یکی از محورهای اصلی انتقادات از مرحوم هاشمی اشرافیگری وی بود. یعنی عدهای با ادعای اینکه آن مرحوم زندگی اشرافی دارد به او اعتراض میکردند. البته برخی دیگر نیز پا را فراتر گذاشته و گفته بودند هاشمی نه تنها زندگی اشرافی داشت حتی زندگی اشرافی را به مسئولان توصیه میکرده است. به هرحال این ادعا سبب شده بود که عدهای میگفتند سبک و رویکرد جدیدی که هاشمی توصیه میکند قرابتی با انقلاب اسلامی و شعارها و زندگی امام خمینی ندارد.
هنوز هم این ادعا مطرح میشود هرچند که بعد از فوت ناگهانی هاشمی و تبدیل منزل وی به موزه، عدهای از طرفداران وی اعلام کردند حالا که جزئیات بیشتری از زندگی آن مرحوم در مقابل دیدگان جامعه قرار گرفته بیش از پیش مشخص و مبرهن شده که هاشمی زندگی اشرافی نداشته و ادعای مخالفان وی از ابتدا نیز باطل بوده است.
به هر روی علیرغم تمام دفاعیات و توجیهات طرفداران هاشمی، کماکان هربار که نام آن مرحوم مطرح میشود داغ دل مخالفان هاشمی تازه شده و به نقد اشرافیگری وی میپردازند. اما چند روز قبل ویدئویی در شبکههای اجتماعی منتشر شد که به نوعی تکرار همان سخنان هاشمی البته با ادبیات دیگر بود. پناهیان از جمله روحانیون اصولگرا که سخنان وی همواره بازتاب زیادی دارد خطاب به افراد مذهبی گفته بود: «بقاء اسلام و مسلمین به این است که پول در دست کسانی باشد که حق را میشناسد. آخر الزمان مردم برای حفظ دینشان نیاز به پول دارند.» براساس گزارش سایت جماران، علیرضا پناهیان ادامه داده بود: «بچه مذهبیها باید عرضه داشته باشند و پول در بیاورند. نگویند من چون بچه مذهبی هستم بهم شغل بدهید؟ این شد زندگی؟»
این سخنان از آن جهت عجیب است که طرفداران علیرضا پناهیان جزو طبقهای از جریان اصولگرا هستند که سالهای سال هاشمی را به خاطر اشرافیگری نقد میکردند. البته این نقادیها با زبانی بسیار تیز و تند انجام میشد.
نکته جالب توجه آن است درحالی پناهیان بچه مذهبیها را به ثروت اندوزی هدایت میکند که این گروه حتی زمانهایی که در دولت متبوعشان فیشهای نجومی منتشر میشد باز هم این موضوع را گردن هاشمی و ادعای اشرافیگری وی میانداختند. استدلالشان بر دو پایه استوار بود. اول اینکه این فیشها ثمره همان صحبتهای هاشمی در آن خطبه معروف است. و ثانیا اگر مقامی فیش حقوقی نجومی داشته بدتر از آن نیست که پدر معنوی یک جریان همه را به زندگی اشرافی تشویق میکرده است!
ماجرای خطبه هاشمی چیست؟
آبان ماه 1369 هاشمی رفسنجانی، رئیسجمهور وقت و امام جمعه موقت تهران، در خطبههای نماز جمعه، از «مانور تجمل» میگوید. منظور او از «مانور تجمل»، توجه به ظواهر زندگی اجتماعی و پرهیز از زندگی فقیرانه و درویش مسلکانه بود. هاشمی، برای گفته خود، از صدر اسلام دلیل آورد. او میگوید: «پیامبر اسلام (ص) برای هر یک از زنان خود، منزل جداگانهای داشت. درحالیکه دیگران از چنین امتیازی بیبهره بودند.»
مقصود هاشمی از این بیان، برشمردن اهمیت به ظاهر، بخصوص از سوی منتسبان به حکومت بود. او در آن روز از «زهد فروشی» نیز گفت و کسانی را که با ظاهر نامناسب خود، ادعای سادهزیستی میکردند، به باد انتقاد گرفته و تلویحاً از حزباللهیها خواست تا اندکی به وضع ظاهر خود برسند. منطق هاشمی در این فقره این بود که ایران به عنوان ام القرای ممالک اسلامی و جمهوری اسلامی به عنوان یگانه نظام دینی، نباید اثری از فقر و فلاکت در خود داشته باشند.
وی در بخشهایی از خطبه نماز جمعه درباره مانور تجمل میگوید: «نمازهای جمعه اگر بخواهد منظره اسلامی داشته باشد، باید مردم که میآیند، بهترین لباسهایشان را و عالیترین حالت آرایشی در همان سطحی که در زندگیشان هست. داشته باشند. اصلاً باید مانور تجمل باشد نه تجمل فوق حساب، آن زیباییهایی که هست، خوب الان اینگونه نیست.»
هاشمی و زندگی تجملی
همانطور که ذکر شد سالهاست که جریان مخالف هاشمی از زندگی اشرافی و تجملی هاشمی میگوید. در این راستا مطالب و نطقهای زیادی منتشر شده است. برای نمونه سایت خبری مشرق تابستان 1395 در مطلبی در این خصوص نوشته بود: «با مرور خاطرات روزنوشت هاشمی که طی سالهای گذشته منتشر شده است، بر ما ثابت میشود که نوع مدیریت هاشمی در دوران ریاست جمهوری و قبل از آن به صورت تجملی و بسیار پرهزینه بوده است. بارها و بارها مشاهده میکنیم که به خاطر بهانههای سطحی به افراد سکههای طلا اهدا میشود و موارد دیگری که در ادامه مشاهده میکنید:
استفاده از کاخهای شاه برای تفریح: قرار گذاشته بودیم برای استراحت با آقای موسوی اردبیلی به نوشهر برویم. آقای میرحسین موسوی گفتند که آنجا محل دنجی هست. بخشی از اعضای خانواده با ما بودند. معلوم شد بخشی از باغ کاخ شاه است. بچهها را به تماشای هتل انقلاب – هایت سابق – بردند؛ میگفتند خیلی مجلل است.
ساخت سونا برای رفع کمر درد و خستگی هاشمی: در ساختمان نهاد [ریاست جمهوری] یک حمام کوچک سونا و بهداشتی برای معالجه درد کمر و رفع خستگی درست کردهاند. بخشی از آن برای استفاده آماده شده است. بیاثر نیست.
سفر به کیش در دوره جنگ برای اغفال دشمن: برای رد گم کردن و اغفال دشمن قرار شده به کیش و بندرعباس برویم. هواپیمای 707 تانکر نیروی هوایی از تهران آمده بود. فاطی، فائزه و بچههایشان و خانواده دائیشان هم آمده بودند. بهسوی جزیره کیش پرواز کردیم و ناهار را در هواپیما خوردیم. ساعت چهار و نیم وارد کیش شدیم. استقبال رسمی انجام شد و مصاحبه مختصری کردم و به ویلای اقامتگاه آمدم.
یکی از وسایل نقلیه خاندان هاشمی در دوران ریاست جمهوری: «با هلیکوپتر به سد لتیان آمدیم. بچهها هم تا ظهر کمکم رسیدند. مهدی و فاطی نیامدند. هوای خوبی دارد. عصر همراه بچهها، خواستم اسکی روی آب یاد بگیرم. کمی دنبال قایق کشیده شدم. بدنم آمادگی برای چنین ورزشی ندارد. گرچه آسان است.
آب لتیان پایینتر از سطح آن در سال گذشته است. یک نفر چینی پیشبینی کرده است که ساعت 8 امروز زلزلهای به قدرت 8/6 ریشتر در تهران روی خواهد داد. به همین خاطر بسیاری از مردم از تهران سفر کرده یا از خانه بیرون رفتهاند. آمدن ما به لتیان هم بیارتباط با این نیست. گرچه خودم اصلاً قبول ندارم فقط به خاطر بچهها آمدم.
بردن اقوام و فامیل به سفرهای داخلی و خارجی: (چهارشنبه 12 تیر 1364، سفر به چین و ژاپن) مهدی را بیدار کردم که صبحانه بخورد و با بچهها دنبال کارش برود. حسن فرزند احمد آقا هم مثل بچههای من _ یاسر و مهدی _ همراه ما بود. مصاحبه رادیو و تلویزیونی درباره نتایج سفر نمودم. عفت و همراهان نرسیده بودند، مقداری معطل شدیم. غروب رسیدند.
حاتمبخشی از بیتالمال به فرزند جهانگیری: (اسحاق جهانگیری پس از دو دوره حضور در مجلس شورای اسلامی از حوزه انتخابیه جیرفت، در مجلس چهارم ناکام شد و پس از آن روانه استانداری اصفهان شد تا جایگزین غلامحسین کرباسچی شود. هاشمی رفسنجانی در سفر استانی خود به اصفهان در دیماه 1371 اینگونه از هدیهاش به فرزندان اسحاق جهانگیری یاد میکند): معاونان استانداری آمدند و کمک خواستند. نیروهای انتظامی و حفاظتی که در حفاظت سفر کار کردند، آمدند؛ از آنها تشکر کردم. خانواده استاندار آمدند. احوالپرسی کردم و به بچههایش سکهای دادم. برای سفرم، آینه و قرآن گرفتند.
آیا منتقدان هاشمی منتقد پناهیان میشوند؟
هاشمی دیگر نیست اما مخالفان وی کماکان او را متهم به اشرافیگری میکنند و به نوعی هر خبطی هم رخ میدهد میگویند پایهگذار آن رفسنجانی بوده است. اکنون این پرسش را باید از مخالفان هاشمی پرسید آیا این سخنان پناهیان همان سخنان هاشمی برای توصیه به ثروت اندوزی نیست؟ اگر هست _که هست_ چرا تاکنون در این باره موضعی نگرفتهاند؟ برفرض هم که مدعی شوند این دو متفاوت است. اگر این ادعا را بپذیریم خود اصل سخنان پناهیان با ارزشهای جریان اصولگرا آیا همخونی دارد؟