این بازیگر در چند سال گذشته برای چندمین بار ممنوعالفعالیت شد تا اینکه در یک سال اخیر بار دیگر اجازه کار پیدا کرد و این روزها نیز با بازی در نمایش«ننه دلاور» کار زهرا صبری روی صحنه است.
کنار اتاق گریم تالار «چهارسو»، روی یکی از نیمکتهای راهروی تئاتر شهر نشستیم و با معتمدآریا درباره حضورش در این تئاتر، سالهای ممنوعالکاری و فرصتهایی که از دست رفته، همکاریاش با فیلمسازان جوان و البته وضعیت غم انگیز بچههای غزه صحبت کردیم.
فاطمه معتمدآریا که دوستان نزدیکش «سیمین» صدایش میکنند، جزو هنرمندانی است که در دوره نوجوانی با حضور در کلاسهای کانون پرورش فکری، وارد فضای هنری شد و به قول خودش برای کار هنری تربیت شد.
او در طول سالهای فعالیتش در تئاتر و سینما در نقشهای متفاوتی بازی کرده که هم جوایز زیادی برایش به ارمغان آوردهاند و هم او را به عنوان یکی از ماندگارترین بازیگران سینما و تئاتر در خاطرهها نگه داشتهاند.
بخشهایی از سخنان فاطمه معتمدآریا:
-«اصولا در دنیای نمایش نقشهایی وجود دارد که هر بازیگری آرزو دارد یک بار آنها را بازی کند. «ننه دلاور» هم جزو آن دسته از نقشهای کلیدی و بنیادی است که هر بازیگری - صرف نظر از زن و مرد - دوست دارد آن را بازی کند. همچنانکه خود من واقعا آرزو دارم، روزی نقش «شاه لیر» را بازی کنم.»
-اما بازی در چنین نقشهایی همان اندازه که جذاب است، ترسناک هم هست زیرا بارها و بارها توسط بازیگران قدرتمند ارایه شده و یک بازیگر باید خلاقیت زیادی داشته باشد تا تصویری متفاوت از این نوع کاراکترها ارایه دهد.از سوی دیگر همیشه درباره این گونه نقشها، ادعاها و تعصبات زیادی وجود دارد.
-« حقیقتا برای من خیلی سخت است که بتوانم وجه مادر بودن «ننه دلاور» را نسبت به وجه تلاشاش برای زندگی روزمره در جنگ ضعیف کنم، ولی تا روزهای آخر اجرا، خیلی فرصت داریم تا به «ننه دلاور»ی با چارچوب درست برسیم.»
-نمایش«ننه دلاور» اثری است درباره جنگ و مادری که بقای زندگی خود و فرزندانش را در ادامه این جنگ میبیند. این نمایش این روزها در شرایطی در تهران اجرا میشود که مدام با تصاویر و اخبار غم انگیز کشتار مردم و بویژه کودکان غزه روبرو هستیم.
-« یکی از شخصیتهایی که برایم خیلی ارزشمند است به واسطه فلسفهای که پشت آن وجود دارد «شاه لیر» است . چراکه درون هر یک از ما خصوصیتی از «شاه لیر» وجود دارد، تعریف و تمجید صرف برای ما خوشحال کننده است همچنانکه، فرمانروایی صرف، طمع بدون دیدن واقعیت و ...را دوست میداریم. به همین دلیل تقریبا از ۱۴ سالگی در هر جای دنیا که میتوانستم، نمایش «شاه لیر» را دنبال کردهام. این نمایش را در قالب «کاتاکالی» تا نمایش عروسکی ایرانی دیدهام و همین اواخر هم یک «شاه لیر» خیلی فوقالعاده در تالار انتظامی دیدم که فقط بر مبنای حرکت بود.
-« تقریبا تمام پیشنهاداتی که شد و اجازه نداشتم کار کنم، دلم را سوزاند. ولی آخریناش نمایش «قرار» سیامک احصایی بود که میانه تمرین متوقف شد.»
-«اصلا مشکلی نداشتم که بخواهد حل شود! عدهای دلشان نمیخواست من کار کنم، همین! هیچ توضیحی برایم نداشتند. تمام مسایلی هم عنوان میکردند، بهانه بود چون هیچ دلیلی وجود نداشت. حتی از کسانیکه به من اجازه کار نمیدادند، به بازرسی کل کشور و کمیسیون فرهنگی مجلس شکایت کردم. این گونه نبود که راحت بپذیرم کار نکنم ولی هیچکس، هیچ جوابی نداشت. تنها چیزی که میگفتند، این بود که شما هیچ مشکلی برای کار کردن نداری! اما عدهای دلشان نمیخواست من کار کنم. هیچ علاقهای ندارم دلایلشان را بدانم. همیشه که در بر یک پاشنه نمیچرخد، همیشه همه خوشحال نمیشوند که یک نفر تمام وقت و فکر خود را برای کار فرهنگی بگذارد. به هر حال وقتی جو بیفرهنگ میآید، اول از همه کسانی را که جلوی تیغاش هستند، رد میکند. به همین دلیل الان هیچ اعتراضی نسبت به رفتار ناپسند و ناشایستی که با من شد، ندارم. آنها این گونه رفتار کردند. من هم تا جایی که میتوانستم تلاش خود را کردم. از جایی به بعد فکر کردم حتما نباید کار کنم و کار نکردم.»
-«جایی مطلبی میخواندم که میگفت خیلی سخت است آدم گیر آدم نادان بیفتد. توضیح دادن برای آدم نادان خیلی سختتر از آدمی است که میفهمد اما مخالف شما است. اگر آدم ببیند عدهای با او مخالف هستند، خیلی راحتتر میتواند با آنها گفتوگو کند، چون به هر حال نظریهای دارند ولی وقتی کسی نظریهای نداشته باشد و فقط بیخرد باشد، آن زمان است که گفتوگو سخت میشود. به همین دلیل ترجیح دادم وارد رفتارهای بیخردانه نشوم. در این چند سال آن قدر کارهای مثبت کردم که میبخشمشان به خاطر نادانیشان نه به این خاطر که با من رفتار بدی کردند.»
-«میزان پیشنهاداتی که در آن دوره به من میشد، به اندازه همین الان بود. هیچکس باورش نمیشد مشکلی دارم. همه میگفتند قول میدهیم میتوانیم مجوز کارت را بگیریم و من خندهام میگرفت چون میدانستم چیزی وجود ندارد که آنها اجازهاش را بگیرند.درواقع، یک چیزی وجود نداشت و آن درایت این که من باید کار میکردم، وقتی این درایت وجود نداشت، دیگر چه مجوزی باید میگرفتند؟!»
-«هر کاری را که پیشنهاد میشد، تا آخر پیگیری میکردم و به گروه میگفتم قول میدهم، نمیتوانم کار کنم و وقتی هیچ خبری از آن گروه نمیشد، میفهمیدم درست گفتهام. خوشبختانه با مجموعه جدیدی که سال گذشته وارد ارشاد شدند، دیگر مشکلی ندارم. البته به سختی پیگیری کردند. هم معاونت سینمایی و نمایشی گفتند ما برای کار کردن شما تعهد کردهایم. من هم پذیرفتم و حالا دارم کار میکنم.»
-«مسلما وسواسم بیشتر شد. البته همیشه آدم با وسواسی هستم. هیچ وقت انگیزه برای کار خیلی زیاد ندارم. همیشه سالی یک کار داشتم و گاهی هم دو تا. بیشتر زمانم را معطوف به تحقیق و گردش در حیطه کاریام میکنم. الان هم همین را ترجیح میدهم. با اینکه متأسفانه سناریوهایی که پیشنهاد میشود، خیلی دلچسب نیست ولی از بهترینهایشان دو تا را انتخاب کردهام.»
-«برایم خیلی خندهدار و در عین حال جالب است. رکوردهای زیادی در ایران دارم؛ بیشترین جایزه ایرانی، بیشترین جایزه خارجی، بیشترین فیلم توقیفی، بیشترین زمان توقف کار یک هنرپیشه چون در هر دهه، یک توقف در کارم بوده، بیشترین فحش خور یک هنرپیشه را هم دارم و اسنادش را هم دارم!
-«شاید بعد از نسل گذشته خودم، اولین هنرپیشهای بودم که در کارهای عاملالمنفعه فعالیت کردم.عنوان رسمی سفیر حسن نیت تغذیه را در سازمان ملل دارم که بر اساس آن ، غیرمستقیم با آموزش و تغذیه افغانها در ارتباط هستم.»
-«برای خودم محدودیتی در کار کردن با تلویزیون نگذاشتهام چون رسانه فوقالعادهای در ارتباط با مردم است ولی کار تلویزیونی هم باید استانداردی داشته باشد.»