میلاد عظیمی: در خبرها خواندم که آقای حسن فتحی قرار است فیلمی دربارۀ زندگی مولانا بسازد. اسم فیلم گویا «مست عشق» است و به مناسبات پیچیدۀ مولانا با شمس تبریزی میپردازد. مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسد؛ یکیدو سریال دربارۀ مولانا ساخته شد و دیدیم چقدر سبک بود. نباید منفیباف باشم اما نمیدانم چرا خیال می کنم این فیلم در شأن مولانا و شمس نخواهد بود. لابد میخواهند در فیلم از روابط عرفانی و عاشقانۀ مولانا و شمس بگویند و میشود حدس زد چه درهمجوش مبتذلی خواهد بود. چگونه میخواهند آن حالات و سخنان نازک و باریک و بلند را در فیلم به قول معروف «در بیاورند». کاش آقایان اساسا از این خیال منصرف میشدند.
اما اگر در تصمیمشان مصر هستند دستکم ای کاش کار تحقیق را بسیار بسیار جدی بگیرند و با مولاناشناسان موثق روزگار مشورت کنند و برابر نصّ نظریات آنان قیاس و اجتهاد نکنند. منظورم از مولاناشناس محمدعلی موحد و شفیعی کدکنی و سروش است و کسانی که این استادان تأیید کنند. چارچوب اصلی شخصیت شمس را در نوشتههای استاد موحد بیابند و مولانا را اجمالا در قاب فروزانفر و نیکلسون و زرینکوب و موحد و شفیعی و سروش ببینند( البته سروش آنجا که با مولانا سیاستنامهنویسی نمیکند). کاش این فیلم فقط به وقایع عصر مولانا و شمس و روبنای زندگی آنان بپردازند و وارد معقولات و عرفانبافی نشود. کاش این فیلم از سلوک اخلاقی مولانا و شمس بگوید و نگاه انتقادی روشن و صریح آنان را به ساحتهای مختلف زندگی اجتماعی روزگارشان تصویر کند. مبادا فیلمنامهنویس در دام کراماتبافی زندگینامهنویسان کهن مولانا بیفتد و بخواهد مکاشفات و حالات باطنی و معنوی را به تصویر بکشد. کتب مقامات صوفیه منطق خاص خودش را دارد. همچنین در زمانۀ ما انبوهی کتاب راجع به مولانا نوشته شده که بسیاری از آنها ارزش علمی ندارد. کارگردان و فیلمنامهنویس با چه کسانی مشورت میکنند تا بدانند به چه منابعی باید رجوع کنند و کدام مآخذ را باید کنار بگذارند؟ زبان و لحن و لهجۀ عصر مولانا را چگونه میخواهند بسازند. زبان شمس و مولانا را چگونه میسازند؟ مبادا زبان شمس و مولانا بازیچۀ کودکان کوی گردد. ملفوظات شمس و مولانا و متعلقان آنها در دسترس هست و میتوان با کمک مطلعان زبانشان را بازسازی کرد. کاش آقایان کار را سهل نگیرند. کاش حرمت شمس و مولانا و فرهنگ و ادب ایران مهم دانسته شود.
چند نکته دیگر هم عرض کنم. اول اینکه اگر این فیلم با مساهمت و شرکت افغانها ساخته میشد خوب و مناسب بود اما با تهیهکنندۀ ترکیهای به مصلحت نیست. این انتقاد را دیگران هم گفتهاند و من با آن همداستانم. ترکیه در این موضوع خاص معارض و غاصب حق ملّی ماست. با دروغ و جعل، حقایق علمی را زیر پا میگذارد و مفاخر مسلّم ایرانی را ترک میخواند. چرا باید دم به دم آنها داد و در موضوعی که محل نزاع است و حق با ماست، مسامحه کرد و روزۀ شکدار گرفت.
دیگر اینکه فیلمنامه باید به نحوی نوشته شود و کارگردان طوری فیلم را بسازد که شمس تبریزی در "خوی" بمیرد. این یک مسئلۀ ملی است. تحقیق علمی شده و دانشمندان دربارۀ آن مقالات استوار نوشتهاند. آرامگاه شمس در خوی است نه قونیه. اگر سرمایهگذار ترک قبول نکرد هنرپیشهها زیربار این جعل تاریخی نروند و بازی نکنند. ای وای که ما خودمان هم به آرامگاه شمس بیمهریم.
سوم اینکه آسیای صغیر/ روم/ ترکیه در عصر مولانا جزو قلمرو فرهنگی ایران بزرگ و در حوزۀ زبان فارسی بوده است. نه اینکه زبان ترکی در آنجا رواج نداشته است. میدانیم که مولانا هم مقداری عبارات ترکی دارد. ولی زبان مولانا و شمس فارسی بوده است. همچنین مؤلفههای ایرانی در سراپای زندگی اجتماعی آسیای صغیر ،در قرن هفتم، تنیده شده بوده است. شاه و وزیر و امیر در محیط زندگی مولانا، نامهای شاهنامهای داشتند و عاشق شاهنامه بودند و به زبان فارسی شعر میگفتند. آسیای صغیر یکی از کانونهای شعر و ادب و زبان فارسی بوده است. کارگردان اگر میخواهد به علم و حقیقت وفادار باشد باید جزئیات مستند و موثق ایرانی بودن محیط زندگی مولانا را از منابع استخراج کند و در فیلمش نشان دهد. مبادا محیطی شبیه به سریالهای تاریخی ترک که از شبکههای ماهوارهای پخش میشود٬ بر پردههای سینما بنشاند.
نکتۀ آخر اینکه لابد در فیلم شعر خوانده خواهد شد. باید مراقبت اکید شود که شعرها درست خوانده شود و از وزن نیفتد. مبادا مولانا جلالالدین و مولانا شمس تبریزی سخن خود را در فیلم غلط بخوانند. مثل سریال شهریار که شهریار در آن شعر خودش را غلط میخواند و از وزن میانداخت.
خدای را به میام شستشوی خرقه کنید
که من نمیشنوم بوی خیر ازین اوضاع