میگویند او نخستین شهردار تهران با کمترین وجهه سیاسی و بیشترین وجهه تخصصی است؛ پیروز حناچی که حکمش در انتظار صدور از سوی وزارت کشور است.
به گزارش ایسنا، روزنامه شرق در ادامه نوشت: «تا پیش از این تصور بر این بود که تهران به شهرداران سیاسیاش بیشتر وفا کرده تا آنها که کمتر آلوده سیاست بودهاند. ریاست یک ساله محمدعلی نجفی بر ساختمان بهشت و کناررفتن پرحاشیهاش اما بر این تصور ترک انداخت. منش فکری سیاسی پیروز حناچی اصلاحطلبی است اما بیشتر به عنوان یک کارشناس و متخصص حوزه شهرسازی شناخته شده است.
محمد توسلی نخستین شهردار تهران بعد از انقلاب عضو نهضت آزادی بود. نبیحبیبی که پنج سال شهردار تهران در دهه ۶۰ بود، عضو حزب مؤتلفه بود. غلامحسین کرباسچی از حزب کارگزاران آمد و ۹ سال شهردار تهران ماند، محمود احمدینژاد اصولگرایی بود که حزب آبادگران ایران اسلامی از جریانهای نواصولگرایی او را به بهشت و از آنجا به پاستور رساند. اگر چه عمر شهرداری احمدینژاد کوتاه و دو سال بود اما عاقبتبهخیری برایش داشت. از آن زمان بود که سیاسیون به این فکر افتادند که از شهرداری تهران میتوانند به عنوان سکوی پرشی برای رسیدن به پاستور استفاده کنند. تا جایی که نام محمدباقر قالیباف پیش و بیش از آن که یاد تهران را زنده کند، تصویر فردی در صف اول انتظار صندلی ریاستجمهوری را به یاد میآورد. قالیباف بر خلاف احمدینژاد که دوساله راه صندلی پاستور را طی کرد، ۱۲ سال در بهشت به امید رسیدن به صندلی پاستور نشست اما در آخر هم به آرزویش نرسید.
محمد توسلی، عضو نهضت آزادی، نخستین شهردار تهران بود که از سوی دولت موقت منصوب شده بود. در نهایت همه عوارض دولت موقت گریبان نخستین شهردار تهران را هم گرفت. بازرگان باید کشوری را اداره میکرد که مدعی زیاد داشت، این اتفاق بعینه برای توسلی هم افتاده بود. او هم متهم بود که تهران را طاغوتی و لیبرالی اداره میکند.
مثلا خلخالی گفته بود که وضعیت شهرداری تهران از زمان طاغوت بدتر است و به همه شرکتهای مسافربری اخطار داده بود از تهران بروند والا طبق مقررات با آنها رفتار میشود. خلخالی معتقد بود: «آقای توسلی شهردار عمق انقلاب را درک نکرده است.»
اتهامات دیگری هم بعدها متوجه توسلی شد. مثلا هیاتی تحت عنوان بررسی شکنجه، مواردی را درباره دادگاه انقلاب مستقر در شهرداری دوران توسلی مطرح و ادعا کرده بود که مقامات قضائی دادسرا را شهردار انتخاب کرده بود. توسلی در جوابیهای که برای روزنامه انقلاب اسلامی نوشت، همه این ادعاها را رد کرد و گفت اصلا شهرداری نقشی در تعیین اعضای دادگاههای انقلاب نداشته است.
سال ٦٢ نبی حبیبی، عضو مؤتلفه، شهردار شد. وزیر کشور ناطق نوری بود و یک سال بعد انتخابات مجلس برگزار شد. دوران شهرداری حبیبی مقارن با مجلس دوم بود. مؤتلفه از تهران، بادامچیان را روانه مجلس کرده بود و حبیبالله عسگراولادی هم وزیر بازرگانی بود. آن سالها اوج حضور مؤتلفه در سیاست بود. این حزب بعدا هیچ وقت نتوانست سهمی بیشتر از سفره سیاست و قدرت بگیرد. بیراه نیست اگر بگوییم که تهران دهه ٦٠ را تا پیش از آمدن کرباسچی گرایشهای سنتی نزدیک به بازار و مؤتلفه اداره میکردند.
سال ٦٨ کرباسچی از صندلی استانداری اصفهان یکراست بر صندلی شهرداری تهران نشست. عبدالله نوری همشهری او وزیر کشور هاشمی شده بود. عطریانفر معاون سیاسی وزیر کشور هم پادرمیانی کرده بود و دست آخر هاشمی به کرباسچی میگوید که بیاید و همان روشی را که در اصفهان اجرا کرده، در تهران هم اجرا کند. نوری به جناح چپ تعلق داشت و عطریانفر به مشی اعتدالی هاشمی نزدیکتر بود اما مشی کرباسچی در تهران کاملا با نگاه توسعهگرای هاشمی هماهنگ بود. کرباسچی در سالهای نخست از حمایت جریان راست بهرهمند بود. شهرداری تهران سیاسیترین روزگار خود را در سال ۷۶ تجربه کرد. کارگزاران به سمت اصلاحات کوچید و نقش مهمی در حمایت از محمد خاتمی بازی کرد. تاوانش را کرباسچی داد و به همراه تعدادی دیگر از شهرداران تهران محاکمه شد. استفاده از امکانات شهرداری تهران در جهت حمایت از کاندیدایی خاص در انتخابات هفتم ریاستجمهوری، یکی از اتهامات او بود. گفته شد که کرباسچی در راستای برخورد با این سیاستها محاکمه شد، اگر چه رئیس وقت قوه قضائیه درباره پروندهاش گفت: «من میگویم سیاسی نیست.» در نهایت کرباسچی محکوم شد اما بعد از دو سال حبس آزاد شد.
بحث جانشین کرباسچی که مطرح شد، این بار دیگر نهادی تحت عنوان «شورای شهر» بود که باید تصمیم میگرفت. شورا یک فهرست ٧٠نفره تهیه کرده بود که عمده آنها سیاسی بودند. از عطریانفر تا عزتالله سحابی. در نهایت قرعه به نام الویری، عضو سازمان مجاهدین انقلاب افتاد.
دوران شهرداری الویری مقارن بود با نخستین دوره شورای شهر که از قضا همگی هم اصلاحطلب بودند؛ دورهای که پر از درگیری بود و صداوسیما هم آتشبیار معرکه. در نهایت الویریِ سازمان مجاهدین انقلاب استیضاح و برکنار شد و ملکمدنیِ نزدیک به کرباسچی بهجای او نشست. با تمام شدن عمر شورای شهر اول و آمدن اصولگرایان، احمدینژاد به مقام شهرداری تهران رسید. هنوز یک سال از آمدنش به ساختمان بلدیه نگذشته بود که سایت رویداد در مطلبی به نقل از منابع نزدیک به شوراهای هماهنگی نیروهای انقلاب نوشت: «برخی... میکوشند نظر مقامات عالی کشور را به کاندیداتوری احمدینژاد، شهردار تهران، جلب کنند و افرادی نظیر علی لاریجانی، علیاکبر ولایتی و حسن روحانی را از عرصه خارج کنند.» رویداد در ادامه نوشته بود: «طیف خاصی در شورای هماهنگی نیروهای انقلاب درصدد است با اقدامات تبلیغی برای پیروزی احمدینژاد بر رقبای احتمالی (ریاستجمهوری) سرمایهگذاری کند.»
عبدالله رمضانزاده، سخنگوی وقت دولت، بعدا درباره شکست اصلاحطلبان در انتخابات سال ٨٤ گفت ما از صداوسیما شکست خوردیم. مثال معروفی هم در مقایسه رفتار جناحی صداوسیما داشت و میگفت یک روز آقای دکتر عارف برای افتتاح کارخانه توربینسازی نیروگاهی رفتند. این اتفاق جزء کارهای بزرگی بود که در دولت اصلاحات انجام و توربینسازی در ایران بومی شد. همان روز آقای احمدینژاد پل هوایی میدان هفتتیر را افتتاح کردند. هزینه این پل حدود ٤٠٠ میلیون به نرخ آن روز بود. در توربینهای نیروگاه حدود ٢٠٠ میلیارد به نرخ آن روز هزینه شده بود. در همان روز در هفت برنامه، خبر افتتاح پل به عنوان دومین خبر پخش شد؛ در حالی که در آن شب دهمین خبر در ساعت ١٢ شب، خبر افتتاح توربینسازی بود.
دوران کوتاه ریاست احمدینژاد بر شهرداری تهران مملو از درگیریهای سیاسی با دولت وقت بود؛ از کنایههای ترافیکی و دعوا بر سر انتقال نمایشگاه بینالمللی تهران تا مونوریل از چمران به خارج از شهر.
احمدینژاد که رئیسجمهور شد، صندلیاش به رقیب ناکامش در انتخابات ۸۴ رسید. رقیبی که ۱۲ سال بر صندلی پاستور تکیه زد. تهران ۱۲ سال در دست اصولگرایان باقی ماند و قالیباف فرصت کرد تا بدنه شهرداری را از اصولگرایان پر کند؛ تا جایی که وقتی بالاخره اصلاحطلبان به شهرداری راه یافتند، چندان امکانی برای مانور پیدا نکردند. قالیباف سه برابر ظرفیت شهرداری نیرو استخدام کرده بود و در همه این سالها که بهشتنشین بود و قصد پاستور کرده بود، مستقیم و غیر مستقیم به ویژه در آستانه انتخابات از امکانات شهرداری برای تصاحب ریاستجمهوری استفاده کرد. او سعی کرد پروژههای بزرگی مانند اتوبان امام علی یا بزرگراه دوطبقه صدر را عملی کند. حتی در این دوران با رقیب اصولگرایش که حالا میرفت که برای دور دوم بر صندلی پاستور بنشیند، به مشکل برخورد. مرداد ٨٨ در کنایهای به احمدینژاد گفت: «روزی افتتاح یک پلهبرقی به عنوان یک پروژه مهم تشخیص داده میشد اما امروز متأسفانه شاهدیم پروژههای بزرگی چون برج میلاد و تونل توحید تحت تأثیر برخی موضوعات قرار میگیرد.»
مثال معروفی میان کارکنان شهرداری زبانزد بود که «اگر همه کارمندان شهرداری به او رأی میدادند، آرای قالیباف بیش از اینی بود که تابهحال داشته است.» حرکات درون دستگاه شهرداری تهران را در سال آخر منتهی به انتخابات میتوان این گونه رصد کرد؛ او چهار معاون خود را در این سال جابهجا کرد. بر اساس بخشنامهای از یکی، دو سال قبل، شهرداری تهران باید سالی چهار درصد از نیروهای قراردادی و شرکتیاش را تعدیل کند اما تشکری هاشمی، معاون جدید منابع انسانی اعلام کرده امسال شهرداری برنامهای برای تعدیل نیرو ندارد. همچنین شهرداری امسال استخدامهای جدیدی را در دستور کار خود قرار داد؛ در حالی که مراحل قانونی پیشآزمون طی نشده بود. بیمه مدیران محله، در حالی که چند سال از تصویب آییننامه آن میگذشت، درست امسال به اجرا درآمد و قالیباف در سال دوازدهم مدیریت خود بر شهر، تازه یک زن را به سمت شهردار منطقه ١٣ انتخاب کرد. قالیباف همه چیز را درست کنار هم چیده بود.
شورای شهر که به اصلاحطلبان رسید از میان گزینههای مختلف که آنها هم عمدتا سیاسی بودند، قرعه به نام محمدعلی نجفی افتاد. وزیر سابق آموزشوپرورش، علوم و همچنین عضو نخستین دوره شورای شهر تهران. نجفی یکی از سه وزیر پیشنهادی کابینه حسن روحانی بود که با وجود این که موافقت نیمی از مجلس را جلب کرده بود، با اختلاف یک رأی از مجموع ۲۸۴ رأی موفق به حضور در وزارت آموزش و پرورش نشد. بیشتر نمایندگان مخالف وزیر شدنش، او را به حضور در جریان اعتراضات پس از اعلام نتایج انتخابات ۱۳۸۸ متهم کردند. نجفی هفت ماه بعد از آغاز کار در شهرداری تهران خواستار استعفا شد. مسائل زیادی به عنوان دلیل این استعفا و اصرار او بر آن مطرح بود. از ماجرای بیماری تا برخی فشارهای پشت پرده؛ همان فشارهایی که گفته میشد از همان ابتدای انتصاب او هم وجود داشته است.»