سلام و عرضِ ادب و احترام
به باقر چش آبی ، اما ناکام!
سردار سابق ، خلبان حاذق
مدیرِ شهر و خونه دار لایق!
خوبی ، خوشی ، سلامتی ؟ چی شده؟
خون و کفت دوباره قاطی شده!
بازم که جوش آوردی گاز انبری
رنگ رخت شده بازم آجری
آتش نگیر ؛ حیفه بری دود بشی
تو باقری ، زشته که محمود بشی !
آدم باید سعی کنه بالا بره
نه اینکه برگرده عقب ، وا بره
ادای اون یارو رو دربیاره
حوصله ملت و سربیاره
حرفای بی سند بگه دوباره
مثل همون بابا ، سند بیاره !
از همه بدتر اینکه جرات کنه
شبیه اسطوره ها صحبت کنه
جمله یه نازنین و کف بره !
«زل میزنه به دوربین و...» کف بره !
***
باقرِ جا مونده تو هشتاد و هشت
عاشق گاز انبر کوی طرشت
اون که بگم – بگم می گفت یادته؟
آمارو بیش و کم می گفت یادته؟
پدیده بود ، تو دوربینا زل می زد
بین شقایق و هوا پل می زد
راست و دروغ ، می بافت به هم حسابی
اونم به اسم «کار انقلابی »!
ببین حالا عاقبتش چی شده
افتاده و حسابی خاکی شده
از زور تنهایی و وقت کافی
کارش شده تو خونه ، قالیبافی !
در عوض این طرف ، تو محمود شدی؟
هاله نور ندیده ، نابود شدی؟
برادرم ، گاز انبرو ولش کن
یه خرده هم نیگا به حاصلش کن
ما نمی خوایم که یک شبه دود بشی
تو باقری ، حیفه که محمود بشی !
محمدحسین روانبخش