هر بار که خبر استعفاء یا برکناری وزیری در نظام آموزشی کشور به گوش می رسد فی الفور جامعه فرهنگیان دو شقه می شوند! موافقان و مخالفان وزیر پیشنهادی!
عده ای زیر علم وزیر پیشنهادی سینه می زنند که مادر نزاده است چنین وزیر کاردانی؛ که با آمدنش تحولی عظیم در راه است؛ که شایسته و بایسته است؛ که فرد مورد نظر، نظر کرده است و نهایتا خیرالموجودین همین است که هست!
دیگرانی نیز در مقابل صف می بندند که با حضور فلان و بهمان کسک، چه مجال عرض اندام برای فرد مورد نظر؛ که فرد مورد نظر اساسا نباید مورد نظر باشد! که قبای وزارت به تنش زار می زند؛ که آموزش و پرورش از حضور چنین فردی در کسوت وزارت خیر نخواهد دید؛ که رای نخواهد آورد و اگر رای بیاورد چنین خواهد شد و چنان!
به راستی خسته نشدیم از امید بستن به آمدن و رفتن وزراء؟! شاید در این میان شایسته تر بود که همصدا با یکی از کارشناسان آموزشی که از همان ابتدای معرفی دانش آشتیانی پایش را در یک کفش کرد و گفت: "هرکه وزیر شود کار شگرفی از پیش نخواهد برد"، برای بهبود حال آموزش و پرورش راهی دیگر می جستیم. حضرات کارشناسان و نویسندگان و تحلیلگران آموزش و پرورش، حداقل گذشت یک دهه اخیر شاهد این مدعاست که تغییر وزارء در نظام آموزشی صرفا تغییر دکور است؛ همچون تغییر معاونین وزیر و مدیران کل استان ها! حقیقت این است که هرچه هست در مناطق و مدارس اتفاق می افتد که مع الاسف گویا از دایره اختیارات و کنترل وزیر و مدیر کل و معاونین و اعوان و انصار ایشان خارج است! باری هرچه وزیر داد سخن در باب مضرات آزمون های سراسری و تنوع مدارس سر دهد، در منطقه ای در جنوبی ترین نقطه شهر تهران شاخص های ورود به مدارس خاص را تعیین و تحمیل می کنند یا طرح های آبکی را اجرایی می کند که مدارس را به جایگزین آموزشگاه های آزاد می کنند و آب از آب تکان نمی خورد. حقیقت این است که زیر پوست نظام آموزشی، مدیران مدارس و مدیران مناطق بی اعتنا به سمفونی عظیم وزارت و ادارات کل، ساز خود را کوک می کنند. باز هم حقیقت این است که اگر حساسیت بی حد و اندازه برای انتخاب وزیر و مدیران کل را در انتخاب مدیران مدارس و مناطق بکار می بستیم، شاید شاهد برگزاری اردوهای سریالی و نمایشی مشهد مقدس برای دسته های مختلف کارکنان در جنوبی ترین مناطق شهر تهران و در مجاورت مدارسی که تمام بنایش با تند بادی به لرزه می افتد، نباشیم؛ کاش حساسیت خود را نه در تغییرات مدنظر جناب سرپرست در حراست وزارتخانه، بلکه در حراست مناطق که مدام مشغول ایجاد دردسر برای معلمان فعال هستند، بکار می بستیم. شاید اگر کمی از حساسیت بیجا برای اموری که چندان ربطی به ما ندارد می کاستیم و در امور روزمره خود مجال نقادی داشتیم، اندکی از تعداد مدارس در حال تخریب، مدارس در معرض آتش سوزی، مدارس در معرض فرونشست زمین و ایضا از تعدد مدیران ناکارآمد، مدیران درحال غارت، مدیران در حال تخلف و مدیران در حال تملق کاسته می شد؛ که شاید کمتر شاهد برباد رفتن دودمان نویسندگان یادداشت های انتقادی باشیم!
با اینحال گویا چنان در دام اهمیت ساختگی آمد و رفت وزرای وزارتخانه خیالی گرفتار شده ایم که فراموش کرده ایم چرا هیچیک از وزرای پیشین و کنونی هرگز در جهت تفسیر مشخص اصل ۳۰ قانون اساسی کشور برنیامده است! که چرا هیچیک از این وزیران پاسخگوی کرده و ناکرده خویش نشده اند!
فراموش کرده ایم که اگر هر یک فقط و فقط به اندازه کلاس درس خودمان به بهبود حال آموزش و پرورش کمک کرده بودیم تا حال قدمی بزرگ در بهبود نظام آموزشی برداشته شده بود!
*کارشناس آموزش