حکایت سیب زمینی سابق و آرد امروز

رئیس نیست؛ ولی احمدی نژادی های دو آتشه، رئیسی دیگر پیدا کرده اند که دور و برش را پر کنند، ستاد برایش راه بیندازند ، پول هم که گفته نداره ولی اگر شد برایش سیب زمینی مجانی توزیع کنند ؛ فقط باید حواسشان باشد که خدای ناکرده، زبانم لال کنسرت برایش نگذارند که مشکل خانوادگی پیدا می کند. تنها مشکل، این است که سر رئیس ستاد بودن دعو است و هر روز اعلام می شود یکی از یاران احمدی نژاد رئیس ستاد است ؛ گویا بروبچ قرار گذاشته اند نوبتی ستاد را بچرخانند.
همه اینها در حالی است که رئیس سابقشان غریبانه ، با درخت و بقایی ، سه نفری تنها مانده اند . نزدیک ظهر بقایی را می فرستند سر کوچه (همان بقالی معروف محله شان ) که از آنجا گوجه بخرد ، بیاورد ، برای ناهار املت بزنند . بقایی رفت و بعد نیم ساعت ، بدون اینکه گوجه بخرد ، سراسیمه وارد شد و گفت: دکتر ، واقعا این چجه وضعیه ؟! بقالی محله شما گوجه را کیلویی 50 هزار تومان میفروشد ؛ ما داریم کجا می رویم ؟! درخت سرش را پایین انداخت و گفت: زحمتش را ما میکشیم ، زور میزنیم ، بار می دهیم ، اونوقت سودش را دیگران می برند ؛ آخه گوجه فرنگی هم مگه کیلویی 50 هزار تومان میشه ؟! دکتر ، این جوری باشه ، رئیسی پیروز انتخابات است ! دکتر زبانش را بیرون آورد و لبش را تر کرد و گفت : نه به نظرم حمید رفته قیمت گوجه سبز را گرفته ! بقایی گفت: آره اتفاقا گوجه هاش ریز و سبز بود ؛ از کجا فهمیدی دکتر ؟! درخت گفت: حمید جان ، هنوز هم به دکتر الهام میشه ، فقط نامه دکتر به بوش که الهام نبود ! احمدی نژاد دستی به سرو شاخ درخت کشید و گفت: ممنونم ، گفتی الهام ، یاد غلامحسین افتادم ، اون کجاست؟! درخت گفت: اون بنده خدا گرفتاره ، همسرش داره دنبال یک معجزه جدید می گرده ، وقت نداره کارهای خونه رو انجام بده ، غلامحسین خانه داری میکنه !
درخت این را گفت و بلند شد برود آشپرخانه که سیب زمینی آب پز درست کند ؛ هنوز چند تا گونی سیب زمینی از سال 88 کنج آشپرخانه شان برای روز مبادا مانده است ! احمدی نژاد رو کرد به بقایی و گفت: جلوی درخت نمی خواستم آبرویت را ببرم ، ولی تو کاندیدای ریاست جمهوری ما هستی ، آخه هنوز فرق گوجه سبز و گوجه قرمز را نمی دانی ؟! بقایی گفت: دکتر ، من هنوز خیلی چیزها نمی دانم که باید در محضر شما بیاموزم ! دکترگفت: ببین این بحث گوجه سبز و گوجه قرمز وقتمان را گرفت ؛ الان اگر دولت دست ما بود طی همین مدت حداقل 200 تا مصوبه داشتیم !
بقیه احمدی نژادی ها در ستاد رئیس تازه شان داشتند حلوا می خوردند ؛ رئیس جدید گفته بود پول نداریم ، فقط آرد مجانی هست ؛ بروبچ هم حلوا پخته بودند و می خوردند !