۰
چهارشنبه ۳ آبان ۱۳۹۶ ساعت ۱۸:۴۳

این همه خشونت از کجا آمده است؟

حمیدرضا شکوهی
خشن شده ایم. این را حتی در رفتارهایان در رانندگی هم می توانیم به راحتی ببینیم. دست روی بوق میگذاریم و از ناسزا گفتن به رانندگانی که به حق یا ناحق مسیرمان را سد کرده اند ابایی نداریم.
این همه خشونت از کجا آمده است؟
خشن شده ایم. این را حتی در رفتارهایان در رانندگی هم می توانیم به راحتی ببینیم. دست روی بوق میگذاریم و از ناسزا گفتن به رانندگانی که به حق یا ناحق مسیرمان را سد کرده اند ابایی نداریم. قبلا فکر می کردم وقتی از پشت فرمان بیرون می آییم، شخصیت دیگری پیدا می کنیم و بر خلاف موقع رانندگی که می خواهیم از همدیگر سبقت بگیریم و به هم راه نمی دهیم، اهل تعارف می شویم و امکان ندارد زودتر از فرد دیگر وارد آسانسور شویم یا از دری عبور کنیم. اما آنچه این روزها در ارومیه رخ داده و ماههای پیش در خبرهای قتل و تجاوز به کودکان خردسال منتشر شده، یک زنگ خطر جدی است که این خشونت، در حال انتشار است. اما این همه خشونت از کجا آمده است؟
 
اگر در ماجراهای قتل و تجاوز به کودکان خردسال، در هر کدام، فقط یک نفر متهم است و همه او را با نفرت نگاه می کنند و مرگ را حقش می دانند، اما در ماجرای ارومیه، که خشونت به شکل دسته جمعی در جامعه شکل گرفته چه باید گفت؟ ماجرا از این قرار است که شایعه شد سرایدار یک مدرسه، به دانش آموزی ۱۲ ساله تجاوز کرده است. خبر تجاوز، نه آن زمان تایید شد و نه تا به حال کسی آن را تایید کرده و صرفا گفته اند موضوع، بدرفتاری سرایدار بوده است. اما فرض را بر این می گیریم که خبر تجاوز هم صحت داشته است.
 
ناگهان جمعی از اولیای دانش آموزان به مدرسه حمله می کنند، با سنگ و چوب به جان اموال مدرسه می افتند و اموال مدرسه ای را که فرزندان خودشان در آنجا تحصیل می کنند تخریب می کنند، تا اعتراض خود را به این موضوع نشان دهند. ماجرا به همین جا ختم نمی شود. به دو مدرسه دیگر هم حمله و اموال آنها هم تخریب می شود. حداقل سه خودرو به آتش کشیده می شود و بر اساس تصاویری که منتشر شده، در چند نقطه شهر هم اموال عمومی تخریب می شود. واقعا چرا؟ چگونه می شود که با طرح یک شایعه، مردم حاضر می شوند مدرسه فرزندان خود و حتی اموال عمومی را تخریب کنند؟ آن هم در شرایطی که در این موضوع خاص، یک فرد به عنوان سرایدار مقصر است و حتی اگر مدرسه هم مقصر باشد، روش برخورد با آن تخریب اموال عمومی نیست. اما آیا این یک خشونت سرکوب شده است که این گونه سر باز می کند؟ پاسخ به این پرسش دشوار است.
 
یک سوال دیگر : دانش آموزانی که در این مدارس درس می خوانند و صحنه تخریب اموال مدرسه را دیده اند و این صحنه ها با توجه به سن آنها، همیشه به یادشان خواهد ماند، چه تاثیری از این عمل خواهند پذیرفت؟ آیا غیر از این است که واکنش طبیعی در مقابل هر اتفاقی را تخریب و درگیری می دانند؟
 
حاصل این تخریب ها در ارومیه دو چیز بود : اول تخریب روحی نوجوانانی که دیدند بر مبنای یک شایعه، می توان اموال عمومی را تخریب کرد و خودروها را به آتش کشید و دوم، پس گرفته شدن شکایت اولیای دختربچه ای که از سرایدار مدرسه شکاست کرده بودند، اما پس از مشاهده آثار این اتفاق در شهر، از ترس آبروی خود، شکایتشان را پس گرفتند و البته من به آنها حق می دهم. چون قطعا انتظار چنین واکنش مخرب و عجیبی را نداشتند که حالا در تمام ایران همه از همدیگر سوال کنند : آن دختر که به خاطرش چنین بلوایی ایجاد شد که بود و چه بر سرش آمده بود؟
 
سخت است درک این موضوع که این همه خشونت از کجا نشات می گیرد اما نگرانم به جایی برسیم که این گونه برخوردهای غیرطبیعی دسته جمعی هم روزی همانند فرهنگ رانندگی مان آنقدر نهادینه شود که از این اتفاقات هم تعجب نکنیم.
 
کد مطلب: 75870
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *