برای درک تفاوت عمیق میان افرادی که در جامعه امروز ایران زندگی میکنند، کافی است خبر تعداد کودکانی که هر ساله از تحصیل باز میمانند را بخوانیم، آنها به جای رفتن به مدرسه، وارد چرخه کار میشوند این درحالیست که شاهد هزینههای ثبت نام چند میلیونی بعضی از مدارس هستیم. یا تعداد فارغ التحصیلهایی که به آمار بیکاران اضافه میشوند، در مقابل جوانانی که برای بدست گرفتن امور کاری که از پدر برایشان به ارث میرسد، نیاز نیست هیچگونه تلاشی کنند. جامعه امروز پر از تضاد است. بعضی از محلهها در هر کوچه نانوایی دارند ولی کافی است که به مناطق مرفهنشین شهر پا بگذارید خبری از نانوایی نیست، در عوض به تعداد فروشگاههای شیکی که تکههای گوشت را آماده طبخ کرده و در ظرفی چیدهاند یا میوه و سبزیهایی بدون محدودیت فصل که در ظروفی چیده و بستهبندی شدهاند دیده میشود.
نمونه این تضادها طی روزهای اخیر در شبکههای اجتماعی پرصدا و بلند علنی شد. عکسهایی از زندگی مرفه و بیغم گروهی که خود را «بچه پولدارهای تهران» نامگذاری کرده بودند. گروهی که اگر تا دیروز در قالب آمار درباره ثروت و درآمدهای نجومیشان صحبت میشد، حال بدون سانسور، زندگی مجلل و اشرافی خود را با عکسهایی به نمایش عموم گذاشتهاند. تصویری که با این عکسها برای اکثریت جامعه به نمایش گذاشتهشد،تلنگری از واقعیتهای تلخ زندگی بود.
کلانتری هم با بچهپولدارها کاری ندارد
در همین رابطه دکتر مصطفی اقلیما رئیس انجمن علمی مددکاری اجتماعی ایران به نامه نیوز گفت:" در جامعه ما مردم یا پولدارند یا فقیر؛ غیر از این نداریم. یا افراد همه چیز دارند یا هیچ چیز ندارند، تا حدی که با حقوقی که دارند نیازهای خانه تامین نمیشود. در این حالت مشکلاتی گریبانگیر جامعه خواهد بود، خانوادهای که در حد عالی غنی است از همه امتیازهای اجتماعی برخوردار است. حتی اگر بچه این خانواده خلافی مرتکب شود و پلیس او را دستگیر کند، این خانواده آنقدر قدرت دارد که پدر، فرزند خود را با استفاده از آشنایان آزاد میکند و هیچ مشکل و پروندهای برای بچه به وجود نمیآید. حتی در مدارس شاهدیم، شاگردی که معلم به خانه او رفته و درس میدهد، در اکثر مواقع شاگرد موردعلاقه معلم است در حالی که شاگردی که توانایی مالی انجام چنین کاری را ندارد همواره مورد غضب معلم قرار میگیرد. این یکی از معضلات امروز دبیرستانها شدهاست."
دکتر اقلیما شروع تضاد در زندگی افراد را از مهد کودک دانست و بیان کرد:"این تضاد از مهد کودک و دبستان برای کودک به وجود میآید تا به سطوح بالاتر برسد. حتی زمانی که فرزندان افراد پولدار در محیطهای اجتماعی قرار میگیرند نگاه مردم به آنها به چشم دیگر است. حتی اگر دچار خلاف شده و نیروی انتظامی با آنها برخورد کند، کسی با بچه پولدارها کاری ندارد. حتی در کلانتری وقتی پدر خود را معرفی می کنند به راحتی میتوانند آزادی خود را بدست آورند. این خود به خود عقدهای در قشرهای جامعه به وجود میآورد که "چرا آنقدر که او پول دارد ما نداریم؟"
وی افزود:"نمونه از آسیبهایی که در جامعه رواج دارد و بر اثر اختلاف طبقاتی به وجود آمده خط کشیدن روی ماشینهای مدل بالاست. این رفتار از خطی که روی ماشینهای افراد کشیده می شود تا برخوردهای جدی متغیر است. از طرفی شاهد تغییر رفتار در کسانی که خانواده پولدار دارند هستیم، فرزندان این خانوادهها دلیلی برای درس خواندن نمیبینند. خیلی از خانوادهها فرزندان خود را برای ادامه تحصیل به خارج از کشور میفرستند. اگر به جامعه پزشکان توجه کنیم میبینیم که ۹۵ درصد فرزندان پزشکان، پزشک می شوند. چطور چنین چیزی ممکن است؟ شاید ۱۰ درصد این افراد درس خوانده باشند. بقیه چون دانشگاه پولی یا پردیس در اختیار داشتند و یا برای اینکه می توانستند برای ادامه تحصیل به خارج از کشور مهاجرت کنند، پزشک شدند."
شرایط کنونی جامعه را از هم میپاشد
این جامعه شناس با اشاره به سهولت دسترسی افراد با توانایی مالی بالا به امکانات برای شروع کار، گفت:" اگر کودک فقیری پزشک شود باید برای افتتاح مطب سعی و تلاش زیادی کند ولی فردی که پدرش پزشک بوده مطبی با آخرین و مجهزترین امکانات در اختیارش قرار میگیرد. اما این عقدههای سرکوفت جایی در زندگی فردی باید تخلیه شود. برای همین است که میبینیم آسیبهای اجتماعی افزایش پیدا میکند. چرا پدر، کودک خود را کتک میزند؟ چرا تصادف یک ماشین از عقب به ماشین دیگر باعث درگیری رانندگان میشود؟ مشکل افراد تصادف نیست. فرد با مشکلات بسیار وقتی تصادف میکند، فشارهای قبلی باعث درگیری میشود. جوانان وقتی در آزمونها شرکت میکنند با اینکه رتبه اول را کسب کردهاند قبول نمی شوند. اینجا مشخص است که عامل دیگری توانسته افراد را کنار بزند."
وی در ادامه افزود:"اگر به وضعیت ادارات توجه کنیم، هر کسی حتماً با آشنایی استخدام شده است. چنین فردی با ارتباطات قوی در زندگی مشکل پیدا نمیکند. اگر مدرک تحصیلی بخواهد، درهر صورت جایی هست که بگیرد. کسی در ادارات با مدرکی که برایش زحمت کشیده و درس خوانده، کار پیدا نمیکند. پس جوانان ناامید میشوند. میگویند که ما برای چه درس بخوانیم، تا کجا کار کنیم؟ مگر آخر به کجا میرسیم؟ انسانهای بیپول در جامعه ما به جایی نمیرسند چون یکی از امتیازهایی که پولداری به افراد میدهد، حرفشنوی دیگران است. جامعهای که به این حالت میرسد جامعه است که خود به خود از هم میپاشد. "
دکتر اقلیما با اشاره به اینکه نباید با دیدن ظاهر جامعه، اوضاع را مناسب بدانیم، اظهار داشت:" چه تعداد از جوانان ما معتاد شدهاند؟ بیکاری تا چه حد افزایش یافتهاست؟ هیچ بچهای دزد به دنیا نمیآید. چرا آمار طلاق تا این اندازه بالا رفتهاست؟ افراد از بچگی مشکلات زیربنایی دارند. کارمند اداری برای اینکه حداقل را ندارد دست به دزدی میزند. اگر جامعهای داشتیم که ۵ نفر نزدیک به هم داشتیم، شاهد این مشکلات نبودیم. یک طرف طبقهای فقیر داریم که نان برای خوردن ندارد، یک طرف هم طبقهای با ماشینهای یک میلیاردی یا بیشتر! "
وی گفت:"حتی در بحث خیرین اجتماعی باید دید این خیرین چگونه پولدار شدند؟ مگر میشود با حقوق ماهانه به فقرا کمک کرد؟ مگر اینکه پول زیادی به صورت ناگهانی به دست کسی برسد، مگر اینکه احتکار کند. اما وقتی یکی از پولدارها خیر میشود دیگر کسی به جایی که پول از آن رسیده نگاه نمیکند . همه با دید خوب به فرد نگاه میکنند. درصورتی که اگر بدانیم پولها از کجا رسیده دیگر به فرد به چشم خیر نگاه نخواهیمکرد."
تحریمها امکانات را از عدهای گرفت و باعث رشد گروه دیگر شد
پسری که کارشناس کامپیوتر است و روزانه از ساعت ۸ صبح تا ۷ شب در کارخانه تولیدی لوستر کار میکند، مهمانیهای بچه پولدارها را خالی از صمیمیت دانسته و میگوید:"در این مهمانیها ممکن است تعداد مهمانها زیاد باشد ولی شاید ۷۰ درصد افراد یکدیگر را نشناسند. مهمانی که من با دوستان خود میگیریم همه یکدیگر را میشناسیم و از غمها و دردهای دوستانمان با خبریم. کنار هم کمک به حل مشکلات یکدیگر میکنیم. من با کارهایی که این افراد در مهمانی خود انجام میدهند اصلاً موافق نیستم. البته هر جوانی دوست دارد بنز سوار شود. یا با ماشینهای روباز در تهران بگردد ولی این باعث نمیشود به این سبک زندگی علاقهای داشتهباشم."
زن ۳۵ سالهای که با کارهایی که در خانه انجام میدهد کمک خرج خانواده خود است، میگوید:" دخترم عکسها را نشانم داد. این عکسها خیلی طبیعی و نشان دهنده فاصله طبقاتی جامعه ماست. وقتی پدر یک خانواده با یک تلفن بیشتر از حقوق ماهانه یک کارمند درآمد دارد طبیعی است که چنین تضادهایی را در جامعه ببینیم. کافی است یکبار به وزارت کار بروید تا ببینید که چند نفر حقوق بیکاری می گیرند. تازه اینها تنها درصد کوچکی از بیکاران جامعه ما هستند که میتوانند از امکانات دولتی استفاده کنند. "
مرد میانسالی که طراح قطعات صنعتی است و ماهانه بیش از دو میلیون تومان درآمد دارد، میگوید:"این اتفاق برای یک جامعه طبقاتی کاملاً عادی است. افرادی میتوانند تا این حد خوش گذرانی کنند در حالی که افرادی باید برای خرج روزانه خود از صبح تا شب سخت کارکنند. در این ۸ سال اتفاقهایی افتاد که فاصله طبقات جامعه بیشتر از قبل شد. تحریمها امکانات را از عدهای گرفت ولی باعث رشد گروه دیگر شد. عکس و تصویر این اتفاق ما را اذیت کرد چون سعی داشتیم در شبکههای اجتماعی عکس طبقات پایین را منتشر کنیم. حال طبقات بالا خود را به نمایش گذاشتند. مشخص است که این تصاویر برای کسانی که درگیر روزمره شدهاند ناراحت کننده خواهدبود."
جوانان با دیدن تضاد، برای بدست آورن پول بشتر به انحراف کشیده میشوند
مرد ۶۵ ساله ای که دوران بازنشستگی خود را میگذراند، می گوید:" فقر عمومیت پیدا کرده است. اقتصاد هر روز ضعیفتر میشود و فقر بیش از هر دورانی گسترده شدهاست. جوانان با دیدن تضادی که در زندگی خود و این افراد میبینند به انحراف کشیده میشوند. اگر در خیابان با این افراد مواجه شوند، رفتاری خشن از خود نشان میدهند. و برای بدست آوردن پول بیشتر به انحراف کشیده میشوند. هر چه فاصله طبقاتی بیشتر باشد، آسیبها شدت پیدا میکند. در این شرایط افراد پولدار هم از جوانان سوءاستفاده میکنند. این افراد به دلیل پولی که دارند احساس قدرت میکنند و هیچ رحمی به دیگران نمیکنند."
مدرک کارشناسی ارشد دارد ولی در تمام سازمان ها و ادارات هر روز برای گرفتن پروژههای محیط زیستی تلاش میکند. میگوید:" در جامعه میتوانیم شاهد تفاوتها باشیم. تا چند سال قبل در شهر اینقدر پورشه بازی و دور دور زدنها نبود. طبقه جدیدی در جامعه به وجود آمده که خون مردم را میمکد و با رانتخواری پولدار شده و پز پول خود را هم به دیگران میدهند. این طبقه قبلاً هم در جامعه بود ولی خود را نشان نمیداد. زندگی یکی از دوستانم که پدرش بساز بفروش بود در عرض چند سال زیرو رو شد. حالا تمام وقت در حال خوشگذرانی هستند و نمیدانند با پول خود چه کار کنند. برای رفتن به هر مهمانی به اندازه حقوق ۶ ماه من خرج میکند. در دانشگاه من از او خیلی موفقتر بودم. همه دوست دارند که شیک بگردند و سوار بهترین ماشینها شوند. ولی وقتی قوانین برای عدهای خم میشود و تو باید برای درجا زدن نهایت تلاشت را کنی، زندگی سختتر از گذشته میشود. کافی است برای دیدن تفاوت تهران از تجریش مستقیم به راه آهن بروی، از ساختمانها تا حتی آلودگی هوا تغییر میکند. حتی شهرداری برای اجرای طرحهای خود در مناطق مختلف تبعیض قایل می شود."