روز خبرنگار در ایران همواره مناسبتی در جهت تکریم اهالی رسانه نگریسته میشود. در چنین روزی است که خبرنگاران و روزنامهنگاران مورد تشویق و تمجید مسئولین جمهوری اسلامی قرار میگیرند این در حالی است که اهمیت کارکردی رسانه برای کارگزاران مورد توجه قرار نگرفته است.
شکی نیست که اقتدار ایران در حوزههای سخت امنیتی و نظامی آنچنان مستحکم است که قابلیت آزمایش توسط رقبای منطقهای و فرامنطقهای ندارد اما جمهوریاسلامی در حوزه قدرت نرم به شدت آسیبپذیر است. مساله اینجاست که مفهوم قدرت POWER به شدت تحتالشعاع قدرت نرم قرار گرفته است. در دکترین کلان آمریکا، جنگ روانی و رسانه به عنوان رکن چهارم اقتدار ایالات متحده محسوب میشود. پیوست رسانهای در واشنگتن آنچنان اهمیت دارد که جوانب رفتار رسمی و غیر رسمی آمریکا را تحتالشعاع قرار میدهد.
رسانهها در هرجای دنیا این توانایی را دارند؛ آنچنان وضعیت خرد و کلان را متشنج کنند که امنیت ملی یک کشور مورد تهدید کشنده قرار بگیرد یا آنچنان امید ایجاد کنند که یک ملت برای یک هدف بزرگ و ملی فداکاری کنند. در جریان انقلابهای مخملی آمریکا به خوبی توانست از رخنه رسانه استفاده کند اما این رفتار دولتها هدف بود که با نگرش شورویایی زمینهساز فروپاشی شدند.
در جریان انقلاب آبی و انقلاب نارنجی اوکراین، رسانههای عمدتا حاکمیتی در موقعیتهای بحرانی زمینه را برای عملیات تهاجمی و ایجاد جذابیت رسانههای غربی فراهم میکردند. اقدام برای دیکته کردن بدیهیترین موضوعات منجر به رویگردانی رادیکال افکار عمومی شده بود؛ بنابراین قدرت نرم رسانه معادلات سخت را تحت تاثیر قرار میدهد.
متاسفانه در ایران اسلامی، برخی از کارگزاران نظام به مقوله اطلاعرسانی نگاه سخت و امنیتی دارند. دستهبندیهای سیاسی چپ و راست هم مصیبتی است که تبعات این نگاه را تشدید میکند.
مدیران عمدتا پارکینگی در رسانهها مصیبتی هستند که فارغ از جناحبندیهای متداول، نگاه سیاه یا سفید را دیکته میکنند. دو قطبی رفتاری رسانه در کنار «خودمحوری رسانهای» منجر به از دست رفتن مخاطب خاکستری یا فروپاشی جامعه مخاطبین میشود. در نگاه برخی مدیران رسانهای مساله «اقناع افکار عمومی» به هیچ عنوان مورد توجه قرار نمیگیرد. ماهیت رسانه به دلیل آنکه ذهنی و انتزاعی است در بسیاری از موارد مورد توجه قرار نمیگیرد؛همین مساله منجر به تحمیل هزینههای گزاف به جامعه و حاکمیت میشود.
رسانههای یکجانبهگرا بستر ساز رخنه رسانههای معاند و ارائه روایت توسط آنها میشود؛ نقد به روایتگری مسالهای است که مقام معظم رهبری هم مشخصا به آن اشاره کردهاند.
نیروهای متخصص حوزه رسانه قربانیان نگاه یکجانبهگرایانه هستند. بیاعتنایی به نخبگان حوزه رسانه منجر به حذف یا رانده شده آنها میشود. در شرایطی که وضعیت معیشت خبرنگاران زیر خط فقر است؛ کوچ اهالی رسانه به روابط عمومیهای عمدتا دولتی یک فاجعه خاموش است.تبدیل نیروهای متخصص مطالبهگر به مدیر روابطعمومی ، تبدیل طلا به مس است.
از طرفدیگر، اگرچه آمار مهاجرت نخبگان حوزههای مختلف پای ثابت خبرهاست اما تبعات مهاجرت اهالی رسانه به دیار فرنگ تبعات ناخوشایندتری دارد.
ذیل وضعیت دردناک رسانههای ایرانی، میزان ورودیهای رشتههای مرتبط با رسانه نشان میدهد که اقبال گذشته وجود ندارد که این مساله هم ریشه در موضوع اقتصاد رسانه دارد. به موازات این موضوع، دانش رسانه در ایران بهروز نبوده و رسانهها هم اقدامی در جهت مدرنسازی تولید متحوا انجام نمیدهند.
اهمیت استراتژیک هزینه و فایده در رسانه آنچنان جدی است که غفلت در این حوزه منجر به تبعات ناخوشایندی میشود. در جنگ نرم تغییر الگوهای رفتاری و پارادایمهای اقتدار حاکمیت به مرور تضعیف یا تثبیت میشود اما نتیجه آن با فاصله زمانی در کف جامعه به وضوح مشاهده میشود.