بعد از معرفي وزيران پيشنهادي دولت دوازدهم به مجلس، علامت سوالي در اذهان نقش بست که آيا نميشد بهتر از اين باشد؟ آيا ممکن نبود که برخي وزيران دولت يازدهم جاي خود را به اهليتهاي قابلتر و با درايت مشخصتري ميسپردند؟
آيا به صلاح بود آن وزيري که بسياري از انتصاباتش سنخيتي با دولت اعتدال و تدبير و اميد نداشت، ابقا شود؟ هر چند خيلي کوشيد تا همراهي و همگامي خود را با رئيسجمهور نشان دهد اما در عمل نمودي ديگر داشت چون: «زان که هر جنسي ربايد جنس خود» وگرنه که کسي با «زنگنه» و «ظريف» و «هاشمي» ان قلتي نداشت.
به غير از اين مگر حدود يک چهارم آراي روحاني از اهل سنت نبود؟ و آيا بيش از پنجاه درصد راي ايشان از بانوان شريف حاصل نشد؟ اگر بود و شد، پس جايگاه آنها در دولت کجاست و چه پاسخي براي اين قشر عظيم و تاثيرگذار در بيان دکتر روحاني است؟ آيا به سه بانويي که مسووليتي که چندان گران سنگ هم نيست، سپرده شد، حق آنان و قاطبه زنان گزارده شده است؟ آيا مسئوليت آنان در دولت يازدهم، وزينتر و کليديتر نبود؟
آيا اين گزينشها و انتصابات در راستاي اصول 19 و 20 قانون اساسي جمهوري اسلامي بوده است؟ آيا زمينه جهت وفاي به عهد و سوگند رياست جمهوري فراهم بوده است؟ و آيا اگر در اين انتصابات، آن چنان که روحاني در انتخابات وعده کرده بود، صورت ميگرفت، موانعي بر سر راه پيش نميآمد؟ چنانچه در آن صورت همه نهادهاي قدرت هم همراه ميشدند و مويدش بودند، ديگر اوضاع و شرايط بر وفق مراد بود؟
باور کنيد ساده لوحانه است، اگر بپذيريم که نهادهاي قدرت نميخواهند تا دکتر روحاني به عهد خود با ملتي که به او اعتماد کردهاند، بر سر پيمان خويش باشند، چون خود آن نمادها و نهادها و شاکلهها، ريزه خوار و خوشه نشين و متاثر از فرهنگاند. نه اين که آن نهادهاي قدرت و روحاني بخواهند که زنان اهل و شايسته و نابغه فروتر از مردان باشند، نه. اين فرهنگ ماست که نامش مردسالاري است و محورآن، رجالاند نه نسوان! مگر نميگويند که زن بايد در خانه بماند و فرزند بياورد و بپرورد و کاري به کار اعمال مردانه و بيرون از خانه نداشته باشد؟ حال در چنين فرهنگ مذکري اگر نيمي از وزراي معرفي شده به مجلس، زن ميشدند، خيال ميکنيد که آب از آب تکان نميخورد؟
بپذيريم که در فرهنگ مذکر، آبشخور همه ما يکي است و عجيب اين که خود زنان هم اغلب باور دارند که اين فرهنگ راست ميگويد و نيازي به بازنگري ندارد! در حالي که ما «زهرا»ي اطهري را داريم که با خطبه غرا و کوبنده خود، سيل اشک را از چشمان ابوبکر جاري ساخت و زينبي که اگر حسين(ع) حسيني کرد، او هم زينبي کرد. چنانچه اينان از شجره طيبه واحدي بودهاند و استثنا، در هر دورهاي نه در حد اين بزرگواران بلکه در درجه فروتري زناني ميتوانند قدم علم کنند و بسياري از مسئوليتها را بهتر از مردان مدعي به سر منزل مقصود برسانند.
مگر ما از اين سنخ زنان در جامعه خود کم داريم؟ اگر زنان، چنين نيستند، چگونه انسانهاي بزرگ در دامنشان پرورده مي شود؟
از اهل تسنن چه، اين مرزداران شجاع و موافق نظام که چون از ايران سخن ميگويند، از شدت شوق و وجد، نگارنده خود ديده است که بياختيار از ديدگانشان اشک جاري ميشود و چون زير بيرق ميايستند، عاشقانه به خود ميبالند. اهل اين قلم خود شاهد بود که در انبوه ياران و اعضاي ستادهاي دکتر روحاني در سالن همايشهاي وزارت کشور چگونه، سالن به تکريم مولوي عبدالحميد از جا برخاست و مشتاقانه اداي احترام کرد و اين کار، چند بار تکرار شد.
آيا چنين شاخص تاثيرگذاري نميبايست در مراسم تحليف حضور ميداشت، تا آن نمايندگان بيش از صد کشور ميديدند که «انما المومنون اخوه» در اين کشور مسلمان، چه عينيتي دارد؟ و با اين حضور چه خوب ميشد، تبليغات سوء سلفيها و تکفيريها و وهابيها را خنثي کرد.
بپذيريم که اين غفلتها و از ياد رفتنها از ناحيه هيچ نهادي و قدرتي به عمد نيست بلکه اين فرهنگ ماست که نهادها و نمادها و جلوههايش نياز به بازسازي و بازنگري دارد. تا اصلاح صورت نگيرد و نگرشها نسبت به جنسيتها و قوميتها عوض نشود، هيچ فکر نويی موثر و قابل پذيرش نيست. در اينجا به ياد مضمون کلام زنده ياد دکتر محمد مصدق ميافتم که ميگفت: «زمينه براي پذيرش افکار و اصلاحات من آماده نبود.» کلامي قابل تامل که نه در اين زمان بلکه ميتواند در همه عصرها و نسلها مصداق داشته باشد.
و امروز اگر دکتر حسن روحاني ميخواهد عهد به جاي آورد و يادگاري از خود به جاي بگذارد و خدمت عظيمي به وحدت جامعه ايراني اعم از همه قوميتها، جنسيتها و نحلهها بکند و آن زمينه مطلوب انتصابهاي شايسته و بايسته را براي آينده به وجود بياورد همان گونه که جهانگيري وعده کرد، سپردن معاونت وزارتخانهها و نيز بيفزاييم، مديريت کل وزارتخانه، به جنسيتهاي قابل و قوميتهاي کاردان و کار چهره کن امري بسيار الزامي است.