محمود احمدینژاد بار دیگر به نیویورک سفر کرد تا در مجمع عمومی سازمان ملل متحد سخنرانی کند. این یازدهمین سفر او به نیویورک محسوب میشود، ضمن اینکه طی ۸ سالی که او ریاست جمهوری اسلامی ایران را برعهده داشته، هرسال برای سخنرانی به مجمع عمومی سازمان ملل رفته است. از علاقه آقای احمدینژاد به سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل و مصاحبه با رسانههای خارجی، کسی بیخبر نیست. ایشان تمایل زیادی به گفتوگو با رسانههای خارجی دارد. حال از این نکته میگذریم که این علاقه، تنها مختص رسانههای خارجی است و آقای احمدینژاد تمایلی به گفتوگو با رسانههای داخلی به غیر از صداوسیما و نیز پاسخ دادن به پرسشهای اصحاب رسانه در نشستهای خبری ندارد. ضمن اینکه حضور آقای احمدی نژاد در نشستهای خبری با خبرنگاران در داخل کشور هم مدتهاست به تعویق افتاده و به نظر میرسد حجم مشکلات به حدی بالارفته که تمایل رئیس جمهور را به پاسخگویی به ابهامات در حضور خبرنگاران کاهش داده است. اما صرفنظر از مسایل داخلی، نکتهای که طی سالهای اخیر کمتر به آن توجه شده، میزان اثرگذاری و فواید سفرهای متوالی رئیس جمهور به نیویورک و مصاحبههای متعدد او با رسانههای غربی است. اینکه از این همه سفرهای متوالی و مصاحبههای متعدد چه چیزی عاید کشور شده موضوعی است که نمیتوان به راحتی پاسخ قانع کنندهای برای آن یافت. سخنرانیهای رئیسجمهور در سازمان ملل و مصاحبههای او با رسانههای غربی، به کلیشه تبدیل شده و اگر تحلیل محتوای دقیقی از این سخنان انجام شود خیلی راحت میتوان دریافت که بیش از هشتاد درصد این سخنان، تکراری است. در این موضوع تردیدی نیست که باید پیام ملت ایران به گوش جهانیان برسد اما آیا اینکه این موضوع هرسال به گونهای تکرار شود که نه تنها هیچ موضوع جدیدی در آن وجود ندارد، بلکه به دلیل گرفتار شدن در ورطه تکرار، جذابیت و تاثیرگذاری احتمالی اولیه خود را هم از دست داده است، چه میزان فایده خواهد داشت؟
حضور مداوم و هرساله احمدینژاد در مجمع عمومی سازمان ملل در شرایطی صورت میگیرد که در دوره ریاست جمهوری سید محمد خاتمی، او تمایلی به حضور مداوم در مجمع عمومی سازمان ملل نداشت و تنها دوبار به نیویورک رفت. علیرغم این موضوع، خاتمی از حضور معدود خود در سازمان ملل به نحو مطلوب استفاده کرد و پیشنهاد نامگذاری سالی به عنوان سال گفتوگوی تمدنها را مطرح کرد که مورد پذیرش همه کشورهای عضو قرار گرفت تا افتخاری برای ایرانیان ایجاد شود. هرچند که طی سالهای اخیر، روز گفتوگوی تمدنها از تقویم رسمی کشور حذف شد. از سوی دیگر حضور مکرر احمدینژاد در سازمان ملل که هرسال تکرار شده، با صرف هزینههای گزاف مادی همراه بوده است. در سال جاری، احمدینژاد با ۱۴۰ نفر هیات همراه به نیویورک رفته و تازه رسانههای حامی او از این موضوع گلایه دارند که چرا آمریکا به ۲۰ نفر دیگر ویزا نداده است. واقعا چه کسی پاسخگوی هزینههای این سفرهای مکرر است. صرفنظر از هزینههای مادی، در شرایط کنونی که کشور با مشکلات متعدد اقتصادی دست و پنجه نرم میکند و ارزش پول ملی کشور به شدت سقوط کرده است، آیا بهتر نیست که رئیس جمهور و نزدیکانش که نقش مهمی در خط دهی به حرکتهای دولت دارند، به جای سفر به نیویورک، در داخل کشور به رتق و فتق وضعیت نامساعد اقتصادی میپرداختند؟