره زندگي به كودكي كه در آستانه ي جداشدن از دنيا هست ، همراهي با خانواده نوجواني كه نگران سلامتي فرزنداشان هستند و البته جان دوباره بخشيدن به جوانان و ميانسالان از آن جمله امور بي نهايت ارزشمندي است كه قابل سنجش با ديگر اقدامات نیست. سازمان هاي اجتماعي دولتي و غيردولتي زيادي هستند كه مي توانند اهداي عضو را بهتر از تعريفي كه اكنون وجود دارد براي ديگران باز تعريف و اين بستر را مهيا کنند كه پس از زندگي هم به فكر هم نوع بود. متاسفانه در كشور ما با وجود حمايت هاي خوبي كه از اقدامات نيكوكارانه انجام مي شود اهداي عضو هنوز نتوانسته جايگاه واقعي خود را پيدا كند.از اين گذر بي راه نيست به معلماني اشاره شود كه پس از مرگ با اهداي عضو نه تنها انساني را ممكنِ زندگي بخشيدند بلكه به دانش آموزان خود حتي پس از نبودن شان درس ايثار و نوع دوستي دادند . معلماني همچون معصومه آقایی، ميترا هوشيار، الهه خطیب، شکرعلی فرزاد، سيد رضا آذری، آتوسا محبی ، عبدالعلی صابری و... گرامي داشت ياد معلماني كه الگو رفتاري دانش آموزان خود هستند و اهداي عضو نمودند، از جمله رويكردهايي هست كه مي توان براي فرهنگ سازي به آن بها داد...