آخرین گفتههای مسعود دهنمکی درباره مصائب حضورش در عرصه سینما و خستگیاش از فیلمسازی و ترک کرسی کارگردانی، این پرسش را پیش کشید، آیا حضور او در عرصه هنر هفتم، جای دیگر کارگردانها را تنگ کرده بود و رفتار منصفانه در قبال حضور یک چهره تازه میان فیلمسازان وطنی صورت پذیرفته بود؟
به گزارش «تابناک»، پس از اکران «معراجیها»، حجم فشار بر مسعود دهنمکی، بیش از حد تصور بود و او با نقدهای جدی از سوی سینماگران و ناظران خارج از بدنه سینما روبهرو شد که حجم آنها نسبت به آثار پیشینش گستردهتر شده و در بسیاری از اوقات از دایره انصاف نیز بیرون رفته بود؛ اما با این حال، این کارگردان سینما بر خلاف گذشته، کمتر واکنش نشان داد و ترجیح داد با سکوت، پیش برود و به نوعی پاسخ منتقدانش را با فروش فیلم در گیشه بدهد.
ده نمکی به این سکوت ادامه داد تا اینکه میهمان نخستین برنامه رادیو من رادیو جوان در سال ۱۳۹۳ شد. او در این برنامه ضمن پاسخ به برخی انتقادها گفت: برخی نوشتند من لکسوس سوار هستم، در صورتی که اینجوری نیست و یک ماشین تویوتای معمولی دارم. بعضی همه دنیایشان در چهارچوب خانه و ماشین میگذرد، در صورتی که این طور نیست. در فیلم رسوایی یک دیالوگی را نوشته بودم که میگفت: «ببینید سیگار شما را میکشد یا شما سیگار را». برخی سوار ماشین میشوند اما در اصل این ماشین است که سوار آنها شده است. من سعی کردهام که همیشه من باشم که سوار ماشین باشم.
وی درباره اینکه درآمد چند میلیارد از تولید آثارش را در کدام بخش صرف کرده، گفت: من یک کاری را در حوزه کتاب انجام دادم و یک فرهنگنامه ۸۰ جلدی را که در مجموع حدود ۱۰۰۰۰۰ صفحه دارد و بیست سال روی آن کار کردیم و زحمت برد... من هر چه پول از سر سه گانههای اخراجیها درآوردم، سر این پروژه هزینه کردم که به نظرم بزرگترین مرجع ما برای جنگ و دفاع مقدس است. من برای امرار معاشم خیلی از پولهایی که سر فیلمسازی به دست آوردهام هزینه نمیکنم. من چون خانهام رهنی است و از اجاره و اجاره دادن همیشه میترسم به سمت اجاره کردن خانه هرگز نرفتهام و هر خانهای که در آن باشم را حتماً رهن میکنم. به جز این مورد، خورد و خوراکم در ماه حدود یک میلیون تومان است... .
اما حساسترین بخش سخنان دهنمکی درباره احوالات این روزهایش است. او در این باره تصریح کرده است: من همین الان هم خستهام و دیگر رغبتی برای فیلمسازی ندارم. به هر حال فیلمها و به ویژه فیلمهایی که من ساختم همه فروشش را روی هم بگذاریم، حدود ۳۰ میلیارد میشود و این ۳۰ میلیارد برابر با بودجه ساخت صد فیلم سینمایی در کشورمان میشود. ولی این بیمهریهایی که به من میشود و این کنایههایی که به من میزنند، مرا دلسرد کرده است.
او جای چه کسی را تنگ کرده است؟!
دهنمکی ادامه داد: آدم از کسانی حرفهایی را میشنود که اصلاً توقع ندارد. من از اینکه مورد قضاوت قرار بگیرم، ناراحت نیستم، ولی قضاوت باید با انصاف همراه باشد. همه میدانند درآمدهایی که من از پنج فیلمی که ساختهام، متعلق به خود بدنه اصلی جامعه سینمایی کشور است. همین فیلم معراجیها با وجود اینکه الان مدت زیادی است که روی پردههای سینماست، توانست سینما قدس تهران را در میدان ولیعصر از بسته شدن نجات دهد. این سینما، پول دستمزد کارگران و آب و برقش را نداشت بدهد و فیلم معراجیها به سینما قدس تهران کمک کرد تا تعطیل نشود.
وی تأکید کرد:... فیلمهای مستند فقر و فحشا را ساختم و پس از آن هم کدام استقلال و کدام پرسپولیس را و مردم در آن زمان نشان دادند، وقتی حرفی دارای ارزش باشد آن را هر طور که باشد، میبینند و میشنوند. خیلیها میگفتند که مستندهای فقر و فحشا و کدام استقلال کدام پرسپولیس مخاطب خاص دارند، اما همه مردم به هر نحوی آن را دیدند و از آن استقبال کردند و خوششان آمد. بعد از این دو مستند به سمت سهگانه اخراجیها رفتم و بعدش هم رسوایی و معراجیها اما واقعاً کم آوردهام و دیگر نمیخواهم فیلم بسازم.
هرچند نقدهایی نسبت به رویه فیلمسازی مسعود دهنمکی هست و هیچ کس منکر آن نیست که فیلم آخر ده نمکی دارای اشکالات فراوانی بود، واقعیت این است که بخشی از فروش سینمای ایران را همین فیلم تأمین میکند و خوشمان بیاید یا نیاید، او یکی از محورهای اصلی تأمین اقتصاد سینماست و به همین دلیل به درخواست سینماداران، فیلم دهنمکی بلافاصله پس از جشنواره سی و دوم اکران شد. از این حیث منصفانه نیست که به این کارگردان چنین نقدهای سنگینی وارد دانست.
دهنمکی با همه نکات مثبت و منفی که درباره شخص او و سینمایش میتوان برشمرد، جای کسی را در سینمای ایران تنگ نکرده و حقیقتاً نمیتوان گفت، اگر به جای «معراجیها» فیلمی اکران نمیشد و سینماهای این فیلم میان دیگر آثار روی پرده تقسیم میشد، فروش پنج میلیاردی این اثر میان دیگر آثار تقسیم میشد و از این حیث شاید بهتر باشد اجازه داد هر شخصی در سینمای ایران آنچه دوست دارد به تصویر بکشد و از فرصتهایی که دارد برای برجستهسازی و فروش اثرش بهره ببرد.
اگر برای فیلمهای محدودی بلیت نیم بها توسط برخی ارگانها خریده میشود، اگر تبلیغات ویژهای در تلویزیون برای فیلم ده نمکی اختصاص یافته و اگر سینماهای بیشتری نسبت به برخی فیلمها به اثر آخر ده نمکی اختصاص مییابد، این گناه کارگردان فیلم نیست، بلکه نقد وارده به مسئولان فرهنگی است که چرا این فرصت را برای همه فراهم نمیکنند و نمیتوان گفت، باید این فرصت را از کارگردانی که توانسته آن را به دست آورد نیز دریغ کرد.
دهنمکی و سینمایش را دوست داشته باشیم یا نداشته باشیم، سینماداران مشتاق نمایش فیلمهایش هستند و دستکم آثارش تا اینجای کار در گیشه مشتری داشته است و از این منظر چندان درست نیست که او یا هر شخص دیگری را منکوب کرد. درهای سینما باید برای پیشکسوتان سینما تا سینماگران نسبتاً تازه وارد به این عرصه، گشوده باشد و به تماشاچی حق انتخاب داد و البته عدالت را نیز در فصل اکران جویا شد؛ اما نه از فیلمساز که از کارگزار فرهنگی! آیا امروز وداع ناغافل ده نمکی و خاموش شدن بلندگوی کارگردانیاش، سودی برای سینمای ایران خواهد داشت؟