۱- اختلافات ایران و عربستان صعودی به پیش از انقلاب اسلامی ایران باز میگردد. این دو کشور در آن زمان بابت موضوعات فرهنگی و تاریخی، مسائل مذهبی، تلاش دو کشور برای ایفای نفش موثر در رهبری جهان اسلام، رقابتهای نفتی، رهبری اوپک، رقابتهای منطقه ای و سیادت بر خلیج فارس و برتری ژئوپولتیک و هژمونیک در منطقه با هم رقابت و اختلافات جدی داشتند.
۲- بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران این اختلافات شکل ویژه تری به خود گرفت. مباحث مربوط به صدور انقلاب، قرار گرفتن عربستان در جبهه غربی بر علیه ایران، حمایت سعودی ها از صدام حسین در جنگ تحمیلی ۸ ساله بر علیه ایران، کشتار حجاج ایرانی در سال ۱۳۶۶، نقش عربستان در مواضع ضد ایرانی اتحادیه عرب، تشکیل شورای همکاری خلیج(تا ابد فارس) با هدف مقابله با ایران و اتخاذ مواضع ضد ایرانی و اعلام موضع بر علیه تمامیت ارضی ایران خصوصا در مورد جزایر ایرانی خلیج فارس، حمایت از گروه های تروریستی تجزیه طلب ضد ایران بالاخص در سیستان و بلوچستان و خوزستان و کردستان، حمایت از سازمان تروریستی منافقین (مجاهدین خلق) حمایت از تحریمهای نفتی ایران و تامین نفت جایگزین نفت تحریم شده ایران، تخاصم شدید در پرونده های سیاسی و امنیتی منطقه مانند عراق و سوریه و لبنان و بحرین، حمایت مستقیم از داعش، جنگ یمن، تخاصم رسانه ای سنگین و تشکیل رسانه های ضد ایرانی مانند ایران اینترنشنال و... حمایت ایران از شیعیان عربستان، نزدیکی سعودی ها با نئوکانها در آمریکا و اتخاذ مواضع شدید ضد ایرانی و تلاش برای تحریم بیشتر ایران و حمله نظامی به ایران و یا کشاندن جنگ به داخل ایران، رقابت های تسلیحاتی و... باعث تشدید این رقابت و تخاصم شد.
۳- حادثه منا و اعدام شیخ نمر باقر النمر روحانی شیعه عربستانی و حمله به سفارت عربستان سعودی در تهران و کنسولگری این کشور در مشهد که منجر به قطع روابط دیپلماتیک دو کشور با یکدیگر شد این تنش ها را به اوج رساند و لفاظی های دو کشور بر علیه یکدیگر شکل علنی تر و تندتری به خود گرفت.
۴- جنگ عربستان و ائتلاف هم پیمان آن با یمن و حمایت ایران از انصارالله یمن و گرفتار شدن و ناکامی سعودی ها در باتلاق یمن وضعیت روابط پر تنش این دو کشور را در شرایط پیچیده تری قرار داد و حمله سنگین پهپادی یمنی های مورد حمایت ایران به تاسیسات نفتی آرامکو و قطع موقت تولید نفت عربستان و انفعال دولت آمریکا در این بحران زنگ خطری جدی برای عربستان بود.
۵- ایران و عربستان با میانجیگری چین در اسفند ۱۴۰۱ بعد از چندین سال قطع رابطه دیپلماتیک و پس از مدتها مذاکرات محرمانه و رسمی و غیررسمی توافقنامه عادی سازی روابط را امضا کردند اما این توافق صورت گرفته شده را هرگز نباید به معنای از بین رفتن اختلافات عمیق و دیرینه دو کشور در نظر گرفت. ایران و عربستان در واقع توافق کردند تا به قطع روابط دیپلماتیک خود پایان داده و بسترهای لازم برای فعال شدن دیپلماسی را ایجاد نموده سطح تنش موجود را کاهش داده و به لفاظی های تند بر علیه یکدیگر خاتمه دهند.
۶- تمامی آگاهان به حوزه روابط بین الملل به خوبی واقفند که این توافق هرگز به معنای نزدیک شدن دیدگاه های دو کشور به یکدیگر نبوده و البته کاهش تنشها نیز بسیار شکننده خواهد بود.
۷-نکته مهم و اساسی در روابط بین الملل آنجاست که سیاست تنش زدایی و گسترش دیپلماسی اگرچه ضروری به نظر میرسد اما این رویکرد زمانی مطلوب خواهد بود که تضمین کننده منافع ملی ایران بوده و در وضعیت برد برد قرار داشته باشد.
۸- نجات سعودی ها از باتلاق چندین ساله جنگ یمن، ایجاد فرصت چانه زنی بهتر با آمریکایی ها برای سعودی ها، بهبود وضعیت سیاسی و امنیتی عربستان در منطقه و عادی سازی پرونده های امنیتی این کشور، ایجاد تعادل در روابط خارجی عربستان و بهبود وضعیت سیاسی و امنیتی این کشور برای جذب سرمایه گذاریهای خارجی مهمترین دستاورد سعودی ها از توافق با جمهوری اسلامی ایران و برقراری مجدد روابط دیپلماتیک با این کشور بوده است.
۹- در طرف مقابل اما اگر چه کاهش تنشها مطلوب به نظر میرسد اما همچنان مواضع عربستان در پرونده های اختلافی و دستاوردهای ایران از این توافق در هاله ای از ابهام قرار دارد. و تا کنون تغییر رویکرد جدی در رفتار عربستان مشاهده نشده و تلاش عربستان برای عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی، ادامه فعالیت شبکه سعودی صهیونیستی اینترنشنال و حمایت مادی و معنوی مستقیم و غیر مستقیم عربستان از جریانات ضد ایرانی و دادن بیانیه های ضد تمامیت ارضی ایران همچنان ادامه دارد. رفتار زننده و سیاسی اخیر تیم الاتحاد عربستان در اصفهان علی رغم رویکرد سازنده جمهوری اسلامی ایران که قطعا با هماهنگی مقامات سیاسی این کشور رخ داد آخرین نمونه از این اقدامات است. > BABA: ۱۰- نتیجه گیری گلی: سیاست کاهش تنش با همسایگان خصوصا عربستان صعودی سیاستی مطلوب است اما حجم اختلافات جمهوری اسلامی ایران و عربستان و تضاد منافع دو کشور علاوه بر ریشه های تاریخی به قدری متنوع و بالاست که هرگز نمیتوان انتظار نزدیکی واقعی و همگرایی دو کشور در آینده نزدیک را داشت. در این میان دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی باید ضمن دنبال کردن برنامه ها و اهداف خود، هوشیار باشد تا برقراری روابط دیپلماتیک و کاهش تنشها نه صرفا یک فرصت تنفس برای سعودی ها و ایجاد فرصت بازی با کارت ایران برای آنها بلکه زمینه ای برای کسب منافع ملی بیشتر برای ایران و حل متقابل برخی پرونده های موجود در دو کشور بوده و طرف سعودی نیز خود را ملزم به پاسخ متقابل به رفتار ایران بداند و آگاه باشد که کارتهای ایران پس از توافق عادی سازی روابط هرگز محدود نبوده و این جاده ارتباطی هرگز نمیتواند یک طرفه باشد و استمرار رفتار پیشین میتواند منافع این کشور را به خطر انداخته و پنجره های دیپلماسی را محدود نماید.