در اردیبهشت سال ۱۳۷۶ چند نفر را دیده بودم که در مکانهای مختلف، پوسترهای تبلیغاتی حجت الاسلام سید محمد خاتمی را بر روی دیوارها نصب میکردند. از هر کدام از آنها بطور پراکنده سوال کردم: آقای خاتمی را میشناسید؟ تقریبا همهشان پاسخ دادند: نه! سوال کردم: شما که نمیشناسید چرا برایش تبلیغ میکنید؟ گفتند: از اوضاع خسته شدیم؛ شنیدیم اگر خاتمی بیاید اوضاع تغییر خواهد کرد و بهتر خواهد شد .البته آن افراد را نمیشناختم که در پایان ریاست جمهوری خاتمی سوال کنم آیا خواستهتان تامین شد یا نه؟
اکنون بعد از ربع قرن از آن تاریخ، متولدین دههای هفتاد و هشتاد در روزهای اخیر اعتراضاتی کردند و در بعضی شهرها با درگیریهایی همراه بود؛ اگر چه اکنون از جو سنگین روزهای قبل کاسته شده است. سوالی که مطرح میشود: آیا استقرار آرامش، آرامش قبل از طوفانهای بعدی است؟ یا آرامشی واقعی است که درگیری و تشنج تکرار نخواهد شد؟
به نظر نگارنده، اگر مسئولین نگاهی عمیق و ژرف به عملکرد خود در چهل سال اخیر بیندازند و در پی اصلاح اشتباهات بر آیند و از تکرار آنها جلوگیری کنند قطعا آرامشی پایدار برقرار خواهد شد و اگر بخواهند به فروخفتن فعلی اعتراضات دل خوش کنند و از خطا و اشتباهات و اشکالات چشم بپوشند و مسئولین را مبری از هر خطا و گناه و لغزش بدانند و در پی اصلاح امور بر نیایند چند وقت دیگر و به علتی جدید اعتراض دیگری ایجاد خواهد شد. از نظر نگارنده، اهم نکاتی که از طرف مسئولین باید به آنها توجه شود به قرار زیر است:
۱- اقتصاد و بهبود معیشت: مهمترین نکته، بهبود شرایط سخت اقتصادی است؛ روز به روز فشار مشکلات اقتصادی در قالب تورم و گرانی بر اقشار متوسط و فرودست و حقوق بگیران بیشتر میشود. بطوریکه هر از گاهی با افزایش تورم بر تعداد خانوادههای زیر خط فقر افزوده میشود. جوانان و نوجوانان، این وضیعت ناگوار و فقر را با تمام وجود در محیط خانواده لمس میکنند و همین مسئله سبب میشود تا روحیه طغیانگری پیدا کنند و وقتی در کنار وضعیت نابسامان و اسفناک اقتصادی خانواده، از اختلاسهای کلان و فسادهای مالی مسئولان در دستگاه حکومتی و دولتی مطلع میشوند بر طغیانگریشان افزوده میشود. از اینرو حکومت باید برای حل معضل اقتصادی فکر اساسی بکند.
۲- بیکاری و ناامیدی از آینده: بیکاری از معضلات بزرگ برای نسل جوان است. نامشخص بودن وضعیتشان در آینده، سبب میشود این نسل، آیندهاش را تیره و تار ببیند و کل نظام را مقصر این وضعیت قلمداد کند و به مخالفت بر خیزد. نظام باید فکری اساسی برای اشتغال بکند.
۳- رسانه ملی: صدا و سیما به خاطر پخش برنامههای بی کیفیت و خسته کننده و ملال آور و کلیشهای و فرمایشی، محبوبیت و مطلوبیتی در بین اکثریت جامعه به خصوص نسل جوان ندارد و هر روز تعداد بینندهها و شنوندههای آن کاهش پیدا میکند و عملکردش طوری است که تعدادی اندک به گفتههایش باور دارند . رسانه ملی باید از این وضعیت و روند که برنامههایش یکسویه و یک بعدی و اخبارش در بسیاری از مواقع غیر قابل باور است خارج شود و فضا را بازتر کند .راستگویی در انتقال اخبار بر اطمینان به صدا و سیما میافزاید .
۴ - فضای هنری و ورزشی: این فضا در کشور بسته و تنگ است. علاوه بر این که بخشی از جامعه علاقمندند به کنسرت بروند در بسیاری از شهرها اجازه برگزاری کنسرت نمیدهند و اگر هم اجازه صادر کنند گاهی در روز برگزاری لغو میشود! به این ترتیب، بدبینی شدید به همه مسئولین فرهنگی ایجاد میشود . این فضا به قدری تنگ است که، هنوز بعد از چهار دهه آلات موسیقی در سیمای جمهوری اسلامی نمایش داده نمیشود و شنونده محکوم است فقط صدا را بشنود! همچنین زنان حق ورود به استادیومهای ورزشی را ندارند و اگر فشارهای فیفا نباشد مسئولین همچنان با آن مخالفت میکنند .
۵ - مدیران نالایق: از ابتدای انقلاب و خصوصا دو دهه اخیر بسیاری از اشخاصی که به مدیریتهای خرد و کلان کشور منصوب شدند فاقد تجربه کافی مدیریتی و سعه صدر و دانش و آگاهی لازم هستند و بعضا به خاطر روابط خانوادگی و دوستی و آشنایی با مقامات یا فعالیت در ستادهای انتخاباتی نامزدهای ریاست جمهوری یا مجلس شورای اسلامي منصوب شدند. قطعا عملکرد این افراد بر نارضایتی عمومی میافزاید. شایستهسالاری مطلق در جامعه ما در حد نسبی لازم است .
6 - سیاست خارجی: فعال بودن دستگاه دیپلماسی از مزیتهای هر کشوری است ولی اگر از حد متعارف عبور کند و برای کشور هزینه بردار و بدون فایده لازم یا کم فایده باشد این ذهنیت را در آحاد جامعه بوجود میآورد که درآمدهای کشور به جای هزینه در داخل برای رفاه عمومی و معیشت مردم در خارج از مرزها هزینه میشود. در این صورت، به هزینه سنگین در سیاست خارجی معترض میشوند. امروز شاهد حساسیت جوانان در این مورد هستیم.
7- فضای باز سیاسی: در سالهای اخیر شاهد تنگتر شدن فضای باز سیاسی و گسترش بی رویه بازداشت منتقدین و نویسندگان هستیم. دولت باید با حمایت از احزاب و رسانهها فضای باز سیاسی ایجاد کند.
8- انتخابات: در سالهای اخیر تایید نامزدها برای انتخابات ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی و با حساسیت کمتر شوراهای شهر و روستا بسیار سخت و یکسویه بوده و حتی بعضی از وابستگان نظام که طی سالهای متمادی در مناصب حساس مشغول بودند نتوانستند مورد تایید قرار بگیرند. نتیجه این وضع، کاهش شدید شرکت مردم در پای صندوقهای رای و بی تفاوتی جامعه نسبت به انتخابات است که سبب میشود آنهایی که انتخاب میشوند فاقد وجاهت لازم باشند .
9 – افزایش برنامههای شاد: متاسفانه مراسمهای حزن انگیز و روزهای غم بیشتر از برنامههای شاد و روزهای جشن و سرور است. مردم و خصوصا نسل جوان بیش از بیش نیاز به برنامههای شاد دارند. طوری شده که این ذهنیت ناصواب در اذهان عمومی نقش بسته که اسلام یعنی یکپارچه غم و حزن و اندوه. درحالیکه برنامه شاد را به مفهوم بوالهوسی و هرزهگی نباید تلقی کرد. باید در این مورد تجدید نظر شود .
مواردی که در بالا به اختصار به آنها اشاره شد از نظر نگارنده اهم مواردی است که باید مورد توجه قرار بگیرد تا با عوارض غیر قابل جبران اقتصادی و روحی و اجتماعی و فرهنگی مواجه نشویم.