; ?>; ?> حزب و تحزب در ایران - مردم سالاری آنلاين
۰
يکشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۱۷:۱۹

حزب و تحزب در ایران

سید قائم موسوی
حزب و به تبع آن تحزب (به عنوان فرآیند فعل و انفعال حزبی) مفهومی وارداتی و دارای خاستگاه غربی و بویژه اروپایی(بریتانیا) است. حزب برای حیات حرفه ای دموکراسی دارای اهمیت بسزایی است. از حزب به عنوان چرخ دنده دموکراسی یاد کرده اند.
حزب و تحزب در ایران
حزب و به تبع آن تحزب (به عنوان فرآیند فعل و انفعال حزبی) مفهومی وارداتی و دارای خاستگاه غربی و بویژه اروپایی(بریتانیا) است. حزب برای حیات حرفه ای دموکراسی دارای اهمیت بسزایی است. از حزب به عنوان چرخ دنده دموکراسی یاد کرده اند.
«موریس دوورژه» احزاب سیاسی را از ضروریات دموکراسی جوامع انسانی در عصر حاضر می داند. در مقابل کسانی مثل «استروگورسکی» به عنوان اولین فردی که در اروپا تحقیق جامعی در مورد احزاب سیاسی داشته است، سرانجام به فرجام غریبِ مرگ بر حزب؛ زنده باد جامعه رسیده است. بسیاری حزب را از ملزومات حیات سیاسی می دانند، هر چند در خیلی از کشورها بدون تحزب نیز حیات سیاسی استمرار دارد. یا اگر حزب دارند صرفاً اسمی از حزب دارند مانند حزب بعث در عراق و سوریه. یا حزب کمونیست در کره شمالی. با این وجود و بدون تردید فقدان نظام حزبی مانع بزرگی در توسعه به صورت کلی و توسعه سیاسی به صورت اخص است.
بصورت خلاصه سه برداشت در مورد پیدایش احزاب وجود دارد. برداشت نهادی که کسانی مانند ماکس وبر و دوورژه به آن پرداخته اند و رابطه نزدیکی با «پارلمانتاریسم» و رویکردهای انتخاباتی دارد. برداشت دوم ماهیتی تاریخی –نزاعی دارد که حزب را فرمِ تلطیف یافته ی منازعه هایی می داند که در تاریخ اروپا استمرار داشته اند. لیپست و رکان در این دسته قرار دارند. در برداشت سوم پیدایش حزب از زاویه توسعه گرایی و گذار از سنت به مدرنیته مد نظر قرار می گیرد. نظریه پردازان سیاسی مانند آلموند، پاول و ساموئل هانتینگتن به این برداشت تمایل داشتند. در این تفسیر حزب می تواند عامل یا نتیجه توسعه قلمداد شود. با این وجود احزاب سیاسی از نقطه نظر ماهیت، ساختار و کارکرد با همدیگر متفاوت هستند. با نگاهی به طلیعه ی تشکیل احزاب و آغاز فعالیت حزبی در ایران و با توجه به اینکه نخستین احزاب بعد از مشروطه و در کانون مبارزات انتخاباتی مجلس بوجود آمده اند، پیدایش احزاب در ایران از خصوصیت نهادی برخوردار بوده است.
حزب، تشکل یا نهادی است متشکل از افرادی که دارای اشتراکات فکری و مشربی هستند و برای نیل به قدرت سیاسی با مکانیزم انتخابات فعالیت می کنند. ایدئولوژی واحدی نیز بر حزب حاکم است هر چند ممکن است قرائت های مختلفی در جریان باشد. در دنیای مدرن و بویژه کشورهای توسعه یافته حزب دارای کارکرد های مفید و ارزنده ای است. یکی از مهمترین این کارکردها، قاعده مند و سیستماتیک کردن عرصه کنش و واکنش های سیاسی است. در غیاب حزب، سپهر سیاسی از کنش گری نظام مند تهی است. حزب قادر است در میانه ی حکومت کنندگان و حکومت شوندگان روابط بهینه و ساختارمندی را ایجاد کند به گونه ای که از پیامدهای ناخواسته ی زمختیِ این روابط جلوگیری نماید. حزب با استفاده از مکانیزم آموزش اعضا، افراد آموزش دیده و با مهارت تحویل جامعه می دهد. حزب بواسطه دریافت اوامر حکومت و انتقال آنها به زبان ساده و عمومی در سطح جامعه نقش مثبتی در انعطاف فضای سیاسی بازی می کند.
حزب با دریافت خواسته و مطالبات متنوع، متعارض، متفاوت، پراکنده و غیرمتمرکز و بسته بندی کردن آن در قالب های پذیرفتنی از سوی حاکمیت، با ادبیاتی معقول، نقش مفیدی در تعامل مسالمت آمیز میان حکومت و مردم ایفا می کند.
حزب موجب ایجاد شفافیت و همچنین بوجود آمدن پروسه ی مسئولیت پذیری در حاکمیت می شود. احزاب اپوزیسیون، مانع از خطا و کج روی حکومت می شوند. حزب تنها نهادی است که به صورت رسمی برای نقد قدرت سیاسی، مشارکت در قدرت سیاسی و کسب آن فعالیت می کند و به رسمیت شناخته شده است.
در سیستم های فاقد نظام حزبی مستقل و توسعه یافته، نظام سیاسی از ویژگی های مسئولیت پذیری و پاسخگویی تهی است و اساساً ساز و کار مشخص و پروسه ی معینی برای پاسخگویی وجود ندارد.حزب با مقوله نهادسازی و وابستگی آن به استمرار، ناچار از پاسخگویی و اقناع افکار عمومی برای ادامه زیستِ سیاسی خودش است. حزب در جامعه پایدار می شود تا سلیقه های متنوع مردم را نمایندگی کند و مردم از پراکندگی و مشارکت پراکنده اجتناب کنند. با تحزب مردم از کشیده شدن به جذابیت های غیرحرفه ای و زودگذر مانند تعلق خاطر به سلیبیرتی هایِ کشتی گیر، کاراته باز و امثالهم مصون می مانند. حزب با ساختارمند کردن خواسته ها و تعینِ مطالبات موجب می شود فضای جامعه از توده گرایی فاصله بگیرد و با عقلانیتی که از راه آموزش در سطح نیروها و جامعه ایجاد می کند، مردم را از افتادن در دامِ شخصیت های پوپولیستی مصون می کند. برای مدیریت و تصدی مسئولیت بایستی فعالیت حزبی داشت، سیاستگذاری و سیاست ورزی دانست، قدرت و ضابطه های آنرا شناخت. حزب بواسطه ی اینکه در نظام، صاحب قدرت شود از هر کسی حمایت نمی کند، چرا که بایستی نسبت به عملکرد افراد مسئولیت و پاسخگویی داشته باشد. برای نمونه در کشور خودمان، اکنون بعد از هر دوره ی انتخابات ریاست جمهوری یا مجلس چه کسی پاسخگو است؟ اگر منتخبین از پروسه و فرآیند مشخصِ منبعث از نظام حزبی به مصادر امور می رسیدند، نیروها و جناح های سیاسی به سادگی نمی توانستند از زیر بارِ سیاست های غیرکارکردی نیروهای سیاسی شانه خالی کنند. واکنش نیروهای اصولگرا نسبت به پاسخگویی در مورد 8 سال ریاست جمهوری احمدی نژاد و همچنین عکس العمل اصلاح طلبان نسبت به حمایت از روحانی و بالتبع پاسخگویی نسبت به دوران ریاست جمهوری او، نشانگر خلاء بزرگ سیستم تحزب در کشور است.
در جامعه ای که تحزب به صورت حرفه ای و ساختارمند حضور دارند هزینه ی کادرسازی مدیران و آموزش نیروها برای تصدی مسئولیت های کلان بر عهده ی احزاب است ولی در جوامع فاقد نظام حزبی این سعی و آزمون و خطا بر دوشِ مردم تحمیل می شود.
در ایران تا قبل از جنبش مشروطه حزب معنا و مفهومی در ساحت جامعه و نظام سیاسی نداشته است. بعد از آن نیز به جز معدودی مانند حزب توده مابقی احزاب یا فرمایشی و دولت ساخته بودند یا موسمی و وابسته به نفوذ و کاریزمای افراد و شخصیتهای سیاسی. مادامیکه فرد نفوذ و قدرت سیاسی اش را از دست می داد، حزب نیز دچار اضمحلال می شد.
در حالی که حزب در کشورهای توسعه یافته دارای کارکرد سیاسی متداوم و حرفه ای است. با شرکت در انتخابات در صورت برنده شدن کارکرد حمایتی از دولت مستقر را عهده دار می شوند و در صورت بازنده شدن در قالب اقلیت کارکردِ انتقادی دارند. اینگونه نیست که تا انتخاباتی دیگر غیرفعال شوند.
نظام حزبی و منسجم در کشور وجود ندارد. آنچه وجود دارد طیف هستند، جناح سیاسی هستند، با جریان قدرت ایجاد می شوند و با افول جریان قدرت تضعیف می شوند. جناح و طیف سیاسی طرح و برنامه مدون ندارد. مرامنامه ندارد. دیسیپلین حزبی و نظم تشکیلاتی ندارد. برای نمونه اکنون صحبت از این می شود که  290 حزب در کشور وجود دارد اما فی الواقع در خانه احزاب کمتر از 90 حزب وجود دارد که موسمی هستند و در آستانه انتخابات نمود و بروز دارند و مابقی سال را در انفعال به سر می برند.
در صورتی که کارکرد حزب صرفاً معرفی نامزد انتخاباتی نیست. آسیب شناسی مسائل جامعه و دادن برنامه برای مشکلات کشور نیز از خواص احزاب است. در صورت حضور در قدرت وظیفه مدیریت کشور را بر عهده دارد و در صورت ناکامی در مشارکت در قدرت بایستی در قالب اقلیت و حزب در سایه، وظایف و مسئولیت های دیگری بر آن مترتب باشد.
چرایی عدم موفقیت تحزب در ایران علل گوناگونی دارد. از قانون احزاب تا فرهنگ عمومی. برای تشکیل احزاب تشریفات و بوروکراسی زیادی قرار داده شده است. فرآیند اخذ مجوز و عبور از مراحل پیچیده نیز مشکل دیگری است. مشکل فرهنگی و نگرش نسبت به احزاب نیز وجود دارد. فعالیت حزبی ترویج نمی شود و اهمیتی برای آن قائل نمی شویم. فرهنگ سازی نیز نمی شود. اراده ای برای تشویق به تحزب هم وجود ندارد.
حزب و به دنبال آن تحزب مسئله غریب و فرعی در کشور است. حزب در ایران از هر دو سو رانده می شود و توجهی به آن نمی شود. حاکمیت و نظام سیاسی رویِ خوشی به آن نشان نمی دهد، از سوی مردم و فرهنگ عمومی نیز نگاه مثبتی نسبت به آن وجود ندارد.
در ارتباط با نظام سیاسی احزاب نتوانسته اند جایگاه مناسبی از تعامل و ارتباط با حاکمیت و مردم بصورت همزمان برای خودشان تعریف کنند. جایگاهی که نقش پل داشته باشد و بتواند رابطه ی متعاملی با هر دو داشته باشد. از این رو جایگاه میانه ایِ حزب بین نظام و مردم نهادینه نشده است. بر همین اساس ممکن است از سوی جامعه حمایت شود اما با حاکمیت زاویه بهم بزند یا اینکه روابط مناسبی با حاکمیت برقرار کند و مغضوب جامعه شود یا جامعه نسبت به آن بی اعتنا و بی تفاوت شود. از این دو شق بدتر، ممکن است حزب همزمان مغضوب قدرت سیاسی و مردم توامان شود. مسئله ای که الان تا اندازه ای بر روند احزاب مستولی است. یکی از نقاط ضعف برخی احزاب این است که نتوانسته اند اعتماد قدرت سیاسی و مردم را جلب کنند و از این رهاورد زیستِ پایدار و حرفه ای داشته باشند. در میانه ی براندازی و سرسپردگی، نقطه ی ظریفی است که احزاب با درایت می باید نقش مثبت خود را در آن محدوده ایفا نمایند. اینگونه نه از سوی حاکمیت طرد و سرکوب می شوند و نه از سوی مردم متهم به ابزار حکومت و تقلیل به پیگیری منافع صرفِ حزبی می شوند.
طبیعتاً تجربه ی سیاست های اتخاذ شده توسط احزاب در گذشته در نگاه منفی افکار عمومی یا حداقل بی اعتنایی نسبت به تحزب تاثیر چشم گیری دارد. چگونگی تاسیس احزاب و نگاهی به مبداء شناسی آنها که روندی از بالا به پایین داشته اند و همچنین نفوذ نیروهای خارجی در تشکیلات احزاب و خط گرفتن از بیگانگان و از آن مهمتر حرکت در جهت منافع بیگانگان موجب سوء ظن افکار عمومی نسبت به احزاب شده است.
بر همین اساس مردم حزب را وسیله ای می پندارند که افراد برای پیگیری منافع شخصی ایجاد کرده اند و تفاوتی بین حزب به معنای واقعی کلمه با کارکرد حرفه ای، و باندها، محافل شخصی و گعده ها نمی گذارند. نمونه های زیادی از این احزاب در کشور وجود دارد که می توان به آنها اشاره کرد. از حزب اراده ملت سید ضیاء الدین طباطبائی گرفته تا حزب مشارکت. از حزب توده تا حزب رستاخیز! اولی نمونه ای از وابستگی به خارج و دیگری نمونه ی بارزی از حزب دولت ساخته!
کیفیت سیاست ورزی حزبی، بسته بودن ساختار تصمیم گیری های درون حزبی بعلاوه فقدان ساز و کارهای دموکراتیک در احزاب خود علتی بر سایر علتهای ضعف و فتوری تحزب در کشور است. در حزب که بالطبع بایستی مکانی برای تبادل آراء، تضارب اندیشه و اتخاذ تصمیم های حزبی بر مبنای خرد جمعی باشد، شخصیت سالاری و فقر عقلانیت حاکم است. همین امر و در حالیکه حزب باید سکویی برای تمرین دموکراسی باشد، خود به محلی برای منازعه ی اقتدارگرایی و چندجانبه گرایی می شود که دست آخر چندجانبه گرایی و تساهل و تسامح است که به حاشیه رانده می شود. یکی از مهمترین دلایل تکثر احزب و ازدیاد انشعاب گرایی در تاریخ احزاب کشور همین مقوله است.
جهت دهی تشکیل حزب نیز در موفقیت یا عدم موفقیت و به دنبال آن اقبال یا عدم اقبال عمومی به آن بسیار مهم است. حزب اگر از پایین تشکیل بشود با استقبال بیشتری مواجه می شود تا حزبی که از بالا و توسط حاکمیت تشکیل شده است. طبعاً مردم حزب بالاساخته را ابزاری برای حاکمیت می دانند تا مکانیزم برای پیشبرد منافع و خیر عمومی.
به نظر می رسد علیرغم نقاط ضعفی که برای پروسه تحزب در ایران برشمرده ایم اکنون نسبت به آغاز پیدایش احزاب پیشرفت چشمگیری داشته ایم که همین امر مطلوبیت افزایش آن را نشان می دهد. سپهر سیاسی ایران برای زیست سیاسی بهتر، فاصله گرفتن از فعل و انفعال های خیابانی و جنبش های هیجانی نیازمند فعالیت و رونق بخشی به مکانیزم تحزب و نظام حزبی در کشور است. از این طریق مردم از طریق تحزب با هزینه کمتری حاکمیت را وادار به شفافیت و مسئولیت پذیری بیشتری خواهند کرد.

 
کد مطلب: 144934
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *