محمدرضا شجریان در ابتدای سخنانش گفت: بیتی از حافظ خوانده شد که به نظرم درست خوانده نشده و درست آن به نظرم اینگونه است: جلوهای کرد رخش دید ملک عشق نداشت / عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد.
وی در ادامه افزود: بیت دیگری نیز هست که به نظر من الحق زیباست: نظری خواست که بیند به جهان صورت خویش/ خیمه در آب و گل آدم زد و نمیدانم چرا این بیت در خیلی از نسخ نیست که نمیدانم چرا در اکثر نسخههای حافظ نیست.
استاد آواز ایران ادامه داد: وقتی آواز میخوانم بدون شعر نمیتوانم آواز بخوانم. مثل اتوموبیلی که بنزین ندارد. وقتی غنای شعر حافظ هست، مرا به خواندن وامیدارد و چنان مرا شیفته میکند و میبرد به جایی که از خود بیخود میشوم و یکباره به خود میآیم و متوجه میشوم در جمعی در حال آواز خواندن هستم.
شجریان افزود: شعر حافظ گاهی مرا در آواز به جایی میبرد که همیشه نمیتوان به آنجا رسید. حافظ همیشه برای من مطرح بوده و معلم و مربی و پدر بوده و همه چیز بوده است. عشق برای ملک نیست برای انسان است فرشته عشق نداند که چیست: فرشته عشق ندانست چیست قصه مخوان / بخواه جام و شرابی یه خاک آدم ریز/ پیاله بر کفنم بند تا سحرگه حشر/ به می ز دل ببرم هول روز رستاخیز.
شجریان در پایان گفت: زیادهگویی نمیخواهم بکنم. من چند سالی است که میخوانم و آنچه باید را تا به حال خواندهام و از این به بعد هرچه بخوانم زیادهگویی است اما من چند سال است که من اجازه ندارم برای مردم خود و در مملکت خودم بخوانم.
در انتهای بخش اول اولین روز این همایش، کنسرت مجتبی عسگری برگزار شد و عسگری با خواندن تصنیف مرغ سحر آن را به استاد شجریان تقدیم کرد.