زندگی خصوصی بازیگران، سلایق و روابطشان همیشه برای مردم جذاب بوده. آنها دوست دارند بدانند بازیگر مورد علاقهشان چه لباسی میپوشد، از کدام فروشگاه میخرد، چه عطری میزند، به چه برند و مارکی گرایش دارد، پاتوقش کجاست و برای اینکه غذا بخورد، عموما به چه رستورانی میرود.
به گزارش ایسنا، «شهروند» در ادامه نوشت: چون بازیگران یکی از بهترین سوژههای تبلیغاتی برای خیلی از برندها و رستورانها هستند، به همین دلیل شاید یکی از جذابترین بخشهای سینما کار آشپزها در پروژههای سینمایی باشد؛ کسانی که با یکی از شخصیترین بخشهای زندگی بازیگران یعنی غذا خوردن سروکار دارند و باید براساس سلیقه آنها آشپزی کنند.
مهری باستانی یکی از این آشپزهاست. ١٦ سال است آشپزی میکند و در این سالها در پروژههای سینمایی و تلویزیونی بسیاری کار کرده. او میداند کدام غذا باب میل کدام بازیگر است و حتی میداند هر کدام از این سلبریتیها چه نوع غذایی را دوست دارد با چه پیشغذا، چاشنی یا پسغذا صرف کند!
مهری باستانی هنوز هم وقتی از خاطراتش با خسرو شکیبایی میگوید لبخند به لب دارد. برای همین با او به گفتوگو نشستم و از حالوهوای کار کردن با بازیگران پرسیدم.
خودتان را معرفی کنید. چند سالتان است؟ کجا زندگی میکنید؟
من مهری باستانیام، ٥٠ سال دارم و ساکن تهران هستم.
از چه سالی آشپزی را شروع کردید؟
حدود ١٦ سال است که آشپزی میکنم.
چه شد که این شغل را انتخاب کردید؟
من خانهدار بودم و شغلی نداشتم. یکروز از طرف هیأت محلهمان به خانه ما آمدند و گفتند آشپز هیأت مریض شده. به من پیشنهاد دادند که جای آشپز برای ٢٠ نفر دیگ آبگوشت بار بگذارم. من قبول کردم و آن شب آبگوشت ٢٠ نفره تبدیل به آبگوشت ٢ هزار نفره شد. چند سالی در هیأت کار میکردم و برای ٨٠٠ تا هزار نفر آشپزی میکردم. بعد از مدتی آشپزی من دهانبهدهان پیچید و از هیأتهای دیگر خواستند که برای مراسمشان آشپزی کنم. یک روز خانمی از من پرسید که چطور کار میکنم و دستمزدم چقدر است که من گفتم هیچ دستمزدی نمیگیرم و به عشق امام حسین (ع) این کار را میکنم. این خانم دیده بود که کارم خوب است، به همین دلیل من را به دفتر یک سردار سپاه معرفی کرد. بعد از کارکردن در دفترهای مختلف به سینما معرفی شدم و در پروژههای مختلف کار کردم.
شما سرآشپز هستید. خودتان هم غیر از اینکه به روند درست کردن غذا نظارت کنید، در غذا درستکردن هم کمک میکنید؟ اینکه برنج دم کنید یا خورش درست کنید ...
من اگر پروژه نداشته باشم، سرآشپز هستم. نمیگویم خیلی حرفهای این کار را میکنم اما دوستانم هر جایی که میروند مرا بهعنوان آشپز یا سرآشپز پیشنهاد میدهند. اما صفت سرآشپزبودن هیچوقت مانع نشده که من شخصا در کارها کمک نکنم. من حتی در پروژههای سینمایی به جز آشپز یا سرآشپز مدیر تشریفات و مدیر پخش غذا بودم، ولی باز هم در غذا درستکردن به نیروهایم کمک کردم. چند سالی هم میشود که همراه با همسرم کار میکنم. معمولا در پروژهها تعدادی نیرو به ما میدهند اما من خودم همراه با نیروهایم لباس میپوشم و در کارها به آنها کمک میکنم، آن هم به این دلیل است که غذا به نحو احسن طبخ شود.
در حالحاضر کجا مشغول هستید و تا به حال برای کجاها آشپزی کردهاید؟
من برای خیلی جاها آشپزی کردهام. اردیبهشت سال گذشته سر پروژه سریال آشوب بودم. الان هم حدود یکماه است برای پروژه فیلم «تومان» به کارگردانی آقای فرشباف به گنبد کاووس آمدم.
تابهحال شده سر پروژههای سینمایی باشید و برای تعداد زیادی از افراد آشپزی کنید؟ بیشترین تعداد چقدر بوده است؟
بله. سر پروژه برای ٢ هزار نفر هم آشپزی کردهام اما این کار زمانی ممکن است که نیرو و امکانات آشپزخانه کامل باشد. جدای از پروژههای سینمایی، من به همراه همسرم هر تاسوعا و عاشورا بهعنوان آشپز برای هیأتی در شهرک غرب حدود ١٢ هزار پرس قیمه و قورمه نذری درست میکنیم که در این کار ١٤ نیروی شبانه و روزانه به ما کمک میکنند.
در خانه هم آشپزی میکنید یا اینکه همسر و فرزندانتان به شما کمک میکنند؟
من در خانه، مادر خانه هستم. سرکار هم با شوهرم دو همکار هستیم و در خانه زن و شوهر و برای بچههایمان پدر و مادر هستیم و وظایفمان را درست انجام میدهیم. در حال حاضر کار ما به جایی رسیده که ٤ صبح از خانه بیرون رفتهایم و ٩ شب به خانه بازگشتهایم اما وظایفمان را فراموش نکردهایم. من وقتی از کار به خانه برمیگردم، مادر خانه میشوم. البته بچهها و همسرم همیشه در کار خانه و در مسائل دیگر حواسشان به من بوده و کمکم کردهاند.
در چه پروژههای سینمایی کار کردهاید؟
فیلم سینمایی «اتوبوس شب»، فیلم سینمایی «چ»، سریالهای «آشوب» و «سلام»، فیلم «تومان»، فصل دوم «سرزمین کهن» و خیلی موارد دیگر که در ذهنم نیست.
اگر کسی از غذای شما تعریف کند چه حسی پیدا میکنید؟
حس خیلی خوبی دارم. اما من کار نمیکنم تا از من تعریف کنند. کار میکنم که از من رضایت داشته باشند و دستمزدم برکت داشته باشد و خدا را شکر تا الان همه رضایت داشتهاند.
هنوز هم از تعریف دیگران خوشحال میشوید؟ یا این تعریفها برای شما عادت شده؟
خب خوشحال میشوم به دلیل اینکه تعریف عوامل در پروژه نشانه رضایت آنهاست. اما عادت شده چون تا به حال پیش نیامده جایی کار کنم که از من ناراضی باشند. همیشه به من میگویند آنقدر انرژی دارم که غذاهایم خوب از آب درمیآید.
اگر کسی از غذای شما بد بگوید چه حسی پیدا میکنید؟
اکثرا آدم انتقادپذیری هستم و خودخواه نیستم. اگر واقعا ایراد داشته باشد آن را برطرف میکنم اما اگر نابجا باشد با لحن خوشایند به طرف مقابل میفهمانم که احتمالا اشتباه از او بوده.
چه غذایی را بهتر از تمام غذاها درست میکنید؟
بچهها، همسرم و عوامل تمام پروژههایی که تا به حال در آن پروژهها کار کردهام، میگویند تمام غذاها را خوب درست میکنم. من همیشه غذاها را طوری درست میکنم که کسی از آن ناراضی نباشد.
کدام غذا را بد درست میکنید؟ یا درست کردن کدام غذا برایتان سختترین کار دنیاست و از زیر آن درمیروید؟
اصلا از پخت غذا درنمیروم، چون شغلم آشپزی است. خورش و برنج زمان زیادی نمیبرد چون در عرض چند دقیقه آن را بار میگذاری و میتوانی کارهای دیگر را انجام دهی اما غذاهایی که با نان سرو میشود همیشه زمان بیشتری میبرد.
تابهحال شده به خاطر غذایی که درست کردید در محل کار دعوایتان شود؟
بله، با بازیگری که نمیخواهم نامش را ببرم برای غذا دعوایم شده.
کدام طعم و کدام غذا بین بازیگران طرفدار بیشتری دارد؟
کمروغن باشد. طعم خاص داشته باشد. اغلب غذایی را از من میخواهند که در آن از سبزیجات زیادی استفاده شود یا روغن و نمک زیادی نداشته باشد. من همیشه چیزی درست میکنم که هم جوانان میپسندند، هم مسنترها. اما اگر سن بازیگر یا یکی از عوامل پروژه طوری باشد که ببینم حتما باید غذای خاصی بخورد، برای آنها دستور پختی که خودشان میدهند را میگیرم و مطابق آن درست میکنم.
ذائقه بازیگران مطرح با مردم عادی فرقی دارد؟ فرقشان چیست؟
بله. ذائقه بازیگران با مردم عادی خیلی فرق میکند. سر همین فیلم آقای مجتبی پیرزاده باید لاغر میشد و من باید فقط از چیزهایی استفاده میکردم که به روند لاغرشدنشان کمک میکرد. مثلا مرحوم شکیبایی غذاهایشان سرخکردنی، خشک و نمکدار نبود. من دفتری دارم و ذائقههای بازیگران را در آن یادداشت میکنم که اگر بخواهم دوباره با آنها کار کنم، بدانم چه غذایی باید برایشان درست کنم. مثلا آقای بهرام رادان حتما باید غذایشان را با ماست میخوردند. آقای محمدرضا فروتن ذائقه خاصی داشت. غذای چرب نمیخورد و یک غذای معمولی را حتما با سبزیجات میخورد که من حتی ماستشان را هم با سبزیجات مختلف مزهدار میکردم. البته من چندینسال پیش با ایشان کار کردم و شاید الان ذائقهشان تغییر کرده باشد. خانم گلاب آدینه عاشق کوفتههایی که من درست میکردم، بود. خانم الناز شاکردوست یا مارال فرجاد عاشق کشکبادمجانی بودند که من برایشان درست میکردم.
بیشترین غذایی که از شما میخواهند در پروژههای سینمایی درست کنید، چیست؟
بیشتر خورشهاست. قیمه، قورمه، عدسپلو، ماکارونی و کتلت هم درخواست و طرفداران زیادی دارد.
سریال آشپزباشی را دیدهاید؟ نظرتان در مورد آن سریال چیست؟
بله. همسرم چندین سال است که همراه با من آشپزی میکند. ما در زندگی نقاط مشترک زیادی داریم اما مانند سریال آشپزباشی گاهی به مشکل میخوریم. گاهی من حرف خودم را میزنم و او هم حرف خودش را میزند. سریال آشپزباشی روابط بین دو زن و شوهر آشپز را خیلی خوب نشان میداد.
تابهحال دستپخت بازیگران یا عوامل سینما را خوردهاید؟
از بازیگران تابهحال دستپخت کسی را نخوردهام. آنها همیشه دستپخت مرا خوردهاند اما سر پروژهای بودم و یکی از کارگردانان که اسمش در ذهنم نیست، املتی درست کرد و خوردیم و خوب بود.
اگر سر پروژه سینمایی باشید و غذایتان بسوزد یا شور و بینمک شود، چه میکنید؟
این چیزها در شغل ما خیلی طبیعی است و احتمالش خیلی زیاد است اما به جرأت میگویم که خدا را شکر تابهحال این اتفاق برای من نیفتاده است چون حواسم به همه چیز هست، اما اگر این اتفاق بیفتد، راهش را بلدم و برای آن فکر کردهام. اما برای اینکه مسیرم به راه دوم نرود، راه اول را خوب میروم. وقتی غذایی را درست میکنم و اگر شور شود یا خام بماند، میدانم چه کار کنم اما سعی میکنم این اتفاق نیفتد.
از رستورانهای معروف هم پیشنهاد داشتید؟
بله داشتم. ولی نمیدانستم که این رستورانها خیلی معروف هستند. اما چون بیشتر وقتها سر پروژههای سینمایی بودم، اکثر این پیشنهادها را نتوانستم قبول کنم.
چطور در پروژههای سینمایی کار پیدا میکنید؟
من کارم را در دفتر یک سردار سپاه شروع کردم و هشت سال در آن دفتر کار کردم. کارم دهان به دهان گشت و حالا اگر کسی برای پروژهای آشپزی بخواهد، من را معرفی میکنند. حتی ٦ سال پیش برای پروژه «ال کلاسیکو» به عراق معرفی شدم. به شهرهای اربیل، سلیمانیه و خانقین رفتیم. من چهارماهونیم در آن پروژه مشغول به کار بودم.
چطور به این پروژه معرفی شدید؟
بچههایی که سر پروژه «سرزمین کهن» با من کار کردند، من را به این پروژه معرفی کردند. ٩روز از پایان کار «سرزمین کهن» گذشته بود که من به این کار معرفی شدم. آشپزی من در سریال «سرزمین کهن» باعث شد که دهان به دهان بگردد. اگر کاری را که از تو میخواهند، خوب تحویل بدهی، مسلما به جاهای دیگر هم معرفی میشوی. همین حالا که من سر این کار هستم، چند روز پیش برای کار دیگری با من تماس گرفتند و گفتند یک هفته دیگر کار را شروع میکنیم که من به دلیل اینکه در این کار هستم، نتوانستم آن پیشنهاد را قبول کنم.
دستمزد پروژههای سینمایی بهتر است یا سریالی؟
دستمزد پروژهها با اینکه دائم یک جا آشپز باشی خیلی فرق میکند. دستمزد تهران و شهرستان هم متفاوت است. تهران یک قیمت دارد و شهرستان هم به دلیل دوری و اینطور مسائل، قیمت دیگر.
در فیلم خارجی که گفتید، بیشتر چه غذاهایی درست میکردید؟
تمام غذاها ایرانی بود. من غذای فرنگی هم بلدم درست کنم اما بیشتر دوست داشتند غذای ایرانی بخورند.
بازیگران ایرانی بودند؟
از ٦٥ نفر، ١٥ نفر ایرانی و باقی خارجی بودند.
بازیگران خارجی وقتی غذای ایرانی میخوردند، چه میگفتند؟
واقعا لذت میبردند. من غذای عربی هم درست میکردم اما غذای ایرانی را بیشتر دوست داشتند. قورمهسبزی، قیمه، کوکو، مرغ و فسنجان و کوبیده را خیلی دوست داشتند. من الان برای ٤٠٠ نفر میتوانم کوبیده درست کنم. در آن زمان در رستوران عراقی کار میکردم. صاحب رستوران میگفت که در عراق بمانم و غذای ایرانی درست کنم، چون از غذای ایرانی و دستپخت من خوششان آمده بود. میگفت اینجا بمان و دستور پخت غذاهای ایرانی را به ما بده و به این رستوران رونق ببخش. همین حالا هم که به خاطر پروژه در بیمارستان بسکی در گنبد کاووس مشغول کار هستم، پیشنهادهای زیادی به من میشود اما نمیتوانم آنها را قبول کنم.
تابهحال پیشنهاد بازیگری هم داشتهاید؟
بله، داشتهام و بازی هم کردهام. در سریال «سلام» چهار قسمت بازی کردم. ٧ قسمت هم دخترم بازی کرده است. در سریال «سلام» جلوی دوربین شلهزرد درست کردم. در عراق هم پیشنهاد شد که زن عرب شوم اما چون هوا گرم بود و باید صورتم بسته میبود، نتوانستم با آن کنار بیایم اما خیلی دوست ندارم جلوی دوربین باشم. من در خانه هنرمندان یک سال کار کردم. غذاهای ایرانی و سنتی درست میکردم و فروش خوبی داشتیم اما بعد از مدتی شرکا به مشکل خوردند و رستوران بسته شد. در رستورانی که من کار میکردم، آقای آتیلا پسیانی و تعداد دیگری از هنرمندانی که به آن رستوران میآمدند و دستپخت من را خورده بودند، به من پیشنهاد میدادند که اگر رستوران بزنند، من آشپزشان میشوم؟ من واقعیت را به آنها میگفتم که من سر پروژههای سینمایی میروم و به همین دلیل امکان دارد کارشان به مشکل بخورد.
تابهحال شده غذای مندرآوردی درست کنید و اسمی روی آن بگذارید؟
خیلی پیش آمده. غذایی به اسم روسفی گوشت و مرغ دارم.
به این فکر کردهاید که رستوران بزنید یا اینکه فقط کار در پروژههای سینمایی را دوست دارید؟
چندسال پیش هم رستوران و هم کترینگ زدم اما متاسفانه وقتی پروژه بهمان میخورد، رستوران را دست آشپز میسپردیم و از پروژه که برمیگشتیم غذاهای رستوران خراب شده بود. مشتریها پریده بودند. همین دلیل باعث شد که آن را جمع کنم. رستورانی داشتم که ٤٥ صندلی داشت و وقتی رفتم سر کار «چمران» و برگشتم، دیدم آشپز تمام مشتریها را پرانده است و به این نتیجه رسیدم که قسمت نیست این کار را انجام دهم.
در مناسبتها هم سر کار بودید؟ حالوهوای کارکردن در این مناسبتها چطور است؟
بله. سر پروژهها هستیم. معمولا فقط عاشورا تعطیل هستیم و حتی تاسوعا و شبهای احیا کار کردهایم. وقتی قرار است پروژهای سر پا باشد، باید کارها به بهترین نحو انجام شود. من در این عید شاید دو روز بیشتر تعطیل نبودم اما حالوهوای کار در این مناسبتها خیلی خوب است. کسی از اینکه دارد کار میکند، ناراحت نیست. حتی چهارشنبهسوری هم در عراق مشغول کار بودیم.
بهترین خاطرهای که در سینما دارید، چه بود؟
خاطرههای خوبم در فیلم «اتوبوس شب» بود. خیلی کار خوبی والبته کار سختی هم بود. در گرمسار کار میکردیم. شبهایی که با مرحوم خسرو شکیبایی جمع میشدیم، ایشان با همه بگو و بخند داشتند. شعر میخواندند. شبهای خوشی بود.
دستپخت کسی را قبول دارید؟
بله. چرا قبول نداشته باشم؟
چه کسی؟
من دستپخت همسرم را خیلی دوست دارم. تقریبا شبیه دستپخت خودم است. دستپخت خانوادهام را خیلی قبول دارم.
خوشمزهترین غذا از نظر شما چه غذایی است؟
به نظر من اگر یک خورش را خوب جا بیندازی، میتواند خوشمزهترین غذا باشد. من بین تمام غذاها خورش قورمهسبزی را خیلی دوست دارم و به نظر خوشمزهترین غذاست اما جالب است بدانید من هر غذایی که درست میکنم را نمیتوانم بیشتر از دو قاشق بخورم چون آنقدر طعم و عطر غذا در سر و بینیام میپیچد که نمیتوانم خیلی غذا بخورم.