«اگر ما نیز توانستیم به مرحلهای برسیم که یک ایرانی مربی تیم ملی مقابل ما باشد، مثلا در کشتی، والیبال، تکواندو و... او با تمام وجود برای شکست دادن تیم ملی ایران فعالیت کند و حتی موفق هم شود و در این شرایط ما نه تنها به او دشنام ندهیم، بلکه او را یک ایرانی موفق و حرفهای و امین بدانیم. در چنین حالتی مفهوم و واقعیت ورزش و رقابت ورزشی را درک کردهایم.»
به گزارش ایسنا، روزنامه شهروند در سرمقاله روز یکشنبه خود نوشت: «فردا مسابقه ایران و پرتغال در آخرین دور بازیهای مرحله گروهی جام جهانی روسیه برگزار میشود. این بازی برای پرتغال و ایران مهم است، زیرا امکان حذف یا صعود هر دو تیم وجود دارد. ضمن این که حتی اگر امکان صعود برای ایران هم وجود نداشت، برای پرتغال مهم بود؛ چرا که وضعیت سرگروهی را مشخص میکرد.
از سوی دیگر میدانیم که مسابقات جام جهانی میان تیمهای ملی است و این بر خلاف بازیهای باشگاهی است، زیرا در تیمهای ملی همه شهروندان یک کشور حامی تیم ملی خودشان هستند. در حالی که در تیمهای باشگاهی چنین چیزی لزوما وجود ندارد. بنابراین اگر فینال جام باشگاههای اروپا میان رئال مادرید و لیورپول را در نظر بگیریم، مربی لیورپول میتوانست یک نفر اسپانیایی و مربی رئال مادرید یک نفر انگلیسی باشد و هر دو نیز برای پیروزی تیم خود کوشش کنند و این چیزی غیر طبیعی نبود ولی اکنون مربی ایران کارلوس کیروش است که یک پرتغالی است. از قضا او در یک مقطع نیز مربی تیمهای ملی آنجا بوده. او چه رفتاری باید داشته باشد؟
به عنوان یک پرتغالی طبیعی است که خواهان برندهشدن تیم ملی کشورش باید باشد. تیمی که اگر پیروز شود، میلیونها نفر پرتغالی نیز خوشحال میشوند و اگر شکست بخورد و حذف شود، آنان بسیار ناراحت خواهند شد؟ یک شهروند پرتغالی چگونه میتواند گزینه دیگری جز بُرد تیم ملی کشورش را انتخاب کند؟ مسأله پرتغال فقط پیروزی این تیم نیست. کسب عناوین فردی برای رونالدو نیز مهم است. اگر آنان در این مرحله حذف شوند، امکان کسب چنین عناوینی برای او نیز کمتر میشود. در چنین شرایطی او مربی تیم ملی ایران است و منطقا باید تمام تلاش خود را انجام دهد که تیم ایران پیروز شود. او کدام گزینه را باید برگزیند؟ این مسأله پیش از این نیز به وجود آمده بود و مربی تیم والیبال ایران شهروند صربستان است و در برابر تیم ملی صربستان مسابقه میداد، هر چند مورد مربوط به کیروش و تیم فوتبال حادتر است، زیرا حساسیتهای افکار عمومی در مورد آن بسیار بیشتر است.
تردیدی نیست که یک مربی حرفهای پیروزی تیم خود را دنبال خواهد کرد. چه بسا در چنین موفقیتی کوشش او برای اثبات اصالت و اعتبار حرفهای بودن خود بیشتر نیز میشود. هر مربی از همان زمانی که هدایت یک تیم را به عهده میگیرد، به صورت ضمنی پذیرفته است که احتمال دارد با تیم ملی کشور خودش نیز روبهرو شود و در این مورد نیز باید مثل سایر موارد برای پیروزی رفتار کند.
این مسأله گفته شد تا به نکته مهمی اشاره شود. اگر ما نیز توانستیم به مرحلهای برسیم که یک ایرانی مربی تیم ملی مقابل ما باشد، مثلا در کشتی، والیبال، تکواندو و... او با تمام وجود برای شکست دادن تیم ملی ایران فعالیت کند و حتی موفق هم شود و در این شرایط ما نه تنها به او دشنام ندهیم، بلکه او را یک ایرانی موفق و حرفهای و امین بدانیم. در چنین حالتی مفهوم و واقعیت ورزش و رقابت ورزشی را درک کردهایم. کافی است که رفتار تیمها و مربیان ایرانی را در پذیرش مربیگری دو تیم استقلال و پرسپولیس با رفتار تیمهای ایتالیایی و مربیان مشهور آن مقایسه کنیم. فاصله ما تا رسیدن به درکی درست از فلسفه ورزش قهرمانی در دنیای امروز به نسبت زیاد است.»