می خواهم سخنم را با روایتی از جوزف کمپبل اسطوره شناس آغاز کنم. خواب، اسطوره ای فردی و اسطوره، خواب جمعی است. اسطوره شناس بزرگ برای تفهیم اهمیت اسطوره چنین تمهیدی به کار می برد و من می خواهم با این تعریف اهمیت اسطوره را بازگو کنم. اسطوره اگر خواب جمعی قلمداد شود؛ رویای شیرین ماست که شکرخندی بر لبانمان می نشاند و این شکرخند چه بسیار که التیام دردهای جمعی ما نباشد چرا که شیرینی زیستن را برایمان ارمغان دارد. بدون رویا ما همانان مرده ایم، چه بسا کنون امکانات زندگی ما رویای گذشتگان دور و نزدیکمان بوده باشد که با ما به دست آمده است. اما اگر اسطوره را کابوس ببینیم، می توانیم با تعبیر کردن آن پیش از وقوع، تدبیرش کنیم در کل ماهیت اسطوره چنین است؛ تدبیر برای چاره.
در حقیقت اسطوره داستان هایی با کنشگری اسوه هایی است که از دل ضمیر ناخودآگاه جمعی؛ بستر تجارب جمعی ما در این اقلیم، زایش یافته است. مختصات فرهنگی هر قومیتی در نقش کردن آن بسیار موثر است. سالیان است اسطوره شناسی به منظور درک پیشینیان و روایت نیاکان پا به عرصه ی حضور گذاشته است. اسطوره شناسی دانشی الزامی است برای شناخت گذشتگان در زمان هایی که بشر خط را برای روایت خود ابداع نکرده است. اهتمام به شناخت اساطیر، نیت پیوند بستن ناگسستنی با نیاکان است. اسطوره شناسی به منظور به یاد آوردن ارزش ها، آمال و آرزوهایی که دستخوش تطاول شده است، بسی حائز اهمیت است به طوری که از رشته های مهم در دانشگاه های معتبر جهان به شمار می آید. اسطوره ها راز ها و رمزهای زندگی بشر گذشته است هنگامی که هنوز تاریخ با ابداع خط، روایتگر زندگی انسان و مناسباتش نبود و چه بسا به فراموشی سپرده شده بود. در پی رمزگشایی اسطوره های به جامانده از پیشینیان، مناسبات زیستی آنان مورد کاوش قرار گرفت به طوری که اسوه های اسطوره یا قهرمانان در شناخت ابعاد روانی بشر در علم نوین روانشناسی و روانکاوی بسیار موثر افتاد از عقده های اودیپ و الکترا تا انواع امراض و ترس ها، فوبیا ها. اسطوره ها نزدیک زمانی است که در درمانگری انواع روان نژندی کاربردی است. حال با این همه اهمیتِ شناختِ اساطیر این پرسش را داشته باشیم که چرا در آموزش کودکان و نوجوانان اسوه ها و داستان های این دیار مورد توجه قرار نمی گیرند؟ دانش آموزان بی بهره از شناخت هویت خود پا به عرصه اجتماع می گذارند بدون درک اشتراک های فرهنگی خود. فقدان آشنایی اسطوره ها در نظام آموزش و پرورش باعث می شود که رشته ی پیوند بین جوانان به منظور همکاری و تعاون وجود نداشته باشد چه بسا ضعف شدید مردم این دیار در کارهای گروهی از این فقدان است. برای تغابن، هم اندیشی و تعاون نیازمند حلقه ی پیوند هستیم تا چگونه یک تن شدن را بدانیم. امر مهم یک تن شدن یک پیکر شدن، کی و چگونه باید دست یابد تا اعضای یکدیگر شدن را فریضه بدانیم؟ در کدام پیکر ما اعضای یک دیگر هستیم؟ یک پیکر شدن امتداد نیاکانمان است، چه میزان این امتداد از سابقه ی زیستی در زندگی ما جریان دارد؟
از دیگر الزامات یادگیری و آشنایی اسوه ها چگونه قهرمان شدن برای خود و برای مردم است با در نظر داشت شکوه و عزت اجتماع.
اما قهرمانی و چگونگی رسیدن به این مقام برای سرزمین به منظور رونق در کجای نظام آموزشی ما ارائه می شود؟ اسطوره حلقه ی مادریِ خویشاوندی ماست. در این حلقه است که یک جامعه خویشاوند همدگر به شمار می آیند و در این خویشی، تلاشگر و قهرمان همدگر می شوند. از بین افراد جامعه، خویشاوندی گسسته شده است هیچ پیوندی بین ما وجود ندارد از این روست که هر کدام جدا شده از هم در انزوا و در تنهایی نه زندگی که مرگ را رج می زنیم. نقش ما در ترسیم زندگی حال و آینده چیست؟
در کتاب های درسی هیچ خبری از اسوه ها و اسطوره ها نیست. پرداختن به وجوهات و ابعاد روانی این شخصیت های آفریده شده در اذهان گذشتگانمان می تواند پالایش و تزکیه را باعث شود در نوجوانانی که در بزنگاه درستی و نادرستی در پرتگاه نیافتنِ درستی ایستاده اند. از دیگر مزایای پرداختن به اسطوره ها ایجاد مانع در برابر تهاجم فرهنگی است. سرشار کردن جوانان با خودیت خود از عوامل مهم ایستادگی در برابر تهاجم فرهنگی ست.
و سرانجام از موارد مهم دیگری که آموزش اسطوره ها را امری الزامی می کند این یافته ی روانشناسی است؛ آفرینش هنر و ادب از سرچشمه ی اسطوره، صورت می گیرد. فرای دانشمند بزرگ اسطوره شناس، سرچشمه ی ادبیات را اسطوره می داند پس چه هنگام باید به پرورش هنرمند و ادیب بیندیشیم؟ هنرمند و ادیبی که درمانگران مهم دردهای مزمن بی فرهنگی هستند! درد بی درمان از این رو گفته می شود بی فرهنگی دردهای عدیده ای را باعث می شود که تنها هنرمندان و ادبای یک سرزمین می توانند مصائب این بیماری را درمانگر باشند. یادمان باشد که بیماری قرن بیماری بی هویتی است.
همیشه فکر می کنم چرا آمریکاییها و این تازه به دوران رسیده ها، در تاریخ و فیلم های خودشان به دنبال اسطوره سازی هستند و ما خیلی راحت از این سرمایه فرهنگی و هویتی خودمان غافل شده ایم .