شاملو شاعری که نخست پس از آشنایی و ملاقات با نیما، نیمایی و شعر سپید می گفت، بعدها حتی فراتر از آن به شعر بیوزن روی آورد و این نوع شعر را ضمیمه تاریخ ادبیات ایران کرد.
15ساله بودم که نوار کاستی به دستم رسید که در آن یک نفر با صدایی دلپذیر شعری خواند که من بیشتر فکر می کردم نثر است. با آنکه آن شعرخوانی را برای اولین و آخرین بار شنیده بودم هنوز صدای شیوای شعر خواندنش در گوشم طنینانداز است:
«درخت با جنگل سخن می گوید
علف با صحرا
ستاره با کهکشان
و من با تو سخن می گویم
نامت را به من بگو
دستت را به من بده
حرفت را به من بگو
قلبت را به من بده
من ریشه های تو را دریافته ام
و با لبانت برای همه سخن گفته ام
و دست هایت با دست های من آشناست
و در خلوت روشن با تو گریسته ام
... ».
شاعر و شعرخوان این شعر کسی نبود جز «احمد شاملو».
دوم مرداد 1379 بود که شاعر شعرهای بدون وزن برای همیشه رفت؛ او که سبکی نو در شعر ایران پدید آورد.
احمد شاملو متخلص به «الف بامداد» یکی از شاعران معاصر ایرانی است که مضمون خاص شعرهایش شهرت زیادی در داخل و حتی خارج از کشور دارد.
شاید می توان ادعا کرد شعرهای عاشقانه و کوتاه او پرطرفدارترین اشعار این شاعر نامی است. اگر چه اشعار سیاسی او هم طرفداران خاص خود را دارد اما مهم ترین علت محبوبیتش شاید سرودن اشعاری بدون وزن است که مثل همه آنهایی که چون نیما یوشیج (علی اسفندیاری) سبکی جدید به ادبیات اضافه کردند، در آغاز راه دچار مخالفتها و دشواریهای فراوان شد.
حتی فروغ فرخزاد هم نخست گفته بود شاملو باید سرودن این گونه شعرها را متوقف کند! این بانوی شاعره شعرهای شاملو را دوست داشت اما در عین حال معتقد بود شاملو گاهی در حذف وزن افراط میکند و شعرهای بدون وزن میسراید.
الف بامداد یا همان احمد شاملو با وجود همه انتقاداتی که به شعرهایش وارد شد، قدرتمندترین شاعریست که توانست شعر بیوزن سراید. سیمین بهبهانی غزلسرای بلندآوازه معاصر شاملو را شکارچی زبردست می دانست.
بهبهانی معتقد بود: «استفاده از طنین طبیعی کلمات و تألیف و تلفیق و جابهجا چیدن و به کار گرفتن جناسهای لفظی و صوتی واژهها و حرفها ایجاد تخیل میکند. صدا و حالت شکستن، کوبیدن، خروشیدن، جوشیدن و بسیاری از فعالیتهای انسان یا طبیعت را میتوان با ایجاد تناسب در ترکیب واژهها عینیت بخشید. شاملو کسی است که قدرتمندانه از این شگرد سود میجوید...».
به هر حال برای مردمی که اشعار وزن دار شاعران بزرگی چون فردوسی، حافظ و سعدی خوانده اند پذیرفتن این سبک شعر برایشان کمی سخت است و آنگونه که باید نمی توانند با اشعار شاملو ارتباط بگیرند و در حقیقت آن را نوعی نثر تلقی می کنند؛ نثری که با واژگان به بهترین شکل بازی می کند.
برخی شاعران و نویسندگان، سبک نوشتاری شاملو را برگرفته از شاعران سپید فرانسه و غرب می دانند و گاهی آن را نقطه مثبت توصیف می کنند. به عنوان مثال محمدرضا شفیعی کدکنی دراین باره می گوید: «اگر شعر امروز فارسی میتواند در کنار شعرهای رایج در ادبیات معاصر جهان از حضور خود شرمگین نباشد، به برکت تأثیرپذیریهای خلاق نسل شاملو و شخص شاملو از شعر فرنگی است. شاملو خود نسبت به چنین امری، با دو چشمانداز متفاوت همیشه برخورد داشت: از یک سوی میپذیرفت که تغییراتی که نمونههای شعرش در طول زندگی هنری نسبتا طولانی او پذیرفته است، حاصل همین تأثیرپذیری و آشنایی است واز سوی دیگر به هرجای شعرش که دست میگذاشتید و میگفتید اینجا یادآور مایاکوفسکی است و اینجا یادآور الوار یا آراگون یا لورکاست، سخت برآشفته میشد و انکار میکرد.»
جدای از سبک شعری و شعر نویسی، یکی از مهمترین موارد زندگی شاملو، ازدواجش است. او سه بار ازدواج کرد که دو ازدواج آن به جدایی انجامید اما آخرین بار با بانویی ازدواج کرد که روح و جسم همه اشعارش با او گره خورده بود.
واژه «آیدا» در شعرهای شاملو به وفور یافت می شود و این آیدا کسی نیست جز سومین همسر شاملو که سالیان سال در کنار هم عاشقانه زیستند.
شاملو در کنار شاعر بودنش، نویسنده، مترجم، مستندساز، پژوهشگر و روزنامهنگار هم بود و حتی اواخر بسیاری از شعرهای خود را خواند و ضبط کرد.
18 تابستان است که الف. بامداد رفت و در هجدهمین سالمرگش این شعر زیبایش را مرور می کنیم :
«کار دیگری نداریم
من و خورشید
برای دوست داشتنت بیدار میشویم
هر صبح»