از تقاضای «برخورد» با برخی شبکههای اجتماعی که گاه توسط برخی مطرح میشود تا رها کردن آنها به حال خود، غالبا رویکرد مسئولان در برخورد با این دست ابزارهای امروزی اینچنین صفر و یکی است.
در میان شبکههای اجتماعی پر کاربرد میان ایرانیان، یکی «اینستاگرام» است که علاقهمندان پر و پا قرصی را به خود جذب کرده است؛ شبکهای اجتماعی برای اشتراک گذاری تصاویر که از خریداری شدن آن توسط فیسبوک یکی دو سالی میگذرد و از آن تاریخ به بعد، یک بار برای ساعاتی در کشورمان فیلتر و با نظر دولتمردان رفع فیلتر شد.
در توصیف محبوبیت این شبکه اجتماعی همین بس که نرمافزار تهیه شده برای یک سیستم عامل خاص، به رغم آنکه نیازمند اتصال به اینترنتی به نسبت خوب (در مقیاس کشورمان «بسیار خوب») است، توانسته یک سال پس از راهاندازی در سال ۲۰۱۰، نظر همگان را خود جلب کرده و سال بعد از آن آنچنان برتریهای محسوسش را به رخ همگان بکشد که مدیران فیسبوک، پر طرفدارترین شبکه اجتماعی جهان، از ترس آنکه مبادا زیر پای آن له شوند، سر کیسه را تا آنجا شل کنند که به نرخ یک میلیارد دلار مالک آن شوند.
اما نرخ این معامله هرچقدر شبیه اختلاس بزرگ سه هزار میلیاردی در کشورمان بود، محصول مورد معامله قرار گرفته در آن بسیار ساده به نظر میرسد؛ اینقدر که هر عکسی بتواند با آن کار کند، از امکانات پیش فرض آن بهره برده و تصاویر ویرایش کرده منتشر نماید، توضیح نوشتن بر عکس را بیاموزد و در لابلای تصاویری که افراد منتشر کردهاند، تجربهاندوزی کرده و لذت ببرد.
گویی تا پیش از این گم شدهای در دنیای مجازی وجود داشت که کسی آن را ندیده بود؛ گم شدهای اینقدر مهم که وقتی افرادی به آن دست یافتند، به کان ثروت و شهرت رسیدند و بخش بزرگی از جمعیت کره زمین را مجذوب خود کردند؛ مجذوب نرمافزاری که با این همه شهرت و کاربر، گاه به دلایلی عجیب و غریب هنگ میکند و کارآیی کامل خود را از دست میدهد.
از دنیای صفر و یکی مسئولان تا آینهها و تصاویر مغشوش!
اما نکته خاص ماجرای اینستاگرام برای ایرانیان، نه ویژگیهای این نرمافزار که برخورد مسئولان در قبال آن بود؛ اگر فیسبوک به دزدی اطلاعات محکوم میشد، گوگل، شبکه اجتماعی آن و دیگر متعلقاتش ابزار جاسوسی گستردهتر از فیسبوک معرفی میشد، امثال وی چت بنیان ستیز خوانده میشد و حتی این اواخر، واتس اپ و وایبر صهیونیستی لقب گرفته و محکوم میشدند، این برچسبها برای اینستا چندان بجا به نظر نمیرسید، ولی اینستا شبکه اشتراک عکس است و همین عامل برای محکوم بودن آن کافیتر از کافی به نظر میرسد!
برای درک این مفهوم کافی است به تعداد روزافزون سایتهای آپلود عکس در کشورمان توجه کنیم که نیازی را هدف گرفتهاند که حتی ارائه دهندگان خدمات وبلاگی کمتر به آن توجه کرده بودند. بالاخره باید بپذیریم که وقتی یافتن تلفنهای همراه بدون دوربین دشوار است، بناچار تقاضا برای نمایش تصاویر دیجیتالی تهیه شده فراوان خواهد بود و اینستاگرام یکی از بسترهای خوب برای رفع این نیاز را فراهم آورده است.
دیگر نیاز به توضیح نخواهد داشت که تا چه اندازه این قابلیت میتواند مشکلات جامعه را بروز داده و هم سنجهای برای جنبه کاربران باشد و هم عیاری برای ارزیابی واکنش مسئولان. بدین ترتیب طبیعی است که جمله دبیر کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه درباره آن، «این نرمافزار محتوای مجرمانه فراوانی دارد»، هر دو وجه ماجرا را آشکار کند.
باز هم عدهای عرصه را برای آزاد شدن انرژی فنرهای فشرده باز دیده و هر چه خواستهاند کردهاند، برخی این بدیها را اطلاع دادهاند و برخی درباره آنها اظهار نظر کردهاند تا همه چیز دیده شود، مگر نیمه پر لیوان؛ آن نیمهای که چه بسا خیلی بزرگتر از نیمه است اما نادیده مانده و این پرسش همواره برایشان مطرح است که چه باید بکنند تا دیده شده و نیازهایشان مورد توجه قرار گیرد؟
شاید بد نیست هنوز که اینستاگرام فیلتر نشده و سخن درباره آن به «هنوز برای فیلترینگ این نرمافزار تصمیمی گرفته نشده است» رسیده، به روایت تصاویری چند، سری به این نیمه زده و این پرسش تکراری و ملالآور را تکرار کنیم که آیا شبکههای اجتماعی آینه جامعهای هستند که در آن زندگی میکنیم یا تصویری مغشوش از «آرامشی» که در آن زندگی میکنیم؟
تصاویری تلخ و زیبا از گوشه و کنار ایران یا تهیه شده از دنیای وسیع سفر! سفری که میتواند زیارتی، سیاحتی باشد، یا از جمله آن سفرهایی باشد که هر روزه در شهرها انجامش میدهیم و یا ...