یک نماینده مجلس معتقد است اگر قانون اساسی این امکان را به مجلس میداد، در این شرایط استیضاح رئیس صداوسیما از استیضاح هر وزیری واجبتر بود.
به گزارش ایسنا، روزنامه ایران نوشت: «همزمان با دور جدیدی از اعتراضات پراکنده در کشور، عملکرد صداوسیما هم صدای خیلیها را درآورده است. کسانی که معتقدند جام جم به جای کمک در جهت مدیریت این ماجراها خودش آتشبیار معرکه شده است. یکی از این چهرهها غلامعلی جعفرزاده، نماینده رشت در مجلس است. او با انتقاد شدید از ساخت برنامههایی نظیر «روایت مردم» در شرایط فعلی معتقد است که صداوسیما به مثابه یک حزب سیاسی در حال بهرهبرداری از شرایط فعلی کشور به نفع یک جریان است. او معتقد است اگر قانون اساسی این امکان را به مجلس میداد، در این شرایط استیضاح رئیس صداوسیما از استیضاح هر وزیری واجبتر بود.
صداوسیما اخیراً برنامهای را درباره شرایط اقتصادی اقتصادی فعلی شکل گرفته در کشور تهیه و پخش کرده با عنوان «روایت مردم» که انتقادات زیادی را در پی داشته است. نظر شما درباره این مجموعه مستند چیست؟
به نظر من این مجموعه اوج بیتدبیری صداوسیما در شرایط فعلی را نشان میدهد که آنتن خود را در اختیار عدهای گذاشته که به شکل کاملاً واضحی دنبال چیزی جز ماهی گرفتن از آب گلآلود شرایط فعلی نیستند. خیلی واضح است که این مستند تلاشی است برای رسیدن به مقاصد سیاسی، مثل اکثر برنامههای صداوسیما. همین برنامه مورد اشاره شما را یکی از چهرههای رسانهای و سیاسی که همواره در انتخابات مختلف هم به شدت فعال بوده، تهیه کرده است. در همین انتخابات اخیر هم از اعضای حلقه اصلی نامزد مخالف دولت بود. میشود چنین فردی با چنین سابقهای نگاه سیاسی نداشته باشد؟ خیلی از برنامهسازان اصلی تلویزیون این گونه بودند. اگر صداوسیما یکسویه نیست و مقاصد سیاسی ندارد، چرا یک بار دوربینش را دست یک تهیهکننده با گرایش فکری دیگر نمیدهد؟ چرا یک بار نمیبینیم که سؤالات و موضوعاتی از نوع دیگر از مردم پرسیده شود؟ اصلاً اگر صداوسیما نمیخواهد رویکرد سیاسی داشته باشد، چرا این قدر ترکیب مدیران و تهیهکنندگانش سیاسی و منحصر به یک گرایش است؟ آن چه امروز از بسیاری از برنامههای صداوسیما میشنویم، بر خلاف چیزی که ادعا میشود اصلاً صدای مردم نیست. صداوسیما متأسفانه دارد واژه صدای مردم را مبتذل میکند؛ سر همان موضوع فیلترینگ تلگرام یادتان هست که صداوسیما گزارشهایی پخش کرد که بعداً مشخص شد سخنان مصاحبهشوندگان به صورت تحریف و تخریب شده پخش شده بود؟ چنین برنامه هایی آیا میتواند مدعی انعکاس صدای مردم باشد؟ قطعاً هیچ عقل سلیمی نمیتواند این را بپذیرد.
با این تفاسیر شما پشت این دست برنامهها همچنان اهداف سیاسی میبینید؟
در این مورد هیچ شکی نمیتوان داشت. ترکیب مدیران صداوسیما و برنامهسازان این رسانه که تقریباً همگی از وابستگان جریان مخالف دولت هستند، بهترین اثبات برای این ادعاست. الان هم هدف زمینگیر کردن دولت است. آن صدایی که به نام صدای مردم پخش میشود، کاملاً تقطیع شده و تحریف شده است که از فیلترهای سیاسی بسیاری گذشته. شما ببینید که اولاً همه مسائل به دولت نسبت داده میشود؛ در حالی که وقتی به کف جامعه میرویم، میبینیم که دایره انتقادات به مراتب فراتر از دولت است. ثانیاً تمام مطالبه مردم سعی شده در اقتصاد خلاصه شود در حالی که ما کلی مطالبات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و امثال اینها در کف جامعه داریم که یا در صداوسیما مطرح نمیشوند یا اگر میشوند قرار است یک موضع سرسختانه علیه آنها در این رسانه اتخاذ شود. ثالثاً تقریباً تمام مدیران و برنامهسازان صداوسیما از یک جریان سیاسی هستند. خب آیا اینها اتفاقی است؟ آیا خروجی چنین نگاه و ترکیبی میتواند غیر سیاسی باشد؟
تأثیر وضعیت فعلی صداوسیما و پیامی را که ارسال میکند در شرایط فعلی چگونه میبینید؟ این جنس از فعالیت با چه واکنشی در جامعه مواجه خواهد شد؟
من اولاً معتقدم که ما به لحاظ سیستماتیک اساساً در تشخیص شرایط و انجام واکنش مناسب به آن دچار اختلال و مشکل جدی شدهایم. مثلاً ببینید جامعه ما به دلیل شرایط در حال تحمل فشارهای متفاوتی در جنبههای مختلف است. بعد در این شرایط دغدغه برخی نهادها میشود تعطیل کردن یک اقدام حداقلی مثل تماشای خانوادگی مسابقات فوتبال که میتواند قدری روحیه جامعه را تلطیف کند یا در این شرایط که مسأله مردم وضعیت نرخ ارز و خبرهای چپ و راستی است که از فسادها بیرون میآید، یکدفعه مسأله دستگاهی میشود فیلترینگ اینستاگرام. شرایط عمومی کشور مردم را اذیت میکند و سیستم هم از این طرف مشغول عصبانی کردن آنهاست. فعالیت صداوسیما هم در همین راستاست. مردم قطعاً مشکل دارند، قطعاً به دولت انتقاد دارند، قطعاً تحملشان کم شده اما وقتی صداوسیما میآید یک سری گزارشهای تقطیع شده را پخش میکند، یک درصدی از حرف مردم را بازتاب میدهد و درصد بیشترش را بایگانی میکند، دارد این پیام را میدهد که ای مردم، صدای واقعی شما شنیده نخواهد شد و بیشتر از قبل از این سیستم و ساختار ناامید باشید. وقتی فقط دولت را در وسط میدان نشان میدهد یعنی این که ای مردم بریزید سر کسانی که یک سال قبل به آنها ۲۴ و نیم میلیون رأی دادید، چون شما را گول زدند و وضعیت مملکت این شده. یعنی این که صندوق رأی راه حل شما نیست و با شرکت در انتخابات به جایی نمیرسید. یک زمانی صداوسیما خودش را رسانه ملی مینامید و منتقدانش به او میگفتند رسانه «میلی»، الان با این رویکردش در قبال وضعیت فعلی مملکت آیا میشود به آنها گفت رسانه ملی؟
چرا؟ چون دولت را هدف گرفته؟
نه خیلی فراتر از این است. چند دلیل دارد: اول این که از یک مجموعه امکانات و بودجههای وسیع ملی و عمومی دارد به مثابه یک حزب سیاسی به نفع یک جریان خاص بهرهبرداری میکند. دوم این که در پیشگاه چشم مردم خود آنها را سانسور میکند. ۲۰ سال پیش اگر مردم این کار را حس نمیکردند، الان با وجود شبکههای اجتماعی خیلی سریع میفهمند. سوم این که عملکرد خودش متناقض با ادعایش است. مثلاً میآید دم از لزوم شفافسازی میزند اما دریغ از این که ذرهای بودجه خودش را شفاف کند. هنوز یک بار نشده این رسانه بیاید درآمدهای ناشی از آگهیهایی را که در انحصار اوست، روشن کند. همین رسانه بزرگترین تریبون تبلیغ مؤسسات مالی و بنگاههایی بود که داشتند جیب مردم را غارت میکردند؛ مثل پدیده شاندیز. همین پدیده شاندیز بعد از آن که معلوم شده بود متخلف است و چند بار برای توقف پخش تبلیغاتش به این مجموعه اخطار داده شده بود، همچنان پخش آگهیهایش ادامه داشت. میبینیم سریال بیکیفیت با هزینههای چندین میلیاردی در صداوسیما ساخته میشود اما دریغ از ذرهای شفافسازی. آیا چنین مجموعهای را باید ملی بدانیم؟ آیا مردم میتوانند به چنین مجموعهای اعتماد کنند؟ خطر این نوع فعالیت صداوسیما الان فقط رو آوردن مردم به ماهواره نیست. خطر اصلی تقویت حس ناامیدی و عصبانیت با برنامههای این رسانه است. خطر اینجاست که صداوسیما در حوزه مهندسی افکار عمومی نماینده تمام و کمال حاکمیت تلقی میشود و وقتی مردم احساس کنند این تریبون دارد به آنها دروغ میگوید، آن را به کل سیستم تعمیم میدهند. یعنی میگویند کل سیستم دروغگو است، یا کل سیستم غیر شفاف است و الی آخر.
در این شرایط آیا امیدی میبینید که رویکرد صداوسیما تغییر پیدا کند؟ به عبارتی آیا نشانهای دال بر این موضوع وجود دارد؟
نه واقعاً وجود ندارد. صداوسیما با سرعتی بیشتر از قبل در مسیر یکسویهنگری و بازنمایی غیر واقعی حقیقت پیش میرود. همین روزهای اخیر دیدید که یکی از مجریان برجسته این مجموعه علیه رئیسجمهوری چه مطلبی نوشت و تلویحاً گفت شاید آقای روحانی در سفر به اروپا پناهنده شود و برنگردد. این دیگر بیاخلاقی هم نیست و اگر بخواهیم برایش نامی بگذاریم، قطعاً آن قدر مؤدبانه نیست که بشود اینجا گفت. شما فکر کنید اگر یک روزنامهنگار ساده که یک صدم آن مجری معروف هم در کشور تریبون ندارد، همین حرف را درباره یک مقام به مراتب پایینتر از رئیس جمهوری زده بود، با او چه میکردند؟ اگر امید به تغییر بود که بعد از آن نوشته این مجری نباید در صداوسیما میبود. اگر امید به تغییر بود که نباید دوربین صداوسیما روی دست عناصر سیاسی وابسته به گروههایی مثل جبهه پایداری که میزان مقبولیت آنها در جامعه مشخص است، این طرف و آن طرف میرفت. واقعاً در این شرایط اگر مجلس امکان استیضاح رئیس صداوسیما را داشت، به نظرم این کار بسیار بسیار واجبتر از استیضاح هر وزیر و مسئول ضعیف دیگری بود. صداوسیما دارد چاهی را میکند که همه ما با هم داخل آن سقوط خواهیم کرد.»