۰
شنبه ۹ ارديبهشت ۱۳۹۶ ساعت ۱۹:۳۱

باقر نامه! (قسمت اول)

سلام و عرضِ ادب و احترام
به باقر چش آبی ، اما ناکام! 

سردار سابق ، خلبان حاذق
مدیرِ شهر و خونه دار لایق! 

خوبی ، خوشی ، سلامتی ؟ چی شده؟
خون و کفت دوباره قاطی شده! 

بازم که جوش آوردی گاز انبری
رنگ رخت شده بازم آجری 

آتش نگیر ؛ حیفه بری دود بشی
تو باقری ، زشته که محمود بشی ! 

آدم باید سعی کنه بالا بره
نه اینکه برگرده عقب ، وا بره 

ادای اون یارو رو دربیاره
حوصله ملت و سربیاره 

حرفای بی سند بگه دوباره
مثل همون بابا ، سند بیاره ! 

از همه بدتر اینکه جرات کنه
شبیه اسطوره ها صحبت کنه 

جمله یه نازنین و کف بره !
«زل میزنه به دوربین و...» کف بره ! 

***
باقرِ جا مونده تو هشتاد و هشت
عاشق گاز انبر کوی طرشت 

اون که بگم – بگم می گفت یادته؟
آمارو بیش و کم می گفت یادته؟ 

پدیده بود ، تو دوربینا زل می زد
بین شقایق و هوا پل می زد 

راست و دروغ ، می بافت به هم حسابی
اونم به اسم «کار انقلابی »! 

ببین حالا عاقبتش چی شده
افتاده و حسابی خاکی شده 

از زور تنهایی و وقت کافی
کارش شده تو خونه ، قالیبافی ! 

در عوض این طرف ، تو محمود شدی؟
هاله نور ندیده ، نابود شدی؟ 

برادرم ، گاز انبرو ولش کن
یه خرده هم نیگا به حاصلش کن 

ما نمی خوایم که یک شبه دود بشی
تو باقری ، حیفه که محمود بشی ! 

محمدحسین روانبخش
کد مطلب: 69093
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *