متاسفانه برخی مسئولان مملکت مدام و پیوسته درصدد توجیه و به تعبیری مالهکشی بر روی اشتباهاتشان هستند چنین رویه غلطی باعث شده است جامعه احساس بیدولتی و بیمسئولی کند. وقتی مسئولان مملکت ادعا میکنند دولت برآمده از ملت است در فضایی که احساسات جامعه به دلیل موضوعاتی مانند موضوع مرگ دلخراش مهسا امینی جریحهدار میشود چرا اکثریت مسئولان خود را رودرروی ملت به حساب میآورند؟ مگر مسئولان مملکت به صورت مستقیم و غیرمستقیم با رای مردم در مسند مسئولیت نیستند؟ پس چرا ادب و آداب نمایندگی ملت را به جا نمیآورند؟ متاسفانه یکی از نقطه ضعفهای مشهود برخی از مسئولان مملکت این شده است که اشتباهاتشان را نمیپذیرند و به تعبیری آگاهانه یا ناآگاهانه در نقطه مقابل مردم معنی و مفهوم پیدا کردهاند. این دوری و جدایی از ملت در فرآیند زمان هیچ سود و فایدهای برایشان نخواهد داشت.
مسئولان چه بپذیرند و چه نپذیرند فضای جامعه امروز ایران دو قطبی شده است این فضای دو قطبی در عرصههای سیاست، فرهنگ، مذهب و اقتصاد ملموس و مشهود است بنابراین اگر نسخه شفابخشی برای واقعیت موجود مملکت پیچیده نشود در گذر زمان آسیبهای جدی گریبان ملت و مسئولان را خواهد گرفت. مسئولان مملکت نباید اقلیت را مُشت نمونه خروار به حساب بیاورند وقتی واقعیت ایران امروز را، موافقان و مخالفان وضع موجود تشکیل دادهاند، نمیتوانند بدون در نظر گرفتن خواست و مطالبات هر دو قشر یعنی موافق و مخالف، حکمرانی قابل قبول داشته باشند.
نکته مهم اینکه ادبیاتِ غالب زیر پوست مملکت تغییر کرده و به تعبیری ادبیات غالب و متفاوت و البته اعتراضی شده است. بنابراین تا زمانی که مسئولان مملکت ادبیات غالب و متفاوت زیر پوست مملکت را به عنوان یک واقعیت بدیهی نپذیرند، چالشهای موجود و همچنین فاصلهها بیشتر خواهد شد. مسئولان باید متوجه باشند که اکثریت جامعه تربیت یافته قدرت اجبار زمان و فناوری و تکنولوژی هستند شاید چنین واقعیتی برای اکثریت مسئولان تلخ باشد اما قدرت اجبار زمان همه جوامع اینچنینی را به رشد و آگاهی نسبی رسانده است بنابراین تربیتیافتگی اینچنینی جوامع که در واقع محصول یک روند طبیعیست نباید حکمرانان را دچار ترس و استرس کند. آنان اگر نحوه مواجهه با چنین جامعه تغییر و تبدیلیافته را بیاموزند ناخودآگاه قد، قواره و مختصات ذهنی و فکریشان را متناسب با جامعه جدید میکنند و توامان خواست و مطالبات موافقان و مخالفان وضع موجود را در نظر میگیرند. بنابراین عدم انعطاف مسئولان در چنین فضایی که همه چیز آشکار شده است مشکلات را بیشتر خواهد کرد.
شاید قدرت پیشگیری و مهار وجود داشته باشد که دارد! اما چنین تاکتیکی فقط جامعه آشکار را تبدیل به جامعه پنهان میکند. بنابراین دردها و به تعبیری نارضایتیها همچنان در چنین فضایی موضوعیت آشکار دارد و با کوچکترین حادثهای بروز و ظهور پیدا میکند. فضا در چنین شرایطی به گونهای ست که باید مسئولان دست در دست مخالفان دانا بگذارند چرا که موافقان نادان بلای جان وضعیت موجود خواهند شد بنابراین نادانِ دوستها نقش زمین زننده دارند و دادههای تاریخی چنین گزارهای را به اثبات میرساند بر همین اساس ضربالمثل دشمنِ دانا بلندت میکند بر زمینت میزند نادان دوست، مصداقی برای برون رفت از وضع موجود است.