«روی کاغذ اشتباه نیست اگر بگوییم پیشنهاد استعفا به روحانی از زبان موسویان تیر خلاص است به دولت اعتدال اما این طور که پیداست حمله گازانبری به روحانی با ضرباتی مهلکتر از این ادامه دارد.»
به گزارش ایسنا، روزنامه اعتماد نوشت: «بهرام پارسایی، سخنگوی اصلاحطلبان مجلس گفته ٢٦ اردیبهشت ماه سال گذشته، ساعاتی پس از اعلام کنارهگیری اسحاق جهانگیری به نفع حسن روحانی در شیراز به حافظیه رفته و از درویشی که گویا بسیار هم مورد وثوق این نماینده شیرازی است، خواسته به نیت انتخابات تفالی به دیوان خواجه بزند. پس درویش، چشم فروبسته و بازگشوده که «راستی خاتم فیروزه بواسحاقی / خوش درخشید ولی «دولت مستعجل» بود». پارسایی به «اعتماد» میگوید: «همان زمان به دوستانم گفتم که روحانی حتما رای میآورد رای خوبی هم میآورد اما دولتش ممکن است به سرانجام نرسد و آن قدر مورد هجمه قرار میگیرد که احتمالا نیمهراه، پایان کارش خواهد بود.»
صحبت از استعفای روحانی و دولتش البته صحبت تازهای نیست. حالا چندماهی است که این زمزمهها به گوش میرسد. ندایی خطرناک که ابتدا از پشت خاکریزهای «جبهه پایداری» در منتهیالیه جناح راست بلند شد و آرامآرام در دیگر جبههها و پیشانیهای جناح اصولگرا طرفدارانی پیدا کرد. مهدی کوچکزاده در آخرین روز نمایندگیاش در مجلس نهم خود را طراح «طرح عدم کفایت روحانی» معرفی کرد و گفت که در آن زمان کسی با او همراهی نکرده اما پس از ناآرامیهای دیماه ٩٦ که به روایتی با هدف تضعیف دولت از مشهد و از جانب طیفی از اصولگرایان نزدیک به جبهه پایداری کلید خورده بود، این زمزمه ضعیف، آرامآرام جان گرفت و کار به آنجا رسید که نیمه اسفندماه همان سال احمد سالک از جمله اعضای جبهه پایداری در مجلس، نسبت به نحوه برخورد رییسجمهوری با منتقدان دولت انتقاد کرد و رسما از تریبون مجلس خطاب به روحانی فریاد زد: «اگر این روند را دنبال کنید یا پای استیضاح شما یا اجرای عدم کفایت سیاسیتان را وسط میکشیم.»
بحران پسادیماه
اما این پایان کار نبود و با ورود به سال نو، دردسرهای روحانی و دولتش نیز رنگی نو گرفت. به ویژه وقتی ویروسهای ضد روحانی مهمترین دستاورد دولت تدبیر و امید که بهبود شرایط اقتصادی و تثبیت بازار بود را نشانه رفتند تا «بحران ارزی» به انواع و اقسام بحرانهای دولتِ این رییسجمهور گرفتار و پردردسر اضافه شود. بحرانی خطرناک که از بسیاری وجوه شبیه به دیگر بحرانهای گاه و بیگاه دولت روحانی مشکوک بود و به نظر ساختگی! تا آنجا که محمدرضا پورابراهیمی، رییس اصولگرای کمیسیون اقتصادی مجلس، «خروج ناگهانی بیش از ٣٠ میلیارد دلار از کشور» پس از حوادث دیماه را از عوامل تشدید این بحران معرفی کرد و شاید همین ابعاد سیاسی این گفته بود که آن را تا مدتی محل بحث ناظران قرار داد و تردید برخی شنوندگان نسبت به عمدی بودن ایجاد بحران برای زمینگیردکردن دولت روحانی را تقویت کرد. حال آن که این شنوندگان قاعدتا برای گمانهزنی در مورد هویت صاحبان این مبالغ هنگفت ارزی، با انتخابهایی محدود رو به رو بودند و حدس مشترکشان، این که اگر یک دست این سرمایهداران به کانونهای ثروت و منابع ارزی متصل باشد به احتمال قوی دست دیگرشان در دست کانونهای قدرت است.
علیه رییسجمهور حقوقدان
در این حیث و بیث بود که ایده «رییسجمهور نظامی» از جانب طیفهای نسبتا متعادلتر جریان اصولگرا به عنوان آلترناتیو دولت تدبیر و امید مطرح و با خوانش ژورنالیستی «رضاخان اصولگرا» تبلیغ و ترویج شد. ایدهای که از قضا، حداقل بخشی از ماهیتش را از شعار «سرهنگ نیستم» روحانی اخذ کرده بود. در واقع آنها با طرح نقیض «رییسجمهور حقوقدان»، از طرفی سعی کردند جایگاه آینده خود را در قطب مقابل وضعیت فعلی تعریف کنند تا پس از آن که تلاششان برای ارتقای سطح نارضایتی از دولت حاکم نتیجه داد، برگ برنده را رو کنند. البته این ایدهپردازیهای مخالفان دولت در ظاهر و احتمالا به واقع، نوعی فعالیت انتخاباتی برای انتخابات ١٤٠٠ بود که هر چند بیش از حد زودهنگام اما در چارچوب عرف و روال طبیعی سیاست و رقابت سیاسی طراحی شده بود. اما وقتی محتوای ایده سیاسیتان «رییسجمهور نظامی» باشد که با عدول از قانون اساسی که ورود نظامیان به عالم سیاست را منع کرده، محقق میشود، تخطی از این عرف معمول چندان هم دور از انتظار نخواهد بود. ایدهای که اگر چه به روشنی با تناقضی درونی روبهروست اما آنهنگام که بادی موافق بوزد و زمینه، مهیا باشد، چرا که نه؟
یا استعفا یا استیضاح
حالا اما موضوع فقط جایگزینی روحانی با یک رییسجمهور نظامی نیست. چه این جایگزینی در خرداد ١٤٠٠ رقم بخورد و چه پیش از آن. این طور که پیداست، حالا مساله نفس جایگزینی است، آن هم نه به هیچ عنوان در خرداد ١٤٠٠، بلکه لزوما پیش از آن. حالا دیگر طرح «عدم کفایت روحانی»، جملهای پنهان لابهلای صحبتهای یک نماینده سابق اصولگرا که حتی مورد توجه همفکرانش هم قرار نگرفته، نیست؛ موضوع حالا به مراتب مهمتر از یک پست تلگرامی در کانال «قرارگاه سایبری عمار» است. آن چه این روزها به گوش میرسد، دیگر صرفا رویای اقلیت جبهه پایداری و آرزوی سیاستمداران دستهچندم اصولگرا نیست. موضوع استعفای روحانی حالا به مراتب مهمتر از این حرفهاست و این سطح از اهمیت، فقط به خاطر آن نیست که هشتگ «استعفای روحانی» از جمله هشتگهای داغ این روزهای توییتر فارسی است و توسط کاربرانی که اردیبهشت ٩٦ هشتگ «حامی روحانیام» را ترند یک جهانی کردند، تکرار میشود.
دولت نمیخواهیم
آن چه امروز «استعفای روحانی» را به موضوع درجه یک سیاست ایرانی تبدیل کرده، اظهار نظر چهرههای متنفذی همچون سرلشکر سیدیحیی رحیمصفوی، فرمانده سابق سپاه پاسداران که در جمع پیشکسوتان و رزمندگان دفاع مقدس استان فارس در حسینیه ثارالله گفته است: «گاهی به نظر میرسد که اگر دولت نباشد، کشور بهتر اداره خواهد شد.» «مردم به ادارات و سازمانها و شهرداریها مراجعه میکنند و مشکلاتشان برطرف نمیشود و همین مسائل ایجاد نارضایتی کرده و ضد انقلاب نیز بلافاصله سوءاستفاده میکند و مردم را ناراضی جلوه میدهد که بخشی از این نارضایتیها به دلیل ناکارآمدی مسوولان است.»
موضوع اما از این هم جدیتر است. انتشار این سخنان درست همزمان با انتشار سخنان امیر خجسته، نماینده اصولگرای همدان در مورد ضربالاجل ١٠ الی ١٥ روزه نمایندگان به دولت برای کلید زدن استیضاح وزرا و طرح عدم کفایت رییسجمهور سندی است دیگر بر اهمیت ماجرا. به خصوص آن که حالا بر خلاف روزهای خوش اردیبهشت ٩٦، کوچه و خیابانهای شهر هم همچون فضای مجازی دیگر به روحانی لبخند نمیزنند!
همنوایی رفقا و رقبا
اما مصائب و آلام آقای رییسجمهور، باز هم بیشتر و دردناکتر از اینهاست. حالا کار به آنجا رسیده که آن چه تا پیش از این از زبان پایداریها و نهایتا اصولگرایان شنیده میشد، حالا از زبان سیدحسین موسویان، دیپلمات اعتدالی حامی برجام و از جمله اعضای موسس حزب اعتدال و توسعه که از نزدیکترین چهرهها به حسن روحانی است هم تکرار میشود: «برای ایجاد اجماع و وحدت داخلی نیاز به درک درست از شرایط داخلی و خارجی کشور، فداکاری و ازخودگذشتگی است. با این وضع، مشکلات اقتصادی فعلی مردم و منافع کلان ملی کشور دو قربانی اصلی اختلافات فعلی جناحهای سیاسی داخلی هستند. بزرگان نظام باید قبل از هر چیز در این مورد چارهاندیشی کنند؛ حتی به قیمت یک خانهتکانی اساسی در دولت یا حتی استعفای دولت فعلی و برگزاری انتخابات زودرس، زیرا استمرار وضع فعلی تا دو سال دیگر ممکن است موجب لطمات غیر قابل جبران شود.»
روی کاغذ اشتباه نیست اگر بگوییم پیشنهاد استعفا به روحانی از زبان موسویان تیر خلاص است به دولت اعتدال اما اینطور که پیداست حمله گازانبری به روحانی با ضرباتی مهلکتر از این ادامه دارد و حالا که پیکر آقای رییسجمهور از راست و میانه، کوفته شده، وقت آن است که نیشتری هم از جناح چپ بر این پیکر در حال احتضار فرود آید. هر چند اصلاحطلبان که در سایه حمایت از روحانی بیشترین حمایت را کرده و کمترین آورده را به کف آوردند، هنوز به تمامی پشت رییسجمهور را خالی نکردهاند؛ حتی اگر آنچنان که صادق زیباکلام به «جامعه ایرانی» گفته، گفتههای موسویان را تایید کنند: «از این منظر که به واسطه تهدیدات خیلی جدی که از جانب دولت آمریکا صورت میگیرد، نیاز به یک وحدت ملی داریم، نظر آقای موسویان درست به نظر میرسد اما مانع اساسی که بر سر این وحدت وجود دارد، تندروهای تمامیتخواه هستند که به جز تمام قدرت هیچ نظم و نسخ دیگری را نمیپذیرند... هیچ فرمول، طرح و مصالحهای حتی در صورتی که آقای روحانی استعفا دهد و انتخابات زودرس برگزار شود، فایدهای ندارد و تنها مسالهای که برای تندروها میتواند در حقیقت آنها را آرام کند، کسب تمام قدرت است. درحقیقت فرمول آقای موسویان که استعفای دولت و برگزاری انتخابات زودهنگام است، تنها در یک صورت موفقیتآمیز خواهد بود، این که تعداد قابلتوجهی از ۲۴ میلیون رایدهنده به روحانی در انتخابات حاضر نشوند و ۱۶ میلیونی که به آقای رییسی رای دادند با چند نفر از طرف رایدهندگان آقای روحانی در انتخابات شرکت کنند تا قوه مجریه هم از آن تندروها شود والا هر چیز دیگر که کمی قدرت را از آنان دور کند، نمیپذیرند.»
این استاد دانشگاه معتقد است: «برای فلج کردن دولت اگر هر یک از این موارد یعنی حضور دستهایی یا تهدیدات آمریکا یا بیکفایتیهای خود دولت را در نظر گیریم، در هر صورت کاری از دست دولت روحانی برنمیآید. بنابراین در هر حالتی (استعفا یا عدم آن) تغییری به وجود نخواهد آمد زیرا کار دولت آقای روحانی تمامشده و باید تمام قدرت را به تندروها واگذار کند.»
خوش درخشید ولی...
تحلیل زیباکلام از اوضاع نامساعد دولت روحانی به نظر واقعبینانه است و با وجود آن که برخی حامیان اصلاحطلب رییسجمهور نیز حالا در صف منتقدان او ایستاده و امیدشان به دولت تدبیر، ناامید شده اما قاطبه جریان اصلاحات هنوز بر لزوم حمایت از دولت، اگر نه دیگر به خاطر اقتضائات جناحی، که صرفا به منظور حفظ منافع ملی پافشاری میکنند اما با این حال، جنگی که امروز علیه روحانی آغاز شده، جنگی است، همهجانبه بر استراتژی «حمله گازانبری». تلخی این فاجعه هم آنجاست که حالا ضربه نهایی و غافلگیرکننده، از ناحیهای بر پیکر دولت فرود میآید که نه تنها دولت و حامیانش، بلکه حتی مخالفانش را نیز مبهوت کرده است. این خود روحانی است که با تمام قوا علیه خویش بهپا خاسته و عزم نابودی خود را دارد. رییسجمهوری که همه کلامش «امید» بود، حالا دیگر حتی کلامی نمیگوید و مدتهاست، سکوت اختیار کرده و حقیقتا چه کسی تصور میکرد سرنوشت، اینچنین روزهای فرخنده اردیبهشت ٩٦ را با اوضاع گرگ و میش تیرماه ٩٧ گره بزند. شاید، به جز خواجه شیراز، هیچکس. «دیدی آن قهقهه کبک خرامان حافظ / که ز سرپنجه شاهین قضا غافل بود.»