با نگاهي به سرانجام نظامهاي سياسي و حکومتهايي که مصرانه در جهت حيات خود آن هم تنها در چارچوب و به مدد تئوريهاي اوليه و اساسي خود کوشيدند و از سير تحولات جامعه غافل ماندند به اين مهم ميرسيم که حکومتهايي که درگير حفظ تئوري شدند و به اشتباه حيات خود را در گرو حفظ و بقاي تئوري آن هم بدون کمترين تغيير و اصلاح دانستند و اين تفکر در برخي موقعيتها و گروهها با کمي دگم انديشي منجر به اين ذهنيت شد که حراست از خط به خط تئوري بر دوام حکومت اولويت دارد، اکثرا دچار فروپاشي شدهاند، آن هم تئوريهايي که توان پاسخگويي به شرايط جديد و موقعيتهاي روز جامعه را نداشتند و هرچه زمان سپري ميشد ناتواني آن در مواجهه با دغدغهها و چالشها آشکارتر ميشد که به طور مشخص ميتوان از حکومتهاي بلوک شرق و نظامهاي درگير مکاتب ايدئولوگ ياد کرد. امروزه شرايط اقتصادي و فشارهاي منبعث از آن ناخواسته جامعه را با اين سوال مواجه ميکند که چرا و به چه دليل در اين موقعيت قرار گرفتهايم؟
در نظام مردمسالاري، حاکمان و مسئولين نشان دادهاند که در موقعيتهاي حساس و مهم ميتوانند تفسيري جديد و پويا از اصول و پايههاي حکومت و ارزشهاي اوليه استخراج و ارائه کند که منطبق با نيازهاي روز جامعه همچنان کارآيي و سودمندي تئوري نمايان شود، امروز هم لازمه برونرفت از اين شرايط و اميدبخشي به جامعه، پوستاندازي اصول و ارزشهاي تئوري حکومت براي تامين دغدغهها و خواستهاي به روز جامعه است. يعني تفاسير نو و تازه از منابع و مراجع مربوطه، که نمونههاي زيادي در طي اين چند دهه ميتوان نام برد. براي نمونه تفسير جديدي که از احکام ربا شده و نهايت منجر به سامان بخشي ضوابط بانکي شد. در همين راستا و مرتبط با شرايط روز ميتوان شعار نه شرقي نه غربي را در اين دهکده جهاني اين طور تفسير کرد که لازمه پيشرفت و توسعه، تحکيم ارتباطات و به کارگيري همه ظرفيتهاي موجود در اين دهکده براي تأمين منافع ملي است. درواقع بايد از ظرفيتهاي ياريرسان در هر کجاي دنيا بدون توجه به جهتها و فرعيات و درنهايت اختلافات بهره گرفت. يعني حضور در نقطه نقطه جهان براي دريافت همکاري در پيشبرد منافع ملي و توسعه و قدرتمندسازي جمهوري اسلامي در تأمين نيازهاي جامعه خود، و شايد بهتر باشد مفهوم اعتدال در ارتباطات و حفظ استقلال از اين شعار مهم استنباط شود، و اين لازمه برونرفت از اين موقعيت نابسامان سياسي – اقتصاديست؛ يعني به تعبيري در گام اول احياي برجام يا هر موافقتنامهاي با محوريت بازگشايي مسيرهاي تعاملات سازنده و شکستن تحريمهاي شکننده و ابطال پيمان دارالندوه (عهد مشرکان عليه مسلمانان) و مهمتر اينکه در اين وضعيت که غم نان به سرعت در حال پيشي گرفتن از ساير دغدغههاي جامعه است و تا اينجا هم مشخص شده که اين چنين دور زدن تحريمها هم نقش بسزايي در مرتفع کردن مشکلات معيشتي جامعه نداشته و ندارد. تلختر اينکه شاهد مهاجرت بيش از پيش اقشار جامعه هستيم. اقشاري مفيد همچون قشر پرستاران و پزشکان که در حال حاضر هم از کمبود آنها کشور درحال آسيب است، اين مهاجرتها گواه ميزان مشقت و سختي در مسير زندگي است چراکه ترک وطن و تحمل غربت خوشايند هيچ انساني نخواهد بود. بنابراين امروز لازمه حفظ اميد در جامعه و نجات نشاط، نرمش در نگرشها و اصلاح به نفع پويايي بينشهاست. بنابراين همانطور که در اين شرايط دغدغه نان براي جامعه در اولويت قرار دارد، مسئولين هم به اين خواسته تمکين کنند و در مذاکرات و چيدمان اولويتها و منافع، لحاظ کنند تا متن فداي حاشيه نشود. نکته مهمتر اينکه در اين موقعيت و شرايط، مردم و خصوصا قشر آسيبپذيرتر خواهان حفظ غل غل قوري و ديگ روي اجاق هستند و نه چيز ديگر. همين طور به عقيده نگارنده در اين موقعيت، گروهي که باعث شکست شود قطعا بيشتر در يادها خواهد ماند تا گروه يا کسي که مسبب پيروزي شود؛ همچون کسي که با زدن گل به خودي باعث سقوط و حذف تيم ميشود تا کسي که با گل زدن به حريف مسبب پيروزي شود. در آخر هم بيتي از احمد شاملو نکته پاياني باشد: از انساني که تويي قصهها ميتوانم کرد، غم نان اگر بگذارد.