در اینکه ایران کشور ثروتمندی است، در اینکه منابع خدادادی بسیار فراوانی در این کشور جا خوش کرده اند، قطعا شکی نیست. حتی به قول بعضی از آمسئولان، ما آن قدر ثروتمندیم که می توانیم برای چند برابر جمعیت فعلی کشور، یک زندگی درخور و شایسته با رفاه بالا فراهم کنیم. اما حال چه شده که بسیاری به نان شب محتاجهستند و از سوی دیگر بعضی ها هم غرق در ثروتی هنگفت هستند که هر چقدر هم خرج می کنند، پایانی بر آن متصور نیستند؟!
به قول باباطاهر: اگر دستم رسد بر چرخ گردون/از او پرسم که این چین است و آن چون
یکی را میدهی صد ناز و نعمت/یکی را نان جو آلوده در خون
هفته ی گذشته مهمان یکی از دوستان دندانپزشک بودم که هم در محدوده شمال شهر تهران مطب دارد و هم در یکی از کلینیک های غرب تهران شاغل است. در یکی از روزهای هفته در مطبش حضور داشتم، مراجعین یک به یک در زمان مقرر سر می رسیدند و هر کدام به انواعی از خدمات دندانپزشکی از جمله عصب کشی، پر کردن، روکش، ایمپلنت و...نیاز داشتند. دکتر برای هر مراجع توضیح می داد که مثلا برای رفع مشکل شما می توان از فلان روش استفاده کرد با قیمت های مختلف، که تمامی مراجعین بلا استثنا گران ترین روش را انتخاب کرده و بدون چک و چانه، مبالغ میلیونی را پرداخت می کردند. آن روز با خودم فکر کردم انگار همان سخن معروف که گفته می شود "اینجا پول ریخته" واقعیت دارد. صبح روز بعد فرصت شد به کلینیک فوق الذکر در غرب تهران سر بزنم. بر خلاف دیروز، بسیاری از مراجعه کنندگان آشفته به نظر می رسیدند. دکتر پس از معاینه آنها به آنان توضیح می داد که مثلا فلانی این دندان شما به عصب کشی و آن یکی به ایمپلنت و...نیاز دارد. مراجعان بیشتر مشتاق شنیدن قیمتها بودند. وقتی که قیمتها را می شنیدند، انگار یک انسان دیگر می شدند و کاملا روحیاتشان عوض می شد. جوانی که درد امانش را بریده بود و توان عصب کشی و پر کردن دندانش را نداشت و به دکتر اصرار می کرد که دندانش را بکشد و نجاتش دهد. از او اصرار و از دکتر انکار. دکتر نظرش این بود که تو جوانی و حیف است که از همین الان دندانهایت را از دست بدهی، اما نداری و بی پولی که این حرفها سرش نمی شود! جالب بود بر خلاف مکان دیروز که مراجعه کنندگان با روی گشاده، مبالغ میلیونی پرداخت می کردند، اینجا سر چند هزار تومان تخفیف، می رفت که کار به جاهای باریک بکشد.
بله درست است؛ اینجا و در این کشور پول فراوان است اما متاسفانه عدالت در توزیع پول و ثروت، حلقه ی گمشده ای است که این حلقه گمشده روز به روز بر شکاف طبقاتی می افزاید و ثروتمندان را ثروتمندتر و فقرا را فقیرتر می کند. باید پذیرفت در تمامی این سالها هر دولتی که سر کار بوده است، علیرغم تمامی شعارهایی که درباره عدالت در توزیع درآمد و توزیع عادلانه ثروت داده، اما موفقیت آنچنانی کسب نکرده و به نوعی حتی ملت را هم از کلمه عدالت ناامید کرده اند. یکی از بزرگترین مسائلی که اقتصاد کشور را تهدید می کند آن است که قشر متوسط در حال نابودی کامل است و می رود که ما فقط یک قشر بسیار ثروتمند و یک قشر ضعیف و کم برخوردار با درجات مختلف داشته باشیم. امید است مسئولان امر، قبل از رخ دادن فجایع بزرگتر، تدابیری بیندیشند و به شعارهای عدالت محورشان جامه ی عمل بپوشانند.